مدیریت شهری و شورای اسلامی شهر مشهد از فعالیت‌های تشکل‌های مردمی حمایت می‌کنند سلیمی: بدون حمایت تشکل‌های مردمی و مردم، فعالیت‌های مدیریت شهری به ثمر نمی‌رسد شهردار مشهد مقدس: نمایشگاه «به توان مردم» موجب هم‌افزایی تشکل‌هایی مردمی است تاکید شهردار مشهد بر لزوم برنامه‌ریزی جامع برای میزبانی شایسته از زائران در دهه آخر صفر آغاز به کار یازدهمین نمایشگاه تخصصی جهیزیه و ملزومات ازدواج| نمایشگاه مشهد، میزبان نام‌های بزرگ لوازم خانگی و جهیزیه (۷ خرداد ۱۴۰۴) سهم مشهدالرضا (ع) از اعتبارات دولتی منطقی نیست فاز اول بوستان ۷۷ هکتاری کرامت مشهد به زودی افتتاح می‌شود میانگین زمان صدور پروانه مرحله اول ساختمانی به ۲۵ روز کاهش یافته است روز عرفه و عید قربان در عربستان اعلام شد رئیس کمیسیون بانوان و خانواده شورای اسلامی شهر مشهد مقدس: نقش بانوان در توسعه مدیریت شهری، نقشی مؤثر و مادرانه است ناصحی: اولویت اصلی مدیریت شهری مشهد در بهره‌وری، توسعه حمل‌ونقل عمومی است گلزار شهدای گمنام عرصه میدان شهدا، میزبان اختتامیه سومین جشنواره نورالمبین شهرداری مشهد ثبت یک روز آلوده دیگر در مشهد (۷ خرداد ۱۴۰۴) گلایه رانندگان از بی توجهی به ایمنی مسیرهای عبوری باغون آباد و پیامبراعظم(ص) ۸۷ مشهد | ایمن سازی یا مسدودسازی؛ مسئله این است کسب رتبه اول درآمدی و جذب اعتبارات عمرانی توسط معاونت خدمات شهری مشهد جایگاه اول خدمات شهری مشهد در توسعه زیرساخت، پاکیزگی و درآمدزایی کشور مشهد؛ شهر بدون دست‌فروش سرگردان، با رویکرد نوین مدیریت شهری خدمات شهری، ویترین برتری مشهد در مدیریت شهری کشور حمایت کنگره بین‌المللی امام‌رضا(ع) و علوم روز از دانشجویان نوقلم آلودگی هوا در ۵ منطقه کلانشهر مشهد (۶ خرداد ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

تولد دوباره در رسالت ۱۲۰

  • کد خبر: ۳۰۸۰۰۱
  • ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۰
تولد دوباره در رسالت ۱۲۰
آن موقع‌ها، مس‌فروشی‌ها و مسگری‌ها، در پایین‌خیابان بودند؛ از سرای عزیز‌اله‌اف تا اول خیابان سرخس. سرای عزیز‌اله‌اف که حالا در تصرف لباس‌فروشی‌هاست، آن سال‌ها، قلمرو وسیع مسگر‌ها و مس‌فروشی‌ها بود.

آقام خدابیامرز مسگر بود. در مغازه دودگرفته‌اش در میلان بیستم تلگرد، صبح تا شب، چکش می‌زد به ورقه‌های مسی تا پارچ و آفتابه بسازد و چایجوش. بعد هم که کارش تمام می‌شد، تمام آن‌چیز‌هایی که ساخته بود، را بار وانت می‌کرد و می‌فرستاد پنجراه. آن موقع‌ها، مس‌فروشی‌ها و مسگری‌ها، در پایین‌خیابان بودند؛ از سرای عزیز‌اله‌اف تا اول خیابان سرخس. سرای عزیز‌اله‌اف که حالا در تصرف لباس‌فروشی‌هاست، آن سال‌ها، قلمرو وسیع مسگر‌ها و مس‌فروشی‌ها بود.

در طبقه اول سرا، همان کنار ورودی، اتاقی تاریک بود که از یک‌طرف تا نصفه دیوارش پر بود از مس‌های کهنه و این مس‌کهنه اصطلاحی بود برای اقلام مسی کارکرده که یا درزی از آنها باز شده بود، یا قُر و دَبّه شده بودند؛ یا به هر دلیل دیگری، صاحبشان خواسته بود که آنها را کنار بگذارد و بفرستد به راهی که آخرش به مس‌کوبی و کارخانه‌های ذوب مس و نَوَردسازی ختم می‌شد. 

آن‌قدری که در تاریک و روشن ذهنم از آن سال‌های کودکی سراغ دارم، آن اتاق تاریک سرای عزیز‌اله‌اف پر بود از آفتابه‌لگن‌های قدیمی، آبریز‌های عتیقه، چایجوش‌های سیاه کِبِره‌بسته؛ تاس‌ها و روشویه‌دان‌ها و قلفت‌ها و قزغن‌های کارکرده؛ هرکدامشان با طرح و فرمی و نقش و نگاری. کنار آنها، سماور‌ها و چراغ‌ها هم بودند. مسگری، هم عمرش، پهلو به پهلوی چراغ‌سازی و سماورسازی‌ها بود. سماور‌های ورشویی نیکولا، سماور‌های عالی‌نسب هم در آن اتاق تاریک کم نبود و چراغ‌های سه‌فتیلگی و پنج‌فتیلگی؛ والور‌ها و آلادین‌ها و چراغ‌رکابی‌ها... 

آقام که رفت، انگار پیشه‌اش را هم با خودش برد. از همان سال‌های میانی دهه ۶۰، سروکله کاسه‌و‌بشقاب‌های ملامین و دیگ‌های روحی، پیدا شد. دیگر کی حوصله داشت دیگ و پایه سنگین مسی را بالا و پایین کند. مسگری‌های پر سروصدا، آرام و بی‌سروصدا، از محله‌ها گم شدند. مغازه‌های پنجراه هم از مس‌فروشی‌ها خالی شد و سرای عزیر‌اله‌اف، افتاد دست لباس‌فروش‌ها. برای سال‌ها، مسگری، خاطره دودگرفته شهر بود که داشت از ذهن‌ها می‌رفت. 

کی چیزی از کوره‌های مس‌تابی می‌دانست و کی دود نِشادُر و پنبه‌های سفیدگری یادش بود؟ کی تیزاب می‌دید و کی بلد بود گِل‌بَرّه درست کند؟ کِی گذرم به محله رسالت‌۱۲۰ افتاد، یادم نیست؛ فقط می‌دانم یک‌وقتی چشم باز کردم و دیدم انگار برگشته‌ام به مغازه دودگرفته آقام؛ به مغازه‌های مس‌فروشی پنجراه؛ انگار دارم اتاق تاریک سرای عزیز‌اله‌اف را تماشا می‌کنم که پر است از مس‌های میراثی و سماور‌های ورشویی نیکولا. 

کِی مسگری‌ها و چراغ‌سازی‌ها از محله‌های شهر بار بستند و همه‌شان رفتند و جایی در محله رسالت‌۱۲۰، برای خودشان دست و پا کردند؟ کِی این محله حاشیه‌ای در حاشیه جاده سیمان شد راسته مسگر‌ها و سماورسازی‌ها؟ چطور پیشه‌ای باستانی، خودش را از فراز و فرود‌های روزگار عبور داد و دوباره پیشه‌ای پررونق شد؟ کی می‌داند؟ فقط کاش آقام بود؛ کاش مس‌فروش‌های پنجراه و کاسب‌های سرای عزیز‌اله‌اف بودند و می‌دیدند که کسب رو به کسادی‌شان، حالا چطور جان گرفته و دنیایی برای خودش درست کرده دیدنی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->