افرادی که کارمند هستند، نزدیک به نیمی از زمان بیداری عمر خود را در محیط کار سپری میکنند و بسیاری از آنها حتی بعد از ساعت اداری یا در حال اضافهکاری در محیط کار هستند یا اینکه فکرشان بهشدت معطوف و درگیر امور اداری و سازمانی است، بهطوریکه شاید تماسهای مکرر و پیگیریهای امور توسط آنها حتی در ساعت استراحت و پس از زمان موظف نیز ادامه یابد.
بر این اساس، رعایت تقوای کاری و حدود و حقوق سازمان، همکاران، مرئوسان، مقامهای مافوق و ذینفعان سازمان (شامل مردم یا هرفرد دیگری که بهنوعی با سازمان در ارتباط است) اهمیت فراوان دارد.
چهبسیار انسانهایی که در محیط خانه و خانواده، افرادی شریف و اخلاقمدار هستند، ولی در محل کار گرفتار غفلت میشوند و در رعایت برخی اصول اساسی، رفتاری غلط یا همراه با نقصان دارند. کمکاری، کمفروشی، پارتیبازی، غیبت همکاران، زیرآبزنی، رشا و ارتشا و استفاده شخصی از امکانات سازمانی، تا هر امر دیگری که بهنوعی با حدود اخلاقی و شرعی منافات دارد یا باعث تضییع حقوق سازمان یا دیگران میشود، هرکدام میتواند روزی وبال انسان و گریبانگیر او شود.
زمانی که فردی در جایگاه مدیریت مینشیند و تصمیمهایش علاوهبر خودش برای سازمان و کارکنان آن نیز تعیینکننده است، این موضوع حساسیتی بهمراتب بیشتر پیدا میکند. یکی از موضوعات بسیار مهمی که در جایگاههای مدیریتی از دیدگاه حقالناس باید بهشدت مراقبت شود، مقوله انتصابات است.
طبق احادیث، «بدبخت واقعی فردی است که بهخاطر دنیای دیگران، آخرت خویش را تباه میسازد» و چه ظلمی بزرگتر از این بر خویشتن وارد میشود که فردی بهخاطر آشناگزینی، پارتیبازی یا فامیلبازی، نگاه حزبی و سیاسی یا بهخاطر منافع فردی دیگر، او را در مسئولیتی که صلاحیت آن را ندارد، مصوب کند، درحالیکه دیگرانی شایستهتر از وی، حاضر و دردسترس هستند؟
پیامبر اعظم (ص) در اینباره میفرمایند: «هرکه یکی از مسلمانان را به منصبی بگمارد، درحالیکه میداند فردی از او برتر و داناتر به قرآن و سنت پیامبر در بین مسلمانان وجود دارد، همانا به خدا و پیامبر و همه مسلمانان خیانت کرده است». این حدیث شریف بهخوبی حساسیت فراوان این امر را نشان میدهد و براساس حکم نبی مکرم اسلام (ص)، فردی که ملاحظات شخصی در جریان انتصاب دیگران را به مصالح عمومی و سازمانی ترجیح دهد، درواقع گناهی بزرگ در حد خیانت به خدا، پیامبر و همه مسلمانان مرتکب شده است.
خیلی زودتر از تصور باید مسئولیتهای سازمانی را واگذار کرد. به بیان دیگر، این قدرتها، مسئولیتها و میزها به احدی وفا نکرده است و در آینده نیز نخواهد کرد، پس باید بسیار مراقب باشیم در طول دوران تصدی مسئولیتی، مدیون مردم و بیتالمال نشویم. بخش دیگر این امر مربوطبه مال نیست، بلکه مرتبط با عرض و آبروی مردم و ظلم به دیگران و امثال آن است؛ بهعنوان مثال غیبت کردن فقط گناه نیست، بلکه حقی از فرد به گردن ما ایجاد میکند که باید آن را ادا کنیم.
زمانی که شما جایگاه سازمانی فردی را بدون دلیل موجه، ضایع میکنید و او را در جایگاهی که از اندازه و صلاحیتش کمتر است قرار میدهید، درواقع علاوهبر آسیب رساندن به منافع عمومی و زیان مالی به خود آن فرد، روحیه و انگیزه کاریاش را نیز تباه میکنید و بدینصورت، لطمه فراوانی به وی وارد میسازید که بیشک مورد رضای خداوند نخواهد بود و روزی باید در دادگاه عدل الهی پاسخگو باشید.
شاید این مفاهیم برای عدهای، کلیشه یا شعارگونه بهنظر برسد، ولی بیتردید انکار یک امر نمیتواند از اهمیت آن بکاهد، پس اکنون که زمان درخورتوجهی از عمر شما در محیطهای سازمانی و اداری صرف میشود، حتما بر رفتار، گفتار و تصمیمهای خود مراقبه و توجه لازم را داشته باشید که درنهایت، زمان بازنشستگی یا در موعد تحویل مسئولیت، حق دیگران بر گردن شما باقی نماند. همچنین از ظلم به دیگران و تضییع حقوق کارکنان و مردمان بهشدت پرهیز کنید که در غیر اینصورت، عاقبتبهخیر نخواهید شد.