زندگی و امیدواری زیباست و میتواند پر از طراوت و شادمانی باشد و لذتهای فراوانی را به کام انسان بچشاند و حالش را خوب کند، اما این، همه حقیقت خلقت نیست؛ کمی آنطرفتر که خیلی هم از ما دور نیست، واقعیتی به نام «مرگ» وجود دارد که در کمین انسان است، به او بسیار نزدیک است و هر لحظه بدون خبر و بدون درنگ، این احتمال وجود دارد که آدمی را دربر بگیرد و عمرش را به پایان برساند؛ زن و مرد یا پیر و جوان هم ندارد، حتی آدمی ممکن است در کودکی و زمانی که هنوز طعم زندگی را آنچنان که باید و شاید نچشیده است، جان به جانآفرین تسلیم کند و دار فانی را وداع گوید. مرگ، خواست خداست و در این خواست، هیچ تردید و تأخیری وجود ندارد و هیچ فردی، یارای مقابله با آن یا به تعویق انداختنش را ندارد.
آنچنانکه پروردگار در آیه ۳۴ سوره مبارکه اعراف میفرماید: «وَ لِکُلِّ أُمَّه أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَه وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ؛ و براى هر امتى، اجل و سرآمدى است، پس هرگاه اجلشان فرارسید، نه مىتوانند لحظهاى [آن را]تأخیر اندازند و نه پیشى گیرند». در مواجهه با مرگ، انسانها رفتارهای متفاوتی دارند. عدهای آن را انکار میکنند، گروهی از آن میترسند، بخشی حتی حاضر نیستند به آن فکر کنند و دستهای از انسانها هم همواره مرگ را به یاد دارند و هر لحظه با اشتیاق در انتظار در آغوش کشیدن آن بهسر میبرند. شاید این جمله آخر، عجیب یا حتی غیرواقعی به نظر برسد.
اما باید گفت که واقعیت دارد. آنها که معنای درست مرگ را درک کردهاند و زندگی فانی دنیا را بر مبنای مرگ زودهنگام خویش برنامهریزی و رفتارشان را با این دیدگاه، تنظیم کردهاند، نهتنها از مرگ هراسی ندارند، بلکه هر لحظه در اشتیاق آن بهسر میبرند؛ چنانکه در دعای چهلم صحیفهسجادیه به نقل از امام سیدالساجدین (ع)، دعایی با این مضمون نقل شده است که حضرت میفرماید: «خدایا! ما را از فریب آرزوها در سلامت دار و از بدیهایش در امان دار و مرگ را دربرابر دیدگان ما مجسم کن و یادش را برایم گاهگاه مگردان!».
یا در کلمات امیرمؤمنان (ع) آمده است: «وَا... لاَبْنُ أَبیطالِبٍ آنَسُ بِاْلَمْوتِ مِنَ الطّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ؛ به خدا سوگند، قطعا علاقه پسر ابیطالب به مرگ، از علاقه کودک به پستان مادر، بیشتر است!». البته این جمله بیتردید به معنای نفی زندگی دنیایی نیست، بلکه به آن معناست که آدمی برای این عمر کوتاه و جهان فانی، خلق نشده است و هدفی والاتر و کاملتر در جهانی دیگر دارد.
از اینرو باید همواره به یاد مرگ باشد و بداند که رفتار، گفتار و تصمیمهایش باید بهصورتی باشد که علاوهبر تأمین هرچه بهتر زندگی در دنیا، آخرتش را نیز آباد کند؛ همانگونه که در حدیثی مشهور، دنیا بهمثابه «مزرعه آخرت» توصیف میشود. یاد مرگ آرامشبخش است، مانع یکهتازی انسان میشود، سبب اصلاح رفتار است، مانع رؤیاپردازی بیاساس و مالاندوزی بیفایده میشود، موجب بهبود روابط بین آدمهاست و بشارتدهنده زندگی جاودان در جهانی دیگر و والاتر برای انسانهاست.
پس، از مرگ نهراسید، آن را بشناسید، به یادش باشید و در لحظه موعود آن را با اشتیاق در آغوش بگیرید که انسان را همچون پلی به آنسوی خلقت در جهانی دیگر میبرد. حسن ختام این نوشتار، چند بیتی از مولوی است که در آن، تعلق وجود آدمی را به جهان ملکوت میداند و جسم و بدن انسان در دنیا را همچون قفسی برای پرواز روح میشمارد که با مرگ و فروریختن این چارچوب جسمانی، انسان میتواند اوج بگیرد، تعالی یابد و بهسوی ملکوت اعلی پرواز کند و در جوار رحمت حق آرام گیرد.
روزها فکر من این است و همه شب سخنم/ که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود/ به کجا میروم آخر، ننمایی وطنم؟
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک/ چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم