هر پدیده و هر تجلی، خود به نحوی، هدایتگر انسان به اصل است و آن را نمیتوان بیمعنی دانست. بهار فصلی است که انسان را به تفکر در زیباییهای طبیعت وامیدارد. درواقع دلیل تجدید حیات طبیعت، آن است که خدای هستیبخش، انسان را متوجه اعتقاد یا حقانیت زنده شدن بعد از مرگ کند و او را بر ضمیر خویش راسختر سازد.
بهار با خود پیامهایی دارد؛ پیام زندگی، پیام دوبارهزیستن و پیام دوبارهنگریستن. بهار با رویش و زیبایی همراه است و همین امر را باید مدنظر قرار دهیم و با تجدیدنظر در اعمال و رفتارمان بهگونهای عمل کنیم که زیبایی، زندگی و شادیآفرینی را برای خود و دیگران به ارمغان بیاوریم. مانند بیشتر عناصر طبیعت، بهار نیز درسهایی آموزنده و زندگیساز دارد. مهمترین آموزههای بهار عبارتند از:
۱- تنوع: در بهار، تنوع خاصی در رنگها و جلوههای طبیعت، درختان، گیاهان و گلها مشاهده میشود. زندگی متعادل نیز باید برخوردار از تنوع ویژهای باشد. کار، استراحت، اوقاتفراغت، مطالعه، ورزش، ارتباط با خدا و... همگی عناصری از یک زندگی متنوع هستند و در جای خود، مهم و باارزش تلقی میشوند.
۲- شادابی: بهار، آکنده از شادابی و طراوت است، بهگونهایکه معرف تحول و دگرگونی در تمام طبیعت است. زندگی متعادل نیز برخوردار از شادابی و سرزندگی است. باید در زندگی، مشوق روح شادمانی و مسرت باطنی باشیم و هریک بر دیگری در این امر، سبقت بگیریم.
۳- تبادل: از زیباییهای بهار، تعادل در هواست؛ نه آنچنان سرد است که گزنده باشد و نه آن اندازه گرم که سوزنده باشد. هوای ملایم و نسیم فرحبخش بهار، جانها را گرمی میبخشد. باید در زندگی متعادل، با الهام از مکتب بهار، در روابط متقابل خویش، بهدور از هرگونه افراط و تفریط، مناسباتی گرم و ثمربخش را پیریزی کرد؛ روابطی نه افراطی که به وابستگی و اتکای بیش از حد بینجامد و نه سرد و قهرآمیز که بذرهای محبت و عاطفه را از قلوب برکند.
۴- تحول: طبیعت پس از دوره افسردگی و خمودی خزان، در طراوت بهار به وجد میآید و دگرگونیهایی را در خود پذیرا میشود. اندام خشکیده گیاهان و درختان در گذر از رکود و رخوت زمستان به شور و جذبه بهار، جوانههای حیات را بر خود ظاهر میسازد. چنین تغییر و تحولی در طبیعت، این پیام را برای هر فردی دربر دارد: «حال که طبیعت متحول شد، انسانها که برتر از طبیعت هستند و اشرف مخلوقات، باید در این دگرگونیها بر طبیعت، سبقت بگیرند».
هر فردی باید نیک بیندیشد که دربرابر از دست دادن سرمایه عمر و سپری کردن بهترین سالهای زندگی، چه حاصلی اندوخته است و با چنین سرمایهای، دست به چه معاملهای زده است. چنین اندیشهای، بارور و زاینده است و انسان را به رشد و تعالی میخواند. امامسجاد (ع) در دعای مکارمالاخلاق میفرمایند: «خدایا! به من عمر طولانی عطا فرما؛ تازمانیکه عمرم در راه اطاعت و بندگیات صرف شود و اگر روزی برسد که سالهای زندگیام چراگاه شیطان شود، مرا فرصت مده!».
۵- حیاتآفرینی: بهار، حیات است و حیاتآفرین؛ آنگونه که نسیم بهاری بر روحها و جانها میوزد، حیاتی دوباره در کالبدها میدمد و بهعبارتی، بهار علاوهبر سرزندگی، زندگیساز نیز هست.
گفت پیغمبر به اصحـاب کبار، تن مپوشانیـد از بـاد بـهار
آنچه با برگ درختان میکند، بـا تن و جان شما آن میکند
بهار یعنی آغازی دوباره بر پایان شیرین سختیها، یعنی امیدواری به شکفتن مجدد، یعنی رستاخیز طبیعت، یعنی حیات بعد از ممات و اشتیاق وصفناپذیر زندگی. خردمندان از این موضوع آگاهی کامل دارند که بهدنبال هر سپیدهدم، شب سیاهی نیز وجود دارد و درپی هر بهار دلانگیزی، فصل دگرگونی است به نام برگریزان و زمستان، پس عقل سلیم حکم میکند بهدنبال هر سرور و شادمانی، فرارسیدن غمی بیکران را از یاد نبریم و لازمه همه اینها، ابراز امتنان است و ادای شکر به بارگاه خدای منان. اکنون که با عنایت قادر متعال، توفیق درک بهار دیگری حاصل شده است، مستانه و شورانگیز از این نعمت بزرگ، به هنگام «اذا رأیتم الربیع»، مشتاقانه، ذاکر و شاکر نعمتهای بیکران ایزد منان خواهیم بود، پس «فاکثرو ذکر النشور».