مدتهاست که از ایدههای ابتکاری «ویلی برانت» و «کاردینال کازارولی» میگذرد. این دو هریک به دلایل خاص خود، خواهان مذاکره با کشورهای پشتپرده آهنین بودند و میگفتند میباید تابوی «ضدیت با هر نوع ارتباط» شکسته شود. ویلی برانت، صدراعظم اسبق آلمانغربی، خواهان دیالوگ سیاسی بود و کازارولی، معاون وزیرخارجه و سپس وزیرخارجه و درنهایت نخستوزیر واتیکان، خواهان دیالوگی دینی و کلیسایی موفقیت نسبی این اندیشه در آن زمان، زمینه را برای گفتگوهای بیشتر آماده ساخت و از آن به بعد گفتوگوی دینی در معنای کنونیاش، طرفدارانی یافت و به پیش رفت. یکی از دلایل مهم این پیشرفت، نظر مثبت و موافق رهبران دینی بود.
سقوط بلوک شرقی و تنش در کلیسای بزرگ کاتولیک و ارتدکس و مسائل دیگر، منجر به تسریع و تعمیق این گفتگوها شد که کماکان ادامه دارد.
کسانی هستند که چندان موافق این جریان نیستند و برخی از آنان، شاید از آن انتقاد میکنند و آن را بینتیجه میدانند. بیشک هواداران این ابتکار میپذیرند که مشکلاتی وجود دارد و این ابتکار میتواند بهمراتب موفقتر باشد، اما در برآوردی بیطرفانه باید گفت اگر چنین جریانی وجود نمیداشت، به احتمال فراوان در شرایط بدتر و بلکه خطرناکتری قرار داشتیم.
حال اینکه برای موفقیت بیشتر چه میتوان کرد و کدامین آمادگیها میباید ایجاد شود، مسئله دیگری است. اگر سوابق دهههای اخیر گفتوگوی دینی بهگونهای علمی و بیطرفانه و همدلانه بررسی و نقد شود، بسیاری از ابهامات و دلایل بسیاری از شکستها روشن خواهد شد.
با توجه به نکات یادشده درباره اهمیت و ضرورت گفتوگوی دینی در همین سطحی که وجود دارد، سخنی نیست. در اینجا نگارنده مایل است براساس مطالعات و تجربیات خود به زمینه دیگری که اهمیت و فوریت به مراتب بیشتری دارد، بپردازد. واقعیت این است که ما با جهان کاملا جدیدی روبهرو هستیم. این عمدتا بهدلیل پیشرفتهای شگرف در کلیساهای مختلف و متنوع جهان مسیحی است.
واقعیت این است که ما با جهان کاملا جدیدی روبهرو هستیم. این عمدتا بهدلیل پیشرفتهای شگرف در زمینه فناوری نانو و توان تصرف انسان در ابعاد مولکولی و بلکه اتمی است و نیز فناوریهای جدید در زمینه الکترونیک و صنایع کامپیوتری و دیجیتال و هوش مصنوعی و فناوری کوانتوم و همچنین توان انسان در به خدمت گرفتن فضا و اعماق اقیانوسها.
مجموعه یادشده بهشدت محیطزیست و گیاهان و حیوانات و انسانها را تحتتأثیر قرار میدهد و آزادی انسان را بهدلیل نظارت دائمی دولتها بر شهروندانشان تهدید میکند و اصولا شرایطی پدید میآورد که چندان شناخته نیست. مشکلاتی که فناوریهای نوین بهوجود میآورد، متفاوت است با مشکلات زیستمحیطی آنگونه که تاکنون وجود داشته است.
بیشتر مشکلات جدید از نوعی دیگر هستند. ادامه حیات بر روی کره زمین بهدلیل چرخههای مختلفی است که وجود دارد. این چرخهها آلودگیها را پالایش میکند و عناصر مختلف را به جایگاه اولیه بازمیگرداند. اما اگر قرار باشد با دستکاری ژنتیکی، تحولاتی در گیاه و یا حیوان یا میکروارگانیسمها و ویروسها و احیانا انسان صورت پذیرد، معلوم نیست این چرخه بتواند به فعالیت خود ادامه دهد یا حداقل با ظرفیت مطلوب چنین کند؛ زیرا فرآوردههای جدید را نمیشناسد و نمیتواند آنها را تحتتأثیر قرار دهد و کنش و واکنشهای لازم را بهوجود آورد؛ البته مشکل بهمراتب فراتر است.
وقتی طبیعت محصول جدید دستکاریشده را نمیشناسد، مسائل فراوان و غیرمنتظرهای میتواند رخ دهد و ممکن است طبیعت را از ریلی که میلیونها سال است بر روی آن حرکت میکند، منحرف سازد و ریل را از میان بردارد. موضوع در آنجا که به هوش مصنوعی در فناوریهای کنترلکننده و با تفناوری کوانتوم بازمیگردد، به مراتب غیرقابل محاسبهتر است.
مشکل بزرگ این است که فاصله فراوانی بین نوع تحولات و نظامهای حقوقی کنونی وجود دارد، لذا فناوری جدید بدون هیچ نوع نظارتی به پیش میرود و این خطر، بزرگ و همگانی است.
در این میان، ادیان میتوانند نقش مهمی ایفا کنند. بههرحال آنها ملاکهای خاص خود را درمورد مشروعیت داشتن یا نداشتن پدیدههای جدید دارا هستند. این مسئله برای دو دین اسلام و یهودیت که واجد شریعت و قوانین مختلف هستند، دستیافتنی است. حتی برای دینی، چون مسیحیت هم که به ارزشهای برین بهخصوص درمورد مخلوقات خداوند و خود انسان معتقد است، مسئلهای قابل بحث و بررسی است.
احتمالا بر همین اساس بود که برخی شخصیتهای مسیحی، تخریب محیطزیست را به مثابه گناهی نابخشودنی تلقی و تعریف کردند؛ البته ادیان در صورتی میتوانند نظرهای خود را ارائه دهند که در ابتدا مسئله و پیامدهایش را به دقت شناخته باشند و این محتاج گفتوگوی جدی با متخصصان است. برای آنکه این مهم با دقت بیشتری انجام شود، به مراتب بهتر است که آنان برای فهم و یافتن راهحل با هم گفتگو و همکاری کنند و تجربیات خود را در اختیار یکدیگر قرار دهند.
تا آنجا که به ما مربوط میشود، بیتردید ایران میتواند یک شریک خوب باشد و این به دلیل گستردگی نظام فقهی تشیع و استحکام و دقت مباحث اصولی آن است. «اصول فقه» که بهتر است «منطق فقه» نامیده شود، میتواند در این موارد بسیار راهگشا و تعیینکننده باشد. نگارنده بسیار امیدوار است که گفتگو در این چارچوب بین عالمان دینی ما و متخصصان فناوریهای جدید و هموطنان مسیحی و یهودی و زرتشتی برگزار شود.