به گزارش شهرآرانیوز، احتمالاً هر کس که در جوانی تب عشق و عاشقی به سرش زده باشد، روزی گذرش بر اشعار شهریار افتاده، آنها را زمزمه کرده و بعد خردهخرده در روح و جانش نشسته. جوری که دیگر کمتر کسی هست که اهل شعر و ادب باشد و نداند شعر معروف: «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟» از چه کسی است. یا اینکه مثلاً سیزدهم فروردین باشد و در فضای مجازی نبینیم که عاشقان دلسوخته یا جوانان مجرد نوشته باشند: «من خود آن سیزدهم، کز همه عالم به درم.»
شهریار آن شاعر دلسوخته است که در جوانی، عاشق ثریا دختر عبدالله امیرطهماسبی میشود. پدر ثریا گویا فرمانده گارد احمدشاه قاجار بوده و در برهمزدن این رابطه عاشقانه دستی داشته است. این علاقه با تمام سختیاش برای شهریار آغازگر سلسلهمراتبی از یک عشق زمینی میشود. شروع ماجرای پرفراز و نشیب یک تحول عظیم که احتمالاً همه میدانیم هر تحولی بدون وجود رقیب و عناصر متناقض صورت نمیگیرد و لابد برای استاد شهریار هم از این قاعده مستثنا نبوده است.
بنابراین وجود عنصر رقیب عشقی همچون «چراغعلی سالار حشمت» برای برهمزدن این رابطه کافی بود؛ کسی که از قضا پسرعموی رضاشاه بوده و به دلیل قدرتش، مسبب ازدواج اجباریاش با ثریا میشود. در نتیجه منجر به دلسوختگی این شاعر پرآوازه میشود.
البته استاد شهریار در آن زمان شاعر نامداری نبوده اما آن سرانجام تلخ درست پس از ازدواج معشوقهاش با رقیب برای او اتفاق میافتد. آن تنهایی و افسردگی این شکست که در نهایت سبب می¬شود تا شهریار پزشکی را درست قبل از فارغالتحصیلیاش رها کند و راهی نیشابور شود و تا سال ۱۳۱۴ در سازمان اسناد بزرگان برود.
سپس کار در بانک کشاورزی را سر بگیرد و بعدتر انتقالش به تبریز، که در نهایت باز این دانشگاه تبریز بود که عنوان دکتری افتخاری دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی تبریز را نیز به او اعطا کرد. مدرکی که دیگر انگار نشان میداد او از عشق زمینی وارسته شده و به عشق والاتری رسیده است. انگار که از طبابت جسم آدمها دست بشورد و به طبابت روحشان بپردازد که البته علاقه او در سایر زمینههای هنری همچون موسیقی و سه تار و خط نستعلیق و تسلط او به زبان آذربایجانی و سرودن اشعاری به زبان ترکی بنا به درخواست مادرش سبب شد تا جانمایه اشعار و غزلیاتش برگرفته از حقایق درونی و تحولات آدمی باشد.
غزلیاتی که در ادامه روند زندگی، ازدواج شهریار با عزیزه خانم عبدخالقی که شیفته ادبیات و اشعار او بود و ماحصل زندگیشان سه فرزند و در نهایت ادامه راهش در حوزه ادبیات چنان شد، که از او استاد شاعر پرآوازهای ساخت. او در نهایت در سن هشتاد و یک سالگی در ۲۷ شهریورماه ۱۳۶۷ به علت بیماری درگذشت. تاریخی که حالا عاشقان زبان فارسی به گرامیداشت استاد آن را روز شعر و ادب فارسی نامیدند.
مزار او در مقبرةالشعرا تبریز است و بیتی از آخرین سرودههایش بر روی سنگ قبرش حک شده است: با غم عشق زاده و با غم عشق داده جان/ نقش مزار من کنید این دو سخن که شهریار
درست ۱۷ سال پس از مرگ استاد، کمال تبریزی تولید سریال شهریار را آغاز کرد و این سریال برای اولینبار سال ۸۶ از تلویزیون پخش شد. اما آنچه در تلویزیون نمایش داده میشد به مذاق همه خوش نیامد و این نگرانی را به وجود آورد که مردم با داستانی غیرواقعی از شهریار آشنا شوند.
درواقع شهریار سریالی است که با تمام اننقادها به آن بارها از همان سالها تا کنون از تلویزیون پخش شد. یکی از منتقدان سریال دختر ملکالشعرا بهار بود که معتقد بود زندگی پدرش بیش از حد تجملاتی نشان داده شده یا عبدالله کوثری تداخل زمانی و عدم رعایت سن شهریار با سایر بزرگانی همچون ملکالشعرا بهار را ایراد میداند و کوبندهتر از همه انتقاد مریم بهجت تبریزی، فرزند استاد شهریار بود که در واکنش به سریال «شهریار» معتقد بود: آنچه به عنوان سریال شهریار از شبکه دو پخش شده، ارتباطی با زندگی شاعر بلندآوازه ایرانی، شهریار ندارد!
اما همه اینها به کنار نمیتوان نقشآفرینی بازیگرانی همچون اردشیر رستمی، با آن روحیه شاعرانهاش، و بازی پر درام پیام دهکردی را در نظر نگرفت. او که برای بازی در این سریال از جان مایه گذاشت چنانکه بعدتر فیلم سینمایی کوتاهی از سریال شهریار ساخته شد و بارها پخش شد و باز کیست که نداند استاد شهریار که بود و چه اشعاری را سرود.
در هر حال وجود اختلافات در روند ساخت سریال هر زندگینامهای اتفاق میافتد. کما اینکه اگر تحقیق و مستندی از خانواده آن بزرگوار صورت نگیرد، یا در روند تاریخی اتفاقات مهم سریال اختلافنظراتی وجود داشته باشد، که دیگر نقد و نظرات بیشتری به سمتش روانه میشود. با همه اینها نمیتوان از لذت دیدن سریالهای زندگینامهای با ژانر درام عاشقانه گذشت و آن را مدام به دیده ایراد دید.