هنرنمایی فریبرز عرب‌نیا در نقش یک افغانستانی در سریالی هالیوودی + فیلم فیلمنامه ایرانی «اسب سفید» برگزیده جشنواره کازان شد همه چیز درباره سریال شبکه خانگی «گردن زنی» + بازیگران و خلاصه داستان آغاز سال تحصیلی مهدالرضا(ع) با بیش از ۱۱ هزار نوآموز قرآنی ماجرای ممنوع‌الکاری هنرمندان از زبان رئیس سازمان سینمایی «چاد مک‌کوئین» فرزند چهره افسانه‌ای هالیوود درگذشت بازگشت «فریبرز عرب‌نیا» به دنیای بازیگری با یک سریال آمریکایی حکایت ثروت و موفقیت و عشق روی نیمکت کالبدی به نام سینما، سرطانی به نام ابتذال آمار فروش سینما‌های خراسان‌رضوی در هفته گذشته (۲۴ شهریور ۱۴۰۳) «دارچین تلخ» با بازی نفیسه روشن و سیاوش خیرابی در مسیر تولید اکران چهار فیلم جدید در هنر و تجربه + زمان اکران جناب خان با برنامه «هزار و یک» به شبکه نسیم می‌آید زمان آغاز اکران «صبحانه با زرافه‌ها» سروش صحت مشخص شد آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر مشهد در هفته گذشته (۲۴ شهریور ۱۴۰۳) کنسرت‌های جدید خوانندگان پاپ روی صحنه + جزئیات سایه روشن هنر هفتم | نگاهی به اتفاقات سینمایی مشهد در یک سال گذشته ماجرای قیمت کتاب تازه نشر «گمان» که بحث برانگیز شده است فصل چهارم «زخم کاری» ساخته می‌شود؟
سرخط خبرها

حکایت ثروت و موفقیت و عشق روی نیمکت

  • کد خبر: ۲۵۰۷۲۶
  • ۲۴ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۳
حکایت ثروت و موفقیت و عشق روی نیمکت
زن دست هایش را شست و به دم در خانه رفت و در پشت در خانه سه پیرزن مهربان و خنده رو را مشاهده کرد که هرسه گیس بلند سفیدی داشتند.

در روزگاران نه چندان قدیم، زنی در آشپرخانه مشغول درست کردن سالاد بود، که صدای زنگ در خانه شان برخاست. زن دست هایش را شست و به دم در خانه رفت و در پشت در خانه سه پیرزن مهربان و خنده رو را مشاهده کرد که هرسه گیس بلند سفیدی داشتند. زن با مشاهده پیرزن‌ها گفت: بفرمایید؟ سه پیرزن گفتند: سلام. می‌توانیم مهمان خانه شما شویم؟

زن گفت: من شما را نمی‌شناسم و نمی‌توانم به خانه مان دعوتتان کنم. همسرم که برای گرفتن نان به سر کوچه رفته، تا دقایقی دیگر برمی گردد. می‌توانید صبر کنید تا او بیاید.

سه پیرزن گفتند: ایراد ندارد. صبر می‌کنیم تا همسرتان بیاید. اما تا آن موقع خود را معرفی می‌کنیم. پیرزن اولی گفت: نام من ثروت است. پیرزن دومی گفت: نام من موفقیت است. پیرزن سومی گفت: نام من عشق است.

پیرزن اولی گفت: هرجا که من باشم دو نفر دیگر هم هستند. پیرزن دومی گفت: نه، اشتباه گفتی، هرجا که این باشد، من هستم و هرجا که تو باشی من نیستم.

پیرزن سومی گفت: تو هم اشتباه گفتی. هرجا این باشد من نیستم و هرجا من باشم هرسه هستیم. پیرزن اولی گفت: قاتی شد. یک بار دیگر از اول مرور می‌کنیم. هرجا من باشم کی نیست؟ پیرزن دومی گفت: این نیست. پیرزن سومی گفت: من هستم، تو نیستی. پیرزن دومی گفت: هرجا که من باشم این نیست، نه اینکه هرجا که این باشد من نیستم. پیرزن اولی گفت: هرجا که کی باشد همه هستیم؟ 

پیرزن دومی گفت: من. پیر زن سومی گفت: من. پیرزن اولی گفت: تو عشقی. ولی دوست داشتن از عشق برتر است. پیرزن سومی گفت: این یک موضوع دیگر است. الان ما داریم درباره عشق و موفقیت و ثروت صحبت می‌کنیم. پیرزن دومی گفت: موفقیت از ثروت بهتر است و دوست داشتن از عشق برتر. در همین حین که سه پیرزن مشغول معرفی خود بودند، شوهر زن درحالی که سه عدد نان بربری گرفته بود از راه رسید و با کمک همسایه‌ها سه پیرزن را به پارک محل هدایت کرد. 

سه پیرزن نیز روی یکی از نیمکت‌های پارک نشستند و تا پایان عمر درباره اینکه چی از چی برتر است و وقتی چی باشد چی نیست و اگر کی باشد بقیه هم هستند و سایر مباحث تئوریک و استراتژیک با یکدیگر به بحث و تبادل نظر پرداختند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->