واکنش وزیر فرهنگ به لغو کنسرت حامد همایون در کرمان + ویدئو دانلود قسمت هشتم سریال پایتخت ۷ + تماشای فیلم خبرنگار ایسنا درگذشت قائم‌مقام سیما: مردم در سال ۱۴۰۴ منتظر سریال‌های خوبی در تلویزیون باشند تهیه‌کننده صاحب‌نام رادیو درگذشت جدول پخش فیلم‌های سینمایی امروز تلویزیون اعلام شد (۱۱ فروردین ۱۴۰۴) دانلود قسمت هفتم سریال پایتخت ۷ + تماشای فیلم دانلود قسمت ششم سریال پایتخت ۷ + تماشای فیلم کدام فیلم‌های سینما در هفته اول نوروز ۱۴۰۴ پرفروش شدند؟ جدول پخش فیلم‌های سینمایی امروز تلویزیون اعلام شد (۹ فروردین ۱۴۰۴) برگزاری رویداد نورنما، تلفیقی شگفت انگیز از نور، نمایش و نوا در شب عید فطر شورِ سرود در پاتوق‌های مشهد؛ هنرمندان شهر را نوروزی می‌کنند هنرمندان مشهدی در ایام نوروز شهر را به صحنه نمایش تبدیل می‌کنند ماجرای کلیپ جنجالی سهراب پاکزاد که منجر به بازداشت و توقیف صفحاتش شد + فیلم حواشی «پایتخت ۷» | صداوسیما تبلیغات تلویزیونی خرید و فروش طلا را ممنوع کرد برنامه امروز فیلم‌های سینمایی تلویزیون (۸ فروردین ۱۴۰۴) دانلود قسمت چهارم سریال پایتخت ۷ + تماشای فیلم بیانیه خانه مطبوعات و رسانه‌های خراسان رضوی به مناسبت «روز جهانی قدس» نگاهی به تاریخچه تئاتر در ایران | از آغاز تا افق‌های نو در عرصه هنر استوری احسان علیخانی درباره فوت حامد صفایی کارگردان عصر جدید
سرخط خبرها

حکایت پایتخت اندونزی در اروپای شرقی

  • کد خبر: ۲۹۹۷۴۲
  • ۲۳ آبان ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۴
حکایت پایتخت اندونزی در اروپای شرقی
مرد صاحب خانه که داستان جاکارتا را از خودش درآورده بود، از اثر کردن این ورد و غیب شدن دزد بسیار تعجب کرد، اما از آنجا که خیلی خوابش می‌آمد، در خانه را سه قفله کرد و به همسرش شب به خیر گفت و هردو به خوابی عمیق فرو رفتند.

در روزگاران قدیم، در یکی از شهر‌های یکی از کشور‌های اروپای شرقی، دزدی نیمه شب وارد خانه‌ای اشرافی شد. مرد صاحب خانه که گوش هایش تیز بود و متوجه حضور دزد شده بود، همسرش را از خواب بیدار کرد و گفت:‌ای همسر، دزدی به خانه ما آمده است. همسرش گفت: وای. اسلحه ات کجاست؟ مرد صاحب خانه گفت: اسلحه من در آن یکی اتاق است و اگر بروم و آن را بردارم دزد مرا می‌بیند. زن گفت: حالا چه کار کنیم؟

مرد گفت: همین الان فکر مناسبی به ذهنم خطور کرد. من خودم را به خواب می‌زنم و تو با حالتی طبیعی از من بپرس که این همه مال و اموال را از کجا آورده ام. سپس خود را به خواب زد. زن وی را صدا کرد و گفت:‌ای همسر، به طور طبیعی به من بگو این همه مال و اموال را از کجا آورده ای؟ صاحب خانه گفت: حالو‌ای موقه؟ زن گفت: حالا بگو. مرد گفت: ول کن. این یک راز است. زن گفت:‌ای بابا، بگو دیگر. مرد گفت: می‌ترسم کسی بشنود و دردسر شود. 

زن گفت: الان که کسی اینجا نیست. مرد گفت: باشد، می‌گویم، ولی به کسی نگو. وی افزود: من این اموال و املاک و مستغلات را از راه دزدی به دست آورده ام. زن گفت: واقعا؟ چطوری؟ مرد گفت: من وردی جادویی بلد بودم. خانه اعیان و اشراف را پیدا می‌کردم و دم در می‌ایستادم و سه بار می‌گفتم جاکارتا و نامرئی می‌شدم. سپس وارد خانه می‌شدم و هرچیز قیمتی را که می‌دیدم به آن نگاه می‌کردم و سه بار می‌گفتم جاکارتا و آن چیز همان لحظه به وانتم که دم در پارک بود منتقل می‌شد. سپس سه بار می‌گفتم جاکارتا و غیب می‌شدم. هنوز جملات مرد به پایان نرسیده بود که صدای دزد به گوش رسید که سه بار گفت: جاکارتا. 

مرد به همسرش گفت: الان این فکر می‌کند نامرئی شده است. وقتش است که بروم و اسلحه را بردارم. سپس از اتاق بیرون رفت و دزد را دید که در وسط پذیرایی ایستاده است و به تابلوفرش‌های دستباف نگاه می‌کند و می‌گوید: جاکارتا. مرد به روی خودش نیاورد که او را دیده است و به اتاق دیگر رفت و اسلحه اش را برداشت و به سمت دزد گرفت و گفت:‌ای دزد، خاک بر سرت. واقعا فکر کردی من این اموال را از طریق دزدی از خانه‌های مردم به دست آورده ام؟ نخیر. من این‌ها را با زدوبند و رانت خواری و تحصیل مال نامشروع به دست آورده ام. حالا تو آمده‌ای که از من دزدی کنی؟

 سپس اسلحه را به سمت پای دزد گرفت و تیری به پای او شلیک کرد. دزد وقتی جانش را به طور واقعی در خطر دید، سه بار با خلوص نیت گفت: جاکارتا و ناگهان غیب شد. مرد صاحب خانه که داستان جاکارتا را از خودش درآورده بود، از اثر کردن این ورد و غیب شدن دزد بسیار تعجب کرد، اما از آنجا که خیلی خوابش می‌آمد، در خانه را سه قفله کرد و به همسرش شب به خیر گفت و هردو به خوابی عمیق فرو رفتند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->