مرضیه ترابی | شهرآرانیوز؛ سرآغاز قرن ششم هجری برای مشهدیها چندان خوشیُمن نبود. با وجود تمرکز جمعیت در اطراف مرقد مطهر امامرضا (ع) و شکلگرفتن «شهرچه» بر روی اراضی سنابادِ نوغان، مشهد هنوز سامانه دفاعی درخوراتکایی نداشت. شهر فاقد باروی استوار بود و همینمسئله، وضعیت ساکنان آن را سخت ناپایدار و ناایمن میکرد. درست در همینایام، عصر طلایی تمدن اسلامی افول خود را آغاز کرده بود و تسامحی که دستمایه رشد علمی و توسعه تمدنی میشد، جای خود را به تنگنظریهایی داد که امرای سلجوقی و دولتمردان آنها به آن متمایل بودند.
این تمایل البته ریشههای سیاسی داشت و مسائل اعتقادی در آن، از درجه دوم اهمیت برخوردار بود؛ تقابل میان سلجوقیان و اسماعیلیان که حکومتی را درون حکومت سلاجقه ایجاد کرده بودند، یکی از دلایل بروز و ظهور چنین شرایطی بود. اسماعیلیان که در پناه قلعههای رفیع خود، در کوهستانهای مرتفع شمال و شرق ایران یکهتازی میکردند و به دشنه تیز فداییانشان اتکا داشتند، حکومت سلاجقه را از لحاظ سیاسی و عقیدتی به چالش میکشیدند.
همین مسئله اسباب نگرانی سیاستمدارانی مانند خواجه نظامالملک طوسی را فراهم میکرد و باعث میشد که برای جلوگیری از بحرانهای پیشرو، علاج واقعه را قبل از وقوع کنند و با تمرکز بر ترویج تفکرات خود، راه را بر نفوذ افکار اسماعیلی که گسترش انکارناپذیری یافته بود، ببندند. این تقابل در ابتدای کار چندان مانع مسیر تکاپوهای علمی و زیست مسالمتآمیز پیروان مذاهب در کنار یکدیگر نبود.
اما بهدنبال مرگ خواجه نظامالملک و در پی وی ملکشاه سلجوقی، هنگامی که قلمرو سلاجقه گرفتار نزاع رقبا شد، شعلههای نزاع عقیدتی نیز زبانه کشید و اسباب آشفتگی فراوانی را در سرزمین ایران فراهم کرد. مشهد، بهعنوان شهرچهای مشهور و شناختهشده در جنوب شهر بزرگ نوغان و یکی از مهمترین کانونهای مذهبی در شرق اسلامی، نتوانست از این نزاع فراگیر در امان بماند و سابقه سراسر تقریب خود را طی سدههای قبل محفوظ بدارد.
نکته درخورتأمل آن است که این نزاع صرفا میان شیعه و اهلسنت برقرار نبود و گستره آن به همه فرق اسلامی بسط پیدا میکرد. محمدبنمنور در «اسرار التوحید» حکایتی از نزاع میان جدش، «ابوسعیدابیالخیر میهنی»، و زاهدی از اهالی نوغان را نقل میکند که نشان میدهد این تقابل فراتر از درگیریهای عقیدتی میان شیعه و سنی بوده و شاید ریشه در نفوذ سیاسی و قدرتخواهی جریانهای مختلف داشته است.
تقویت مذهب شافعی از سوی دربار سلجوقی و اهتمام خواجهنظامالملک به ترویج و گسترش آن، چنان بود که برخی پژوهشگران معتقدندکه هدف از ساختهشدن مدارس «نظامیه» نهادینهشدن فقه شافعی و قدرتگرفتن آن برای مواجهه مؤثر عقیدتی با جریان اسماعیلیان بوده است. در چنین شرایطی طبعا اوضاع در مشهد و اطراف آن آرام نبود و گاهوبیگاه درگیریهایی میان پیروان مذاهب مختلف آغاز میشد که در برخی مواقع، فاجعههایی بزرگ را رقم میزد، مانند آنچه که در روز عاشورای سال۵۱۰ قمری اتفاق افتاد.
محرم سال۵۱۰هجری قمری بود که مشهد شاهد یکی سختترین هجمههای تاریخ خود شد؛ درگیری بزرگی که میان مهاجمان و زائران و مجاوران حرمرضوی درگرفت و به کشتهشدن جمع زیادی از اهالی مشهد انجامید. ابناثیر، مورخ نامدار قرن هفتم هجری و مؤلف کتاب «الکامل فی التاریخ»، یکی از کسانی است که شرحی مختصر از این واقعه را در اثر خود ثبت کرده است.
طبق گزارش او، بهانه مهاجمان برای حمله به مشهد، اختلاف عقیدتی بود؛ اختلافی که از مشاجره میان دو مرد آغاز شد؛ یکی اهل مشهد و دیگری از اهالی توس. چنانکه ابناثیر توضیح میدهد «پس از پایان مشاجره، هریک از آن دو تن به دسته خود پیوست و فتنه عظیمى برخاست که در آن، تمام اهل طوس شرکت جستند و مشهد را احاطه کردند و ویران ساختند و هر که را که یافتند، کشتند.» بخش مهمی از قربانیان این هجمه بزرگ، شیعیانی بودند که در مشهد و اطراف آن اقامت داشتند.
در این دوره هنوز شیعیان مقیم مشهد زعیم و بزرگی نداشتند که بتواند در مواقع سخت، به مدیریت بحران بپردازد. سادات مقیم توس، نوغان و احیانا مشهد، عموما از سادات موسوی و حسینی بودند که طی قرنهای قبل به خراسان کوچیده بودند. هنوز از حضور سادات رضوی در مشهد و اطراف آن خبری نبود. طبق گزارش ابوالفضلحسنآبادی در کتاب «سادات رضوی در مشهد، از آغاز تا پایان قاجاریه» حضور سادات رضوی از حدود ۲۷۰سال بعدازاین واقعه و با هجرت شمسالدین محمدرضوی به مشهد آغاز میشود.
با وجود آنکه شیعیان اثنیعشری عموما بهدلیل رعایت اصل راهبردی تقیه کمتر به بگومگوهای عقیدتی وارد میشدند، در این نزاع سخت و سنگین از هجمه دشمنان در امان نماندند و آتش نزاع فرقهای دامن آنها را هم گرفت و ایبسا پاسوز اقداماتی شدند که از سوی اسماعیلیان علیه حکومت سلجوقی سازماندهی میشد.
بهانه و دلیلی که منجر به این هجوم سخت و کشتار مردم مشهد در عاشورای سال۵۱۰ قمری شد، چندان مشخص نیست. ابناثیر نیز به این قضیه اشارهای نکرده است و تنها در ادامه نقل ماجرا آورده است: «مردم مشهد بر اثر این پیشامد از مجلس وعظی که در روزهای جمعه برپا میداشتند، صرف نظر کردند.» به نظر میرسد که منظور از «مجلس وعظ روزهای جمعه»، دعای ندبه باشد که قرائت آن در میان شیعیان اثنیعشری رواج داشت و مورد علاقه بود. بااینحال معلوم نیست که دلیل اصلی مشاجره و هجمه اتفاق افتاده، ایراد گرفتن فقیه توسی به مسئله برگزاری دعای مذکور باشد.
دقیقتر آن است که بگوییم مشاجره و نزاع پیشآمده، دامن شیعیان اثنیعشری ساکن حریم حرمرضوی را هم گرفت و آنها، علاوه بر آسیبهای مالی و جانی، از اقامه آشکار و علنی یکی از شعایر خود، بهصورت موقت، محروم شدند. واقعه هجوم به مشهد زمانی اتفاق افتاد که زمام امور شرق ایران، در دست سلطانسنجر بود و او به نمایندگی از برادرش، «برکیارق»، بر این خطه حکم میراند و در مرو استقرار داشت.
نقل است که اجساد مقتولان این هجوم، در گورستانی واقع در شمال حرممطهر دفن شد و به همین مناسبت، آن گورستان را «قتلگاه» نامیدند. هرچند که درباره علت نامگذاری این قبرستان قدیمی و مشهور، دلایل دیگری نیز نقل کردهاند که مجال بیان آنها در نوشتار پیش رو نیست. درباره آمار مقتولان این هجوم، آماری در منابع تاریخی وجود ندارد.
با وجود اینکه واقعه عاشورای سال۵۱۰قمری، برای مردم مشهد عوارض سنگین و خسارات مالی و جانی بسیاری در پی داشت، باعث شد که برخی از امرای شیعه برای محفوظماندن مشهد و حرممطهر امامرضا (ع) از آسیب و گزندِ چنین هجمههایی به فکر بیفتند. طبق گزارش ابناثیر، عضدالدینفرامرزبنعلی، از امرای «آلکاکویه» و شیعیمذهب که در خدمت سلطان سنجر بود، بعد از واقعه عاشورای سال۵۱۰ قمری، دست به احداث بارو برای شهر مشهد زد و این بارو، نخستین حصاری بود که اطراف شهر (یا شهرچه) کشیده شد.
فاضل بسطامی در «فردوسالتواریخ» احداث این بنا را از خدمات «ابوطاهر قمی»، وزیر شیعیمذهب سلطانسنجر سلجوقی، میداند که قبر وی در شمال حرمرضوی و نزدیک «حمام آغچه» تا سال۱۳۱۰ خورشیدی باقی بود. طبق گزارش بسطامی و البته ابناثیر، بنای باروی شهر در سال۵۱۵ قمری، یعنی حدود پنج سال بعد از آن هجوم، به پایان رسید.
مهدی سیدی در کتاب «تاریخ شهر مشهد» باتوجهبه نقش عضدالدینفرامرزبنعلی معتقد است که وی برگماشته سنجر در مشهد و احتمالا حاکم این منطقه بوده است. تطبیق این سخن با شواهد تاریخی چندان ساده نیست. میدانیم که در این دوره، هنوز نوغان و تابران از نظر وسعت و جمعیت، برتری فراوانی بر مشهد داشتهاند و طبعا محل استقرار حاکم منصوب سلطان سنجر در این خطه، باید یکی از این دو شهر بوده باشد.
از طرفی حکومت عضدالدینفرامرز بر توس را هم زمانی میتوان جدی گرفت که هجوم اهالی تابران به مشهد در روز عاشورا را هجومی غیرحکومتی و صرفا با تحریک احساسات مذهبی توسط برخی افراطیون ساکن این شهر بدانیم؛ موضوعی که البته برای اثبات آن شواهد کافی در اختیار نداریم. بههرحال این نخستین واقعهای است که در تاریخ مشهد، در روز عاشورا رقم خورد و تلخی آن در حافظه تاریخی این شهر مقدس باقی ماند؛ هرچندکه امروزه بسیاری از مردم اطلاعی درباره آن ندارند.