نشست واکاوی شبکه مسائل مدیریت شهری مشهد برگزار شد درباره کوچه «کاشانی‌ ۵۵» مشهد | «یدا...» روزگاری از میان باغ‌های امین آباد می‌گذشت مراسم تکریم و معارفه مدیرکل حوزه شهردار مشهد مقدس برگزار شد (۱۴ مهر ۱۴۰۴) + فیلم شهردار مشهد مقدس: بهترین تبلیغ برای شهرداری و شورای شهر، انجام کار است توقیف محموله ۴۰ تنی گوشت تنظیم‌بازاری در مشهد (۱۴ مهر ۱۴۰۴) گام تازه مدیریت آرامستان‌های مشهد برای ارتقای خدمات تشریفات با همکاری بخش خصوصی کاشت بیش از ۲ میلیون بوته گل و گیاه پاییزی | پاییزِ بهاری مشهد برگزاری ۶۹۰ جلسه شورای اجتماعی محلات مشهد در نیمه نخست سال ۱۴۰۴ بازسازی و بهسازی سالن ورزشی اسکواش «امید و زندگی» در بوستان برکت مشهد شهردار مشهد مقدس: از ابتدای سال ۱۴۰۴، بیش از ۱۶۶ هزار تن آسفالت توسط شهرداری تولید شده است مدیرکل حوزه شهردار و امور شورای اسلامی شهر مشهد مقدس منصوب شد (۱۳ مهر ۱۴۰۴) لزوم برنامه‌ریزی منسجم برای پروژه‌های بلندمرتبه‌سازی و کمربند جنوبی مشهد | موافقت مشروط با بلندمرتبه‌سازی آیین‌نامه سد معبر شهرداری مشهد به‌زودی ابلاغ می‌شود برنامه‌های شهرداری مشهد در هفته انتظامی برای تقدیر از نیروهای امنیت (۱۱ تا ۱۷ مهر ۱۴۰۴) مرز دوغارون به‌عنوان نخستین بار در بین مرز‌های کشور، به سامانه بیومتریک احراز هویت اتباع خارجی مجهز شد مشهدی‌ها امروز نفس راحت بکشند (۱۳ مهر ۱۴۰۴) | کیفیت هوای مشهد بعد از مدت‌ها مطلوب شد آیا ادارات مشهد و خراسان رضوی پنجشنبه‌ها تعطیل می‌شود؟ | استاندار خراسان رضوی: موافق تعطیلی پنجشنبه‌ها هستم شهردار مشهد: روند عملیات اجرایی پروژه احداث سطح سوم تقاطع خیام با سرعتی مناسب در حال اجراست ۱۵۶ میلیون سفر از طریق ناوگان اتوبوسرانی مشهد طی ۶ ماهه ابتدایی امسال لایروبی ۴۰۰ هزار مترطول کانال در مشهد طی ۶ ماه نخست سال ۱۴۰۴
سرخط خبرها

تولد دوباره در رسالت ۱۲۰

  • کد خبر: ۳۰۸۰۰۱
  • ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۰
تولد دوباره در رسالت ۱۲۰
آن موقع‌ها، مس‌فروشی‌ها و مسگری‌ها، در پایین‌خیابان بودند؛ از سرای عزیز‌اله‌اف تا اول خیابان سرخس. سرای عزیز‌اله‌اف که حالا در تصرف لباس‌فروشی‌هاست، آن سال‌ها، قلمرو وسیع مسگر‌ها و مس‌فروشی‌ها بود.

آقام خدابیامرز مسگر بود. در مغازه دودگرفته‌اش در میلان بیستم تلگرد، صبح تا شب، چکش می‌زد به ورقه‌های مسی تا پارچ و آفتابه بسازد و چایجوش. بعد هم که کارش تمام می‌شد، تمام آن‌چیز‌هایی که ساخته بود، را بار وانت می‌کرد و می‌فرستاد پنجراه. آن موقع‌ها، مس‌فروشی‌ها و مسگری‌ها، در پایین‌خیابان بودند؛ از سرای عزیز‌اله‌اف تا اول خیابان سرخس. سرای عزیز‌اله‌اف که حالا در تصرف لباس‌فروشی‌هاست، آن سال‌ها، قلمرو وسیع مسگر‌ها و مس‌فروشی‌ها بود.

در طبقه اول سرا، همان کنار ورودی، اتاقی تاریک بود که از یک‌طرف تا نصفه دیوارش پر بود از مس‌های کهنه و این مس‌کهنه اصطلاحی بود برای اقلام مسی کارکرده که یا درزی از آنها باز شده بود، یا قُر و دَبّه شده بودند؛ یا به هر دلیل دیگری، صاحبشان خواسته بود که آنها را کنار بگذارد و بفرستد به راهی که آخرش به مس‌کوبی و کارخانه‌های ذوب مس و نَوَردسازی ختم می‌شد. 

آن‌قدری که در تاریک و روشن ذهنم از آن سال‌های کودکی سراغ دارم، آن اتاق تاریک سرای عزیز‌اله‌اف پر بود از آفتابه‌لگن‌های قدیمی، آبریز‌های عتیقه، چایجوش‌های سیاه کِبِره‌بسته؛ تاس‌ها و روشویه‌دان‌ها و قلفت‌ها و قزغن‌های کارکرده؛ هرکدامشان با طرح و فرمی و نقش و نگاری. کنار آنها، سماور‌ها و چراغ‌ها هم بودند. مسگری، هم عمرش، پهلو به پهلوی چراغ‌سازی و سماورسازی‌ها بود. سماور‌های ورشویی نیکولا، سماور‌های عالی‌نسب هم در آن اتاق تاریک کم نبود و چراغ‌های سه‌فتیلگی و پنج‌فتیلگی؛ والور‌ها و آلادین‌ها و چراغ‌رکابی‌ها... 

آقام که رفت، انگار پیشه‌اش را هم با خودش برد. از همان سال‌های میانی دهه ۶۰، سروکله کاسه‌و‌بشقاب‌های ملامین و دیگ‌های روحی، پیدا شد. دیگر کی حوصله داشت دیگ و پایه سنگین مسی را بالا و پایین کند. مسگری‌های پر سروصدا، آرام و بی‌سروصدا، از محله‌ها گم شدند. مغازه‌های پنجراه هم از مس‌فروشی‌ها خالی شد و سرای عزیر‌اله‌اف، افتاد دست لباس‌فروش‌ها. برای سال‌ها، مسگری، خاطره دودگرفته شهر بود که داشت از ذهن‌ها می‌رفت. 

کی چیزی از کوره‌های مس‌تابی می‌دانست و کی دود نِشادُر و پنبه‌های سفیدگری یادش بود؟ کی تیزاب می‌دید و کی بلد بود گِل‌بَرّه درست کند؟ کِی گذرم به محله رسالت‌۱۲۰ افتاد، یادم نیست؛ فقط می‌دانم یک‌وقتی چشم باز کردم و دیدم انگار برگشته‌ام به مغازه دودگرفته آقام؛ به مغازه‌های مس‌فروشی پنجراه؛ انگار دارم اتاق تاریک سرای عزیز‌اله‌اف را تماشا می‌کنم که پر است از مس‌های میراثی و سماور‌های ورشویی نیکولا. 

کِی مسگری‌ها و چراغ‌سازی‌ها از محله‌های شهر بار بستند و همه‌شان رفتند و جایی در محله رسالت‌۱۲۰، برای خودشان دست و پا کردند؟ کِی این محله حاشیه‌ای در حاشیه جاده سیمان شد راسته مسگر‌ها و سماورسازی‌ها؟ چطور پیشه‌ای باستانی، خودش را از فراز و فرود‌های روزگار عبور داد و دوباره پیشه‌ای پررونق شد؟ کی می‌داند؟ فقط کاش آقام بود؛ کاش مس‌فروش‌های پنجراه و کاسب‌های سرای عزیز‌اله‌اف بودند و می‌دیدند که کسب رو به کسادی‌شان، حالا چطور جان گرفته و دنیایی برای خودش درست کرده دیدنی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->