علی قدیری - شیوع ویروس کرونا و پیامدهای متعاقب آن نظیر قرنطینه خانگی برای جلوگیری از گسترش جولان این ویروس، حوزههای مختلفی را تحت تأثیر قرار داده است؛ ازجمله نهاد خانواده. اهمیت نهاد خانواده در ایران و تأثیر شرایط زندگی در روزگار کرونایی بر آن، سبب شده است تا برخی جامعهشناسان بر وضعیت خانواده در این ایام تمرکز کنند. برخی، وضعیت کنونی را فرصتی برای خانوادهها میدانند که بهسمت کشف خانه و روابط مبتنی بر خانه و خانواده بروند و برخی معتقدند که استمرار و تمدید قرنطینه خانگی در روزگار کرونایی، چالشهای مختلفی را برای خانواده ایجاد میکند. برخی گزارشها و دادههای آماری، کفه ترازو را بهسمت دیدگاه دوم سنگینتر میکند؛ بهعنوان نمونه بهزاد وحیدنیا، مدیرکل مشاوره و امور روانشناختی بهزیستی کشور، اعلام کرده است که میزان تماسهای زوجین مربوط به اختلافات خانوادگی در دوران قرنطینه و کرونا با صدای مشاور بهزیستی با شماره ۱۴۸۰ نشان میدهد که آمار اختلافات میان زوجین، افزایش سهبرابری داشته است؛ البته این وضعیت مختص ایران نیست و بهعنوان مثال، یورو نیوز از افزایش ۳۲ درصدی خشونت خانگی در دوره قرنطینه خانگی در فرانسه خبر داده و متعاقب آن دولت فرانسه هتلهایی را به اسکان قربانیان این خشونتها اختصاص داده است. این وضعیت به گونهای است که اکنون در سطح بینالمللی، با رایج شدن اصطلاح طلاق کرونایی (Covidivorce) مواجهیم و تنها در یک نمونه، کشور چین با کاهش محدودیتهای قرنطینه خانگی بهدنبال کنترل شیوع ویروس کرونا، با موج درخواست طلاق زوجین پس از قرنطینه مواجه شده است. باتوجهبه اهمیت موضوع، مسئله چگونگی وضعیت خانه و خانواده و چالشهای آن در روزگار کرونایی با تمرکز بر خانواده ایرانی را با دکتر حسن محدثیگیلوایی به بحث گذاشتیم.
دکتر محدثی از جامعهشناسان صریحاللهجه و واقعنگر و استادیار دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی است. از وی تاکنون کتابهای بسیاری به چاپ رسیده است که از میان آنها میتوان به «خدا و خیابان، نسبت امر متعال و نظم اجتماعیسیاسی»، «نظریهای در باب دین و شادی؛ دین تاریخی و مهار دوگانه شادی»، «دین و حیات اجتماعی؛ دیالکتیک تغییرات» و «مشرکی در خانواده پیامبر» اشاره کرد. «خانواده» یکی از حوزههای اصلی پژوهشی دکتر محدثی در سالهای اخیر بوده است و نظرهایش در این زمینه، او را در مقابل گفتمان مسلط خانوادهپژوهشی در ایران قرار داده است. وی معتقد است که ایدئولوژی خانواده در ایران، همانند پردهای مانع از نگریستن به واقعیتهای خانواده ایرانی است. این جامعهشناس معتقد است که چگونگی وضعیت خانوادهها در روزگار کرونایی تا حد زیادی متأثر از وضعیت پیشاکرونایی آنان است، اما او بر این نظر نیز هست که کرونا افشاگر خانواده است و آنچه تاکنون در روزگار پیشاکرونایی به طرق مختلف از دیدگان پنهان بوده است، حال بیش از گذشته عیان میشود.
در سالهای گذشته «خانه» بیش از آنکه محل سکونت باشد، بدل به محل اقامت شده بود، بهگونهایکه در این سالها پیوند معناداری میان خانه (فضا) و انسان وجود نداشته است. این مسئله منجر به چه چالشهایی میشود؟ خاصه در دوران شیوع ویروس کرونا که باید بیش از هر زمان دیگری در خانه ماند و در این فضا حضور داشت؟
درحقیقت خانه و خانواده دیگر جهان اصلی بسیاری از افراد نیست، زیرا جذابترین روابط بسیاری از افراد، دیگر در درون خانه و خانواده شکل نمیگیرد. از نظر من، ما مقیم آن جایی هستیم که بیشترین و لذتبخشترین روابط را آنجا داریم. به نظر من، وطن یا خانه آدمی جایی است که او در آن بیش از هر جای دیگری خشنود است و احساس امنیت میکند. خانه و خانواده دیگر برای بسیاری از انسانها چنین جایی نیست. من شخصا کسی هستم که اغلب عمر خویش را در درون خانه گذراندهام، اما بهطورکلی وقتی که به جامعه مینگریم، میبینیم وضع اینگونه نیست.
در عصر پیشاکرونایی اعضای خانواده از امکاناتی برای لاپوشانی و تخفیف تضادهای خانوادگی بهرهمند بودند و اکنون آن امکانات و فرصتها را از دست دادهاند. این واقعیت البته رسوایی دیدگاههای محافظهکار صاحبنظران ایرانی را عیان کرد که بهطور دائم بر اساس ایدئولوژی ایرانیِ خانواده، درباره واقعیت خانواده در ایران سخن میگفتند و خانواده را بهنحو کاذب به جایی امن، راحت و مطلوب معرفی میکردند و هنوز هم برخی بر آن اصرار دارند. روشن است که وضعیت کنونی در عصر کرونایی، این تضادها را بیش از پیش آشکار خواهد ساخت و بیش از پیش به آنها دامن خواهد زد؛ به همین دلیل است که اکنون طلاق کرونایی در دنیا مطرح شده است و البته باید منتظر بمانیم که نتایج مختلف این وضع را در ایران ببینیم. انتظار داریم در اینجا مشکلات بیشماری وجود داشته باشد، زیرا در اغلب کشورهای پیشرفته، نهادهای مدنی و خدمات حکومتی به کمک اعضای خانواده میآیند، اما در اینجا ما با نهادهای غیرمسئول مواجهیم که نهادهای مدنی را دائم حذف یا در کارهای آنها کارشکنی میکند! این وضع مختلی است که بسیاری از خانوادههای ایرانی و اعضای آنها با آن روبهرو هستند.
در سالهای گذشته گویی رقابتی میان خانه و خیابان بهخصوص برای جوانان و زنان وجود داشته و از کارویژههای خانه تا حد زیادی کاسته شده و به خیابان واگذار شده است. در ایام کرونا مبتنی بر نوعی اجبار در خانه ماندن، آیا این کارویژهها مجددا بازتوزیع میشود یا اینکه چالشهای جدیدی را پدید میآورد؟
بهنظر من دستکم در کوتاهمدت چنین اتفاقی نخواهد افتاد. در کوتاهمدت در خانوادههایی که قبلا از حد پذیرفتهشدهای از هماهنگی برخوردار بودند، وضع مطلوب خواهد بود. آنها میتوانند با هماهنگی بیشتر، با مشکلات عصر کرونایی کنار بیایند و تقسیم کار تازهای بکنند یا تقسیم کار قبلی را ادامه بدهند، اما در خانوادههای پُرتعارضی که اصلا تقسیم کار معناداری وجود نداشته است و برخی خادم بقیه بودهاند، تضادها بیشتر و بیشتر میشود. حجم و شدت انتظارات و نارضایتیهای متقابل بیشتر میشود و تضادها شدیدتر، بیشتر و دامنهدارتر خواهد شد و نارضایتی اعضا افزایش پیدا میکند و خشونت خانگی و اشکالِ ازخودبیگانگی در خانواده و بردگی خانوادگی بیشتر شده و عیانتر میشود، اما اگر این وضع خیلی بیشتر طول بکشد، مثلا اگر عصر کرونایی شش ماه تا یک سال ادامه پیدا کند، احتمالا برخی خانوادهها در جهات جدیدی بازسازی خواهند شد و تقسیم کار تازهای رخ خواهد داد و به احتمال زیاد از روی ضرورت، نقشها و انتظارات بازتعریف خواهد شد. درحالحاضر، فشار اقتصادی بر روی بسیاری از خانوادهها افزایش پیدا کرده و لذا روابط بین اعضای این خانوادهها شکنندهتر و آکنده از تضاد و تعارض شده است. امکانات خانواده در عصر پیشاکرونایی، نقش زیادی در وضع کنونی خانواده دارد؛ مثلا اگر در عصر پیشاکرونایی حضور دائمی فرزندان در خانواده برای والدین، ناراحتکننده و آزاردهنده تلقی میشد، اکنون مثبت تلقی میگردد، زیرا چنین فردی دائم از حضور در خانه در عصر کرونایی ناراحت و عصبانی نیست و شکوه و گلایه نمیکند و اسباب ناراحتی دائمی والدینش نمیشود، اما فرزندانی که در عصر پیشاکرونایی بیشتر بیرون بودهاند و وقتشان را در بیرون از خانواده میگذراندهاند، اکنون نارضایتیشان از در خانه ماندن، میتواند اسباب جدی تنش در خانواده باشد، بنابراین امکانات خانواده در عصر پیشاکرونایی، اهمیت زیادی در شرایط خانواده در عصر کرونایی دارد.
در روزهایی که با ویروس کرونا دستوپنجه نرم میکنیم، چه در داخل و چه در خارج از کشور، شاهد افزایش آمار اختلاف زوجین هستیم. اساسا این موضوع چه دلایل جامعهشناسانهای میتواند داشته باشد؟ کرونا چگونه افشاگر درونیات خانواده شده و ایدئولوژی «خانواده مقدس است» را به چالش طلبیده است؟
ایدئولوژی خانواده در ایران را دینشناسان و حتی روانشناسان و جامعهشناسان ایرانی دائم بازتولید میکنند. کسانی که مدافع این ایدئولوژی هستند، به خانواده در ایران، نگاهی آرمانی دارند و آن را مقدس میدانند و هیچ نقدی را به خانواده موجود برنمیتابند. درواقع، آنها خانواده، آنطور که باید باشد را، جایگزین خانواده آنطور که هست، میکنند. هرقدر که میگوییم خانواده واقعی و موجود این است، آنها از خانواده آرمانی و مطلوب سخن میگویند. آنها درمورد واقعیت خانواده در ایران به کلیگویی میپردازند، مشکلات خانواده را در ایران ناچیز میشمارند و بهطورکلی خانواده در ایران را دارای وضعی مطلوب میدانند، حتی اگر از مشکلات و مسائل خانواده سخن بگویند، میکوشند که علل و ریشههای این مشکلات را نه در روابط درونی اعضای خانواده بلکه در بیرون از خانواده نشان دهند؛ مثلا رسانههای غربی نظیر ماهوارهها یا دولت یا دیگر سازمانها نظیر فرهنگسراها را عامل پیدایش این مشکلات معرفی میکنند. جامعهشناسانِ کارکردگرای ایرانی نیز که اغلب محافظهکار هستند، بدون اینکه به مطالعه تجربی خانواده بپردازند، دائم از کارکردهای مثبت خانواده سخن میگویند. معلوم نیست یک جامعهشناس چگونه میتواند بدون مطالعه تجربی درباره واقعیت اجتماعی، این همه داد سخن بدهد؟ من در بحثهای مختلف گفتهام که درباره بسیاری از موضوعات و چالشهای خانواده در ایران هرگز بحث و مطالعه و بررسی نشده است؛ مثلا موضوع روابط جنسی قبل، حین و پس از تأهل، روابط اجتماعی واجد صمیمیت و مراحل آن درمیان زوجین، پاسداری از رابطه بین زوجین، والدآزاری و بسیاری دیگر از پدیدههای مربوط به حیات خانوادگی نظیر ازخودبیگانگی در خانواده و بردگی خانوادگی و دهها مسئله دیگر اصلا مطالعه و بررسی نشدهاند. من اغلب کتابهایی راکه نویسندگان ایرانی و بهویژه جامعهشناسان ایرانی درباره خانواده نوشتهاند، خواندهام؛ چیزی نزدیک به ۱۵ کتاب. جامعهشناسان ایرانی بهطور عمده سخنان و آرای جامعهشناسان غربی را تکرار کردهاند و خود به اندیشهورزی مستقل درباره خانواده ایرانی نپرداختهاند. این است که میگویم جامعهشناسی در ایران بیشتر دگرسالار است. کسی که در این میان آثارش جدیتر، مستقل و ایرانی است، دکتر بیوک محمدی است که دو پژوهش تجربی ارزشمند درباره روابط سلطه در خانوادههای ایرانی منتشر کرده است و این در چشم من خیلی قابل احترام و ستایششدنی است؛ اتفاقی که اکنون افتاده، این است که در عصر کرونایی، تعارضها و تضادها و چالشهای درونی خانواده در ایران درحال رو شدن است. اینگونه نیست که اینها قبلا وجود نداشتهاند، بلکه بیشتر این چالشها و تضادها قبلا وجود داشتهاند، اما پنهان و مخفی میشدهاند یا از آنها سخن بهمیان نمیآمده است. حالا که قرار است افراد هفتهها و بلکه ماهها کنار یکدیگر در خانه بمانند، اینها یکییکی بروز مییابند و آشکار میشوند. این است که میگویم کرونا، افشاگر خانواده شده است.
برخی نهادهای دولتی و بینالمللی از تشدید خشونت خانگی در روزگار قرنطینه خبر میدهند و اینکه همزیستی در فضاهای کوچک بسیار پُرتنش است. چرایی این موضوع، محل پرسش است و اینکه چگونه میتوان از این وضعیت عبور کرد و در این شرایط چه راهحلی میتوان داشت؟
بله، من نیز تعداد درخورتوجهی از آنها را خوانده و برخی از آنها را در رسانه شخصیام بازنشر کردهام. علت این امر همانطور که گفتهام، تضادآمیز بودن روابط خانواده در عصر پیشاکرونایی است. من بحثهای خودم را در پیش از وقوع کرونا درباره خانواده در ایران و انواع تضادها و مسائل آن مطرح کردهام؛ مثلاً در گفتوگوی مفصلی که با آقای یاسر عرب درباره خانواده کردم و ویدئوی آن منتشر شد، به برخی از مهمترین تضادها و چالشها و مسائل خانواده اشاره کردم. در سخنرانی نیز که در مرکز مطالعات و تحقیقات زنان ارائه شد، بخشی از مباحث را مطرح کردم و در کانال تلگرامی «زیر سقف آسمان» نیز درباره موضوعات زیادی بحث کردم که به گفتگوهای زیادی دامن زد و به بطن جامعه کشیده شد. رفتهرفته، اما این مسائل خود را نشان میدهند و تغییر دیدگاهها بهتدریج، بهخصوص تحت تأثیر اپیدمی کرونا، رخ میدهند، اما علت اصلی این وضع، تشدید تضادهای خانوادگی در عصر کرونایی است. شرایطی که این اپیدمی فراهم ساخته، بستری برای افزایش تضاد فراهم کرده است؛ یعنی اگر قبلاً میشد برخی از این تضادها را با بیرون رفتن از منزل و دور شدن از اعضای خانواده تخفیف داد، حالا این امکان به حداقل رسیده است. بگذارید مثالی بزنم. تصور کنید فرزند خانوادهای را که مدام با والدین خود چالش دارد و والدین برای اینکه این چالشها را به حداقل برسانند، انواع خدمات را به وی میدهند؛ مثلا ماشین و ویلای خانوادگی را دراختیار وی میگذارند تا او بتواند همراه با دوستانش به سفر برود و اوقاتش را به شادی و لذت و مصرف بگذراند. اینها والدینی هستند که نقش خادم فرزندان را ایفا میکنند و بخش درخورتوجهی از والدین اکنون با توجه به نوع نظام آموزشوپرورش موجود در ایران که والدین را به خادمان فرزندان تبدیل میکند، اینگونهاند، اما حالا در عصر کرونایی رابطه اجتماعی خطرناک شده است و امکان آلودگی ازطریق رابطه فیزیکی هست و لذا آن میزان از روابط اجتماعی دیگر وجود ندارد. حال این فرد باید وقت بیشتری را در خانه و همراه والدین خود بگذراند، اما بههیچوجه برای چنین شرایطی آمادگی ندارد. از وضع خود گله و شکایت کرده، تنش را به والدین منتقل میکند. در وضع جدید، بسیاری وقتها والدین نمیتوانند این چالشها را مدیریت کنند. درنتیجه، روابط خود والدین هم چالشبرانگیز میشود، اما راهحل چیست؟ در جوامع پیشرفته، سازمانهای مردمنهاد و سازمانهای دولتی متعددی وجود دارند که در این شرایط میکوشند خدمات مختلفی به خانواده بدهند. در ایران ماجرا برعکس است. حکومت نهتنها به خانوادهها خدمات نمیدهد، بلکه برعکس بخشی از وظایف خود را به دوش خانوادهها انداخته است. دکتر یوسفعلی اباذری سالها پیش در مصاحبهای با مجله «آفتاب»، این امر را بهخوبی توضیح دادهاند که حکومت چگونه در ایران، وظایف خویش را از خود سلب میکند و بر بارهای خانوادهها میافزاید، بنابراین عملا در ارائه راهحل نمیتوانیم بهسراغ حکومت برویم، اما بخش دیگر، سازمانهای مردمنهاد هستند که متأسفانه بهدلیل حکومت فربه و مداخلهگر، جامعه مدنی در ایران نیز ضعیف مانده است و سازمانهای مردمنهاد برای ادامه فعالیتشان از انواع مداخلات و محدودیتها رنج میبرند و کار بسیار سختی در ایران دارند. میماند خود خانوادهها، اما آیا ما میتوانیم با پیشنهاد چند توصیه اخلاقی، مشکل خانوادهها را حل کنیم؟ بهنظر من بههیچوجه نمیتوان چنین کاری کرد. از نظر من بهترین کار این است که برخی سازمانهای مدنی کوچک دو یا چندنفره آزاد و کوتاهمدت که نیازی به أخذ مجوز و اموری از این قبیل ندارند، تشکیل شوند و برای قدرتبخشی به اعضای مسئول خانوادهها وارد عمل بشوند. در هر خانواده مسئلهدار، افرادی هستند که بخش درخورتوجهی از مسئولیتها را برعهده دارند. این سازمانها باید در این موقعیتها، نظیر موقعیت کرونایی، فعال شوند و برنامههایی برای قدرتبخشی و توانبخشی این دسته از افراد در خانوادهها داشته باشند و آن برنامهها را ارائه کنند. این سازمانها باید ازطریق اَشکال ارتباطات، مسائل خانوادهها و شرایط بغرنجشان را شناسایی کنند و ازطریق ارائه نوعی دانش کاربردی و آموزش چندرسانهای، پارهای از مهارتهای زندگی را در اینگونه شرایط درجهت قدرتبخشی افراد مسئول در خانوادهها عرضه کنند و به این شیوه، قدری از مسائل و مشکلات خانواده را تخفیف دهند.
شما مدتی است که بر موضوع «والدآزاری» متمرکز شدهاید. فکر میکنید که این موضوع نیز میتواند در قرنطینه خانگی تشدید شود؟ علت، اشکال و پیامدهای این پدیده چیست؟
توجه داشته باشیم که خانواده متعارف در ایران، خانواده هستهای است. در این نوع خانواده (اگر که خانواده هستهای کامل باشد، یعنی دو فرزند به بالا داشته باشد) سه نوع رابطه «تیپیک» وجود دارد: ۱) رابطه والد-والد، ۲) رابطه والد-فرزند و ۳) رابطه فرزند-فرزند. هریک از این روابط، مستعد تضادآمیز شدن است. رابطه والد-فرزند در ایران پس از انقلاب بهخصوص در دو دهه اخیر (دهه۸۰ و ۹۰) تحتتأثیر تحولات نظام آموزشوپرورش ایران به رابطهای شیبدار به نفع فرزندان بدل شده است. درحالحاضر در تعلیم و تربیت فرزندان در خانوادههای ایرانی، کار و مسئولیتپذیری فرزندان جایی ندارد. بیشتر مسئولیتها بر دوش پدر و مادر است، درحالیکه در نسل ما (نسل فرزندان دهههای ۴۰ و ۵۰) فرزندان، دوشادوش والدین یا دستکم قدری کمتر از والدین، کار میکردند و مسئولیت میپذیرفتند. نظام آموزشوپرورش در شرایط فعلی خانواده را به خدمت مدرسه و فرزندان درآورده است، درحالیکه قبلا داستان کاملا برعکس بود و مدرسه در خدمت خانواده قرار داشت. هرگز فراموش نمیکنم که در گذشته والدین همیشه از مدرسه طلبکار بودند. خاطرات زیادی از افراد مختلف شنیدهام که پدرشان به مدرسه رفته و بهخاطر مشکل و مسئلهای که برای فرزندش پیش آمده، بر سر مدیر مدرسه فریاد کشیده است. خودم نیز شش سال در همان دوران، تحصیل کرده و بارها این پدیده را از نزدیک شاهد بودهام. منظور من این نیست که این روابط مورد تأیید من است، بلکه منظورم این است که در رابطه خانواده-مدرسه، خانواده جایگاه مهمی داشته است. حالا دقیقا برعکس شده است و مدرسه از والدین طلبکار است و دائم انتظارات جدیدی از خانوادهها دارد و والدین را کاملا به خادمان فرزندان تبدیل کرده است. بگذارید مثالی بزنم؛ دانشآموز عینک یا دفتر خود را فراموش کرده و با خود به مدرسه نبرده و در سرویس مدرسه یا جای دیگری جا گذاشته است. قبلا دانشآموز بهخاطر این کار تنبیه میشد، اما حالا آقای ناظم با منزل دانشآموز تماس میگیرد و از آنها میخواهد که دفتر یا عینک دانشآموز را به مدرسه ببرند. گاهی آقای ناظم تذکر میدهد که برای دانشآموز اتاق جداگانهای همراه با میز و کتابخانه فراهم کنند و پسته و بادام و میوه بر روی میز او قرار دهند و به تغذیه او توجه کنند. حالا شما تصور کنید که پدر و مادر هر دو کارمند هستند و با دو حقوق کارمندی میخواهند هزینه زندگی در کلانشهر تهران یا مشهد یا اصفهان یا کلانشهر دیگری را تأمین کنند. این است که عرض میکنم این نظام آموزشی، والدین را به خادمان فرزندان بدل میکند. حالا تصور کنید که والدین، ۱۲ سال خدمترسانی کردهاند تا فرزندنشان در کنکور قبول شود. این را هم توجه کنید که این نظام آموزشی هیچ ربطی به زندگی ندارد و هیچ آموزشی درباره زندگی واقعی نداده است و دانشآموزانی تهی از زندگی، خسته و بیروح تولید کرده است که دائم از والدین خدمات گرفتهاند. حالا این دانشآموز بزرگ شده و نیازهای او هم بیشتر شده است. والدین در این مرحله انتظار دارند که فرزندان مسئولیتپذیر باشند و بعد از این همه سال دریافت انواع خدمات، به آنان کمک کنند، اما مشکل این است که فرزندان برای مسئولیتپذیری تربیت نشدهاند. آنها مصرفکننده و مخدوم، تربیت شدهاند و والدین خویش را خادم خود میبینند. در این لحظه با تعارض دو دسته از انتظارات مواجه هستیم؛ تعارض انتظارات والدین و انتظارات فرزندان. پنداری والدین و فرزندان در دو جهان مختلف زیست میکنند. رابطه اجتماعی امری صرفا ذهنی نیست. رابطهای که من تا دیروز با شما داشتهام، رابطه امروز ما را نیز شکل میدهد، لذا والدآزاری (parent abuse) در ایران محصول چنین ساختار و چنین شرایطی است. از اینجا به بعد است که دوری فرزندان و والدین ژرفتر و ژرفتر میشود و در این تعارض منافع، والدین درحال پیرتر شدن و ضعیفتر شدن و فرزندان درحال جوانتر شدن و قویتر شدن هستند. والدین احساس مسئولیت شخصی، خانوادگی و اجتماعی دارند و فرزندان برای چنین چیزی تربیت نشدهاند. والدین به آبرو و حیثیت اجتماعی خود میاندیشند و فرزندان چنین ذهنیتی ندارند و گاه حتی آن را بهسخره میگیرند. روشن است که در این تعارض، منافع چه گروهی بازنده است و گاه کار تا آنجا پیش میرود که فرزند بر روی پدر چاقو میکشد و پدر و مادر خود را کتک میزند. گاه از خانه بیرونش میکند و گاه حتی او را میکشد یا ماشین او را برمیدارد و یک هفته پیدایش نمیشود.
پدری را به چشم دیدم که از فرزند خود به پلیس شکایت کرده بود؛ چون پسرش چهار روز ماشین او را برداشته و رفته بود و پیدایش نشده بود و او سرانجام به کمک پلیس، ماشین خود را پیدا کرده بود. حال در عصر کرونایی، والدآزاری بهخاطر شرایط بسیار محدودکننده ناشی از این اپیدمی، که در اثر آن وضع اقتصادی خانوادهها نیز بسیار بدتر شده است و بسیاری از خانوادهها تحت فشار شدید اقتصادی قرار دارند و ناتوان از خدماتدهی پیشین به فرزندان هستند، بهمراتب افزایش مییابد. تصور کنید که وقتی پدر و مادر از ارضای نیازهای فرزندان خویش ناتوان هستند و به آنها وضع اقتصادی خود را یادآوری میکنند، چه میشنوند؟ چرا ما را به دنیا آوردهاید؟ این در شرایطی است که حکومت هیچ مسئولیتی را در قبال خانوادهها نمیپذیرد و انواع فشارها بهخاطر بحران اقتصادی و تورم و شرایط نامطلوب اجتماعی بر دوش والدین قرار دارد و فرزندان نیز میپندارند پدر و مادر باید ۳۰ سال یا بیشتر به آنان خدمات بدهند.
فکر میکنید که در دوران پساکرونا، تکلیف نهاد خانواده چه میشود؟
به نظر من خانواده در ایران نیاز به بازتعبیه و تجدیدنظر اساسی دارد. ازدواج دائم دچار بحران جدی است و اَشکال جدید ازدواج و اشکال جدی در روابط بین زوجین راه خود را باز خواهند کرد و فرزندآوری در اثر وضع اقتصادی و اجتماعی کشورمان، روزبهروز کاهش خواهد یافت. بهراستی چرا باید والدین ۲۰ سال برای بزرگ کردن فرزند زحمت بکشند و بعد با فردی غیرمسئول مواجه شوند و به خدمتگزاران طولانیمدت او بدل شوند؟ کدام نوع خردورزی، اخلاق و فرهنگ چنین چیزی را توصیه میکند؟ این است که مادر بودن نیز درحال متحول شدن است. برای بسیاری از افراد، امروز عاطفه مادری درحال تبدیل شدن به امری کنترلپذیر و نادیدهگرفتنی است. عصر کرونایی نیز اگر مدتی طولانی مثلا شش ماه یا بیشتر طول بکشد، ممکن است این روند را تشدید و تسریع کند، اما در اصل ماجرا تغییری بنیادی رخ نخواهد داد. درحقیقت، ایدئولوژی خانواده در ایران فقط سرپوشی است بر تحولات و دگرشد چندجانبه خانواده و این ایدئولوژی هیچ خاصیت دیگری ندارد جز جلوگیری از ارائه و تحقق طرحهای معقول خانواده.
کسانی که خانواده، روابط خانوادگی، بکارت و ازدواج را مقدس دانستهاند، عملا دشمن روابط انسانیِ واجد بهزیستیِ انفسیِ مادی و بهزیستی معنوی در ایران هستند و خواسته یا ناخواسته مروج فرهنگ انقیاد و تزویرند.