ویدئو | روایتی از طبخ غذا برای آوارگان سوری و لبنانی توسط مشهدی‌ها در آن سوی مرزها فرمانده سپاه امام رضا (ع)، درگذشت همسر شهید برونسی را تسلیت گفت «هُنر گمنامی»؛ رویدادی هنری برای تجلیل از مدافعان امنیت همکاری جشنواره فیلم مقاومت و قرارگاه عدالت فرهنگی وزارت فرهنگ لزوم ایجاد کانون‌هایی جهت تداوم و اثربخشی مسیر تربیتی دانش آموزان مساجد خراسان رضوی میزبان برنامه‌های دهه فجر ۱۴۰۳ با محوریت وفاق ملی علوم دانشگاهی و حوزوی نیازمند رویکردی معرفتی و فلسفی است فراخوان نمایشگاه خوشنویسی و نقاشی‌خط آیات بهاری نشست علمی نخبگان قرآنی کشور‌های جهان اسلام در حرم مطهر رضوی مشهد به عنوان قطب قرآنی کشور شناخته می‌شود اهل رشوه؛ محروم از بوی بهشت | آنچه در آموزه‌های دینی درباره مذمت رشوه بیان شده است لزوم ایجاد ساختاری منسجم و مقتدر برای تشکیلات قرآنی کشور مشهد مقدس، میزبان بزرگ‌ترین رویداد بین‌المللی قرآن کریم ایران | حضور ۴۰۰ نخبه قرآنی از ۱۰۴ کشور جهان + فیلم صیانت از بیت‌المال و دفاع از حقوق مردم وظیفه ستاد امر به معروف است همایش کرامت و حقوق اجتماعی انسان در تعالیم تمدنیِ امام رضا (ع) برگزار می‌شود انتشار نسخه آلمانی کتاب نقش ائمه(ع) در احیای دین تعامل مجلس و حوزه علمیه خراسان برای بهره‌برداری از ظرفیت‌های نخبگانی
سرخط خبرها

بنویسیم چقدر زندگی

  • کد خبر: ۲۹۵۵۴۳
  • ۲۹ مهر ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۴
بنویسیم چقدر زندگی
سر و کله پیچیده روی یک مبل نشسته، پهپاد می‌آید به سمتش، چیزی مثل یک عصا را پرت می‌کند سمتش،  عین موسی (ع) که پرتاب کرد و ریسمان‌ها را پنبه کرد و قومش در دفعه بعد هم از نیل رد شدند.

به گزارش شهرآرانیوز، یک چیزی هم این چند ساله مد شده که توی کامنت‌ها و نظر‌ها و مصاحبه‌های اهالی فرهنگ و ادب و هنر خیلی دیده می‌شود این است که وقتی توی یک مسابقه فوتبال یک گل از راه دور می‌بینند یا توی یک گفتگو با یک چوپان یا یک پیک موتوری یا یک طلبه یک جمله یا یک رفتار طلایی و کلیدی می‌بینند فوری می‌گویند: «چقدر دراماتیک... چقدر سینمایی...» و حالا همین دراماتیک و سینما را بخواهند خیلی عزت کنند و بالایش ببرند می‌گویند «چقدر شاعرانه ... سینمای شاعرانه» یعنی برش‌هایی از زیست روزمره ما که خیلی خاص باشد لقب سینما می‌گیرند و بعد فیلم‌هایی را که نورچشم و نشان توسعه پایدار و اعتلای فرهنگی است با عینک شعر قضاوت می‌کنیم و اصلا حواسمان نیست که داریم یک چرخه را برعکس می‌بینیم و طبیعتا نتیجه هم برعکس است. یحیی سنوار را زدند. مردی مهیب و حیرت آور.

مردی که ۲۳ سال زندانی رژیم غاصب و کودک کش اسرائیل بود، مردی که عبری و عربی و انگلیسی را مثل بلبل حرف می‌زد، نهج البلاغه می‌خواند و خطیب فوق حرفه‌ای هم بود، اما ناگهان خبر شهادتش مثل آوار ریخت روی سرمان و دوباره داغ دار شدیم. ساعتی بعد فیلم لحظات قبل از شهادتش می‌آید. گویا قصه این است، سنوار نزدیک تونل‌های مخفی بوده، تانک‌ها می‌رسند ساختمانی را می‌زنند، سنوار با ترکش‌ها زخمی می‌شود، یک دستش قطع می‌شود، یک زانویش گلوله می‌خورد، خون از او رفته، رمق ندارد. 

سر و کله پیچیده روی یک مبل نشسته، پهپاد می‌آید به سمتش، چیزی مثل یک عصا را پرت می‌کند سمتش،  عین موسی (ع) که پرتاب کرد و ریسمان‌ها را پنبه کرد و قومش در دفعه بعد هم از نیل رد شدند. یحیی به قصد ساقط کردن پهپاد چوب را پرت می‌کند، نمی‌خورد، کفتار‌ها می‌رسند و تمام. این شرح یک پلان سینمایی برای اینکه بدلکار طراحی اش کند نبود. این عین واقعیت بود، سینما هنر و خلق همه و همه آینه‌هایی است که ما مقابل زندگی قرار می‌دهیم و بخش و بریده‌ای از زندگی را درون آن نشان می‌دهیم. پس قشنگ‌تر این است بگوییم چقدر زندگی. چقدر شاعرانه. چقدر مهیب. یحیی سنوار هم آسمانی شد. ما دوباره مشکی پوش یلی از هلال مقاومت شدیم و کی این خون‌ها به ثمر بنشیند خدا می‌داند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->