به گزارش شهرآرانیوز دکتر غلامحسین یوسفی، نام درخشانی در میان دو نسل از ستارگان تاریخ ادب معاصر است. او که در جست وجوی میراث زبان فارسی، جرعه جرعه از چشمه ادب بدیع الزمان فروزانفر و ملک الشعرای بهار سیراب میشد، روزگاری خود روشنای راه ادب جویانِ خوش نامی، چون دکتر علی شریعتی، شفیعی کدکنی و محمدجعفر یاحقی قرار گرفت.
اندیشمند ارزشمندی برخاسته از مشهد که پایههای علم و دانش خود را تا پایان دوره متوسطه در خاک این شهر مستحکم کرد و پس از آن مشتاقانه برای سیر در عالم بی کران زبان و ادبیات فارسی به تهران رفت. اتصال او به زادگاهش در ایام دانشجویی با تأسیس و سردبیری ماهنامه «نامه فرهنگ» در سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۳ پابرجا ماند و پس از آن با دفاع از پایان نامه دکتری خود در سال ۱۳۳۵ به مشهد برگشت. در حالی که علاوه بر مدرک دکتری زبان و ادبیات فارسی، مدرک کارشناسی حقوق قضایی و سیاسی را نیز در دست داشت.
بازگشت او به مشهد، آغاز دوران پربار او بر منصب تدریس بود. اعتقاد داشت اساس بالندگی و رشد هر جامعهای در گرو تربیت دانشجویان آن است؛ بنابراین در شرایطی که میتوانست در عناوین مختلف دولتی مشغول به کار شود، کرسی تدریس را بر هر شغل دیگری ترجیح و حمایت از دانشجو را نه فقط در سالهای تحصیل که پس از آن نیز با راهنماییهای بی دریغ، ادامه داد.
امید او به خروجیهای دانشکده ادبیات بود تا درخت پربار تاریخ و تمدن ایرانی، استوار و مستحکم باقی بماند. پس در این راه با وسواس بسیار در انتخاب نیروهای علمی دانشکده ادبیات، دقت داشت و در ادامه با ایجاد مقطع کارشناسی ارشد و دکتری ادبیات فارسی در سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۵ گامهای بلندتری در پیشبرد علم و دانش در مشهد برداشت.
فعالیت دکتر غلامحسین یوسفی بیش از هر چیز در دو حوزه نقد ادبی و تصحیح متون کهن نمود داشت که در این بین برای تصحیح متون کهن بر پایه اصول علمی و نسخ خطی، از هیچ منبعی برای تکمیل مطالعات خود چشم پوشی نمیکرد تا آنجا که گاه برای پژوهش و رصد منابع تاریخی به دیگر کشورها سفر میکرد تا از منابع موجود در موزههای مهم، مجموعههای شخصی و میکروفیلمهای موجود استفاده کند. سفرهای او یک بار در دهه ۴۰ به فرانسه و انگلیس و بار دیگر در دهه ۵۰ به کشور آمریکا، تنها بخشی از پشتکار او در راه تحصیل بارقههای نو در ادبیات بود. سال ۱۳۵۸ بود که هم زمان با بازنشستگی به تهران رفت، اما همچنان بر مطالعه و خلق آثار ممارست داشت.
ابتلایش به بیماری سرطان ریه نیز نه تنها او را از اشتیاق همیشگی اش دور نکرد که با سرعت بیشتری بر تکمیل آثار نیمه تمامش متمرکز کرد. «چشمه روشن» و «تصحیح گلستان سعدی» از جمله آثاری است که دکتر یوسفی در دوران بیماری خود به مرحله انتشار رسانید، اما سرانجام در برگ ریزان سال ۱۳۶۹، مغلوب سرنوشت شد و در حالی که تنها ۶۳ سال عمر داشت، قلم بر زمین گذاشت و به دیار باقی شتافت. سپس به مشهد انتقال یافت و در جوار حرم مطهر رضوی آرام گرفت.
یوسفی مردانه همه داروندارش را در زندگی به همسر و فرزندش بخشیده و به آنها اختیار تام داده بود تا هرجور مصلحت میدانند درباره آن اقدام کنند. مهمترین دارایی اش کتابخانهای پربها بود که به یک عمر فراهم آمده بود و همه میدانستند که تا کجا به آن دل بسته بود. همسر نیکونهادش میدانست که با این کتابخانه چه کند تا روح شوهر پاک نهادش به آرامشی ابدی برسد.
این بود که بی هیچ تردیدی همان کاری را کرد که اگر خود او بود میکرد. اهدای همه کتابهای دکتر یوسفی به دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی و به طور اختصاصی گروه زبان و ادبیات فارسی. این همان کاری بود که باید میشد. همسر یوسفی کتابخانه وی را با همه امکانات و وسایل، یعنی قفسههای مرغوبی که بوی همسر میداد و حامل حرمتی بود که یوسفی برای دانش و بینش قائل بود، به گروه زبان و ادبیات فارسی اهدا کرد تا نام بلند همسرش، چنان که خود او میخواست، سببی باشد برای ادامه راهش.
نقل شده در «ارج نامه غلامحسین یوسفی»
دکتر یوسفی به هنر خوشنویسی و موسیقی آراسته بود و در هر دو مهارت داشت. او به هنگام تدریس عروض فارسی از نتهای موسیقی در تقطیع کمک میگرفت و با موسیقی، تقطیع اوزان عروضی را برای دانشجویان آسان میکرد. مقاله ارزنده او درباره ظرایف هنر استاد بنان با عنوان «آواز بنان» نشان دهنده عمق آشنایی او با موسیقی ایرانی است.
افزون بر این، او خطی خوش داشت و نستعلیق و شکسته نستعلیق را بسیار عالی مینوشت.
بخشی از یادداشت دکتر سلمان ساکت. منتشر شده در روزنامه شهرآرا ۱۵ آذر ۱۳۹۹