به گزارش شهرآرانیوز؛ «دفاع مقدس مظلوم است». این جمله را آنهایی که رشادتهای رزمندگان را در آن سالها دیده اند، بهتر درک میکنند و معتقدند هنوز نتوانسته ایم به خوبی این موضوع را برای نسلی بازگو کنیم که هر وقت حرفی از آن روزها به میان میآید، به خیالشان پای شنیدن افسانهای باورنکردنی نشسته اند. علی اکبر کفشدار، رزمنده مشهدی دوران دفاع مقدس، کم حرفتر از برادرش است، اما وقت روایت که میرسد، دلش نمیآید ساکت بماند.
برای خیلیها هنوز این پرسش باقی است که دلیل جنگ و این همه آسیب چه بود؟
جنگ آسیب میزند ولی ما در برابر جنگ تحمیلی دفاع کردیم. ما دربرابر تجاوز ایستادگی کردیم. شهدا برای خدا حرکت کردند و جان دادند. هدف ما این بود که عراق تنبیه شود. ما باید به یک جایی میرسیدیم. باید به خواسته خودمان میرسیدیم و در این راه تلاش میکردیم. کامیابیهایی داشتیم و ناکامیهایی نیز بود. این طور نبود که در همه عملیاتها پیروز باشیم، اما دستاوردهای خوبی داشتیم.
شما هم مثل برادرتان از طریق جهادسازندگی اعزام شدید؟
نه؛ من به صورت شخصی و داوطلبانه رفتم، اما در میدان جنگ کنار برادرم بودم.
در نگاه خیلیها حضور در جبهه ها، به شوق و هیجانات آن دوران برمی گردد، این موضوع را قبول دارید؟
خیلی از داوطلبان، از همین دانش آموزان و نسل جوان و نوجوان بودند. شاید با آن قدوقوارههای کوچک و ریز که به جنگجویان نمیخورد، کمی باورناپذیر بود که بخواهند وارد میدانهای پر از مین و خمپاره و خطر شوند. اما واقعیت این است که وقتی وارد صحنه جنگ واقعی میشدیم، آن احساسات و شور و هیجان رنگ میباخت و اگر پشتوانه دینی نبود، امکان نداشت کسی بماند و ادامه دهد.
پس قبول دارید که دانش آموزان از عنصرهای تعیین کننده جریانهای آن روزها بودند؟
بله؛ این دانش آموزان بودند که با وجود سن کم، در جبهههای نبرد مسئولیت بزرگی برعهده داشتند. شاید اگر از این شهدای دانش آموز روایتگری نشود، کسی باور نمیکند که یک نوجوان پانزده ساله، غواص یا تخریب چی میشد و معبر یک گردان را باز میکرد. اگر این روایتها را ننویسیم، به افسانهای باورنکردنی تبدیل خواهد شد. برخی از آن ها، فرماندهان شجاع و دلاوری شدند.
چرا تبیین و اشاعه فرهنگ جهاد و دفاع مقدس و شهادت، ضروری است؟
به نظر من یکی از وظایف بزرگ رزمندگان دفاع مقدس، تبیین این واقعیتها و انتقال فرهنگ دفاع مقدس و شهادت است. این فرهنگ باید به نسل امروز منتقل شود. معتقدم اگر ذرهای از حال وهوای آن روزها را بتوانیم به نسل امروز منتقل کنیم و ایمان داشته باشیم، خیلی از مشکلات حل میشود.
البته خیلی مهم است که شیوههای تبیین و تبلیغ چگونه باشد.
بله؛ قطعا همین طور است. یک راوی علاوه بر اینکه باید آن روزها را درک کرده باشد، لازم است اهل مطالعه باشد و بتواند با نسل امروز ارتباط بگیرد و اعتماد آنها را جلب کند. دانش آموزان این نسل، زیرک و باهوش و اهل کنکاش هستند و قطعا اهل تحلیل و درنتیجه هر چیزی را باور نمیکنند. علاوه بر این، ما در جریان جنگ نرم هم هستیم و دشمن در این زمینه خیلی زیرکانه عمل میکند و کار ما سخت شده است.
فکر میکنید جامعه بیشتر از چه روایتهایی استقبال میکند؟
برخی راویان به خاطره گویی بسنده میکنند، برخیها با بهره گیری از روشهای علمی، روایتها را نقل میکنند و برخیها هم جریانهای عاطفی را پررنگ میکنند. به نظر من روایتها باید تلفیقی از همه اینها باشد تا مردم و به ویژه نسل جدید آن را بپذیرند.
برای نگهداشت دستاوردهای جنگ چه باید کرد؟
کار فرهنگی، کار فرهنگی و کار فرهنگی. اگر هرکدام از ما در حوزهای که فعالیت میکنیم، خودمان را مقید به انجام این کارها بکنیم، ارزشهای جنگ فراموش نمیشود؛ به عنوان مثال در دانشگاه ها، چرا استادان ما موضوعات دفاع مقدس را برای پایان نامهها انتخاب نمیکنند؟ چرا در حوزه موسیقی، هنر و فیلم این همه کمبود داریم و اگر هم کاری انجام شده است، چندان قوی و علمی نیست؟ باید کسانی به این حوزه وارد شوند که هم آن روزها را از نزدیک درک کردهاند و هم علم این کار را دارند. باید به عملیاتها و تاریخ آنها اشراف داشته باشند و جزئیات جنگ را بدانند.