شعر افشین علا خطاب به رژیم صهیونی | عاقبت بیت‌المقدس را رها خواهیم کرد فریبرز عرب‌نیا: ترجیح می‌دهم در کنار مردم کشور عزیزم باشم + فیلم سریال محرمی «جایی برای همه» روی آنتن شبکه دو + زمان پخش آمار فروش سینماها در روزهای جنگ بین اسرائیل و ایران اکران سیار فیلم‌های کودکانه در مشهد کارگردان فیلم بعدی «جیمز باند» مشخص شد «کاتیا فولمر» ایران‌شناس آلمانی درگذشت فصل پایانی سریال «اسکویید گیم» در راه است تکرار سریال «مختارنامه» از شبکه آی‌فیلم (محرم ۱۴۰۴) + زمان پخش قدردانی سخنگوی پلیس از اصحاب قلم در دوران جنگ رژیم صهیونیستی علیه ایران | عزیزان رسانه، گل کاشتید، دستانتان را می‌بوسم برنامه‌های حمایتی وزارت فرهنگ و ارشاد برای جبران خسارات گروه‌های موسیقی و نمایشی اجرای باشکوه ارکستر سمفونیک تهران در میدان آزادی حسام خلیل‌نژاد، بازیگر سینما و تلویزیون: اگر امروز هنری هست، میراث شهیدان است فیلم‌های آخر هفته تلویزیون (۵ و ۶ تیر ۱۴۰۴) + شبکه و زمان پخش سیمای محرم ۱۴۰۴ | معرفی برنامه‌های ویژه تلویزیون همراه با زمان پخش چرا توزیع سریال «شکارگاه» به تعویق افتاد؟ فرصت تماشای فیلم با قیمت نیم‌بها تا کی ادامه دارد؟ شعر‌هایی به‌مثابه موشک | شاعران مشهدی در کنار مدافعان وطن ایستادند
سرخط خبرها

حکایت ثروت و موفقیت و عشق روی نیمکت

  • کد خبر: ۲۵۰۷۲۶
  • ۲۴ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۳
حکایت ثروت و موفقیت و عشق روی نیمکت
زن دست هایش را شست و به دم در خانه رفت و در پشت در خانه سه پیرزن مهربان و خنده رو را مشاهده کرد که هرسه گیس بلند سفیدی داشتند.

در روزگاران نه چندان قدیم، زنی در آشپرخانه مشغول درست کردن سالاد بود، که صدای زنگ در خانه شان برخاست. زن دست هایش را شست و به دم در خانه رفت و در پشت در خانه سه پیرزن مهربان و خنده رو را مشاهده کرد که هرسه گیس بلند سفیدی داشتند. زن با مشاهده پیرزن‌ها گفت: بفرمایید؟ سه پیرزن گفتند: سلام. می‌توانیم مهمان خانه شما شویم؟

زن گفت: من شما را نمی‌شناسم و نمی‌توانم به خانه مان دعوتتان کنم. همسرم که برای گرفتن نان به سر کوچه رفته، تا دقایقی دیگر برمی گردد. می‌توانید صبر کنید تا او بیاید.

سه پیرزن گفتند: ایراد ندارد. صبر می‌کنیم تا همسرتان بیاید. اما تا آن موقع خود را معرفی می‌کنیم. پیرزن اولی گفت: نام من ثروت است. پیرزن دومی گفت: نام من موفقیت است. پیرزن سومی گفت: نام من عشق است.

پیرزن اولی گفت: هرجا که من باشم دو نفر دیگر هم هستند. پیرزن دومی گفت: نه، اشتباه گفتی، هرجا که این باشد، من هستم و هرجا که تو باشی من نیستم.

پیرزن سومی گفت: تو هم اشتباه گفتی. هرجا این باشد من نیستم و هرجا من باشم هرسه هستیم. پیرزن اولی گفت: قاتی شد. یک بار دیگر از اول مرور می‌کنیم. هرجا من باشم کی نیست؟ پیرزن دومی گفت: این نیست. پیرزن سومی گفت: من هستم، تو نیستی. پیرزن دومی گفت: هرجا که من باشم این نیست، نه اینکه هرجا که این باشد من نیستم. پیرزن اولی گفت: هرجا که کی باشد همه هستیم؟ 

پیرزن دومی گفت: من. پیر زن سومی گفت: من. پیرزن اولی گفت: تو عشقی. ولی دوست داشتن از عشق برتر است. پیرزن سومی گفت: این یک موضوع دیگر است. الان ما داریم درباره عشق و موفقیت و ثروت صحبت می‌کنیم. پیرزن دومی گفت: موفقیت از ثروت بهتر است و دوست داشتن از عشق برتر. در همین حین که سه پیرزن مشغول معرفی خود بودند، شوهر زن درحالی که سه عدد نان بربری گرفته بود از راه رسید و با کمک همسایه‌ها سه پیرزن را به پارک محل هدایت کرد. 

سه پیرزن نیز روی یکی از نیمکت‌های پارک نشستند و تا پایان عمر درباره اینکه چی از چی برتر است و وقتی چی باشد چی نیست و اگر کی باشد بقیه هم هستند و سایر مباحث تئوریک و استراتژیک با یکدیگر به بحث و تبادل نظر پرداختند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->