کیفیت هوای مشهد امروز «بسیار ناسالم» است (۵ تیر ۱۴۰۴) فرماندار مشهد مقدس: مشکلی در تأمین کالا‌های اساسی برای ایام محرم در مشهد وجود ندارد بازرسی‌های فعلی کافی نیست | پایان رهاشدگی بازار کالا‌های اساسی فاز یک پارک جهان‌شهر مشهد با پیشرفت ۶۵ درصدی تا شهریورماه به بهره‌برداری می‌رسد طرح‌های فرهنگی مشهد برای جوانان | از کلاس‌های مهارت زندگی تا گسترش مسجدمحوری تشییع باشکوه پیکر شهدای حملات صهیونیستی در مشهد | جمعه؛ وداع با سرلشکر کاظمی و یارانش (۶ تیر ۱۴۰۴) پرچم‌های سیاه عزا بر فراز گلدسته‌ها و ایوان‌های حرم رضوی برافراشته می‌شود + زمان وقتی همه تخم مرغ‌ها در یک سبدند ادای احترام به شهدای والامقام حملات رژیم صهیونی، در قاب مفاخر شهری مشهد مشروح مصوبات یکصدوپنجاه‌وچهارمین جلسه علنی شورای اسلامی شهر مشهد | تصویب بسته رونق سرمایه‌گذاری برای تولید تأکید استاندار خراسان رضوی بر حفظ آمادگی کامل دستگاه‌های اجرایی و امنیتی استان برای مواجهه با هرگونه حادثه احتمالی عضو شورای اسلامی شهر مشهد: دشمن ما کوچک نیست، آرمان، ایمان و راه ما مستحکم و بزرگ است رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: جهان استکبار مجبور به سرخم‌کردن درمقابل اراده ملت ایران شد لزوم اجرای برنامه راهبردی با مشارکت دستگاه‌ها و شهروندان برای مدیریت آب لزوم بازبینی سنجه‌های حوزه زنان برنامه هفتم توسعه با تأکید بر آموزش و اقدامات فرهنگی عضو شورای اسلامی شهر مشهد: مقابله با ساخت‌وساز‌های غیرمجاز باجدیت دنبال شود دستیار اجتماعی رئیس جمهور: بوی توطئه احساس می‌شود بیش از ۶۸۰ هزار نفرشب ظرفیت در خراسان رضوی میزبان زائران تابستانی است افتتاح پروژه «معراج شهدا» هم‌زمان با برگزاری کنگره ۱۸ هزار شهید خراسان رضوی
سرخط خبرها

تولد دوباره در رسالت ۱۲۰

  • کد خبر: ۳۰۸۰۰۱
  • ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۰
تولد دوباره در رسالت ۱۲۰
آن موقع‌ها، مس‌فروشی‌ها و مسگری‌ها، در پایین‌خیابان بودند؛ از سرای عزیز‌اله‌اف تا اول خیابان سرخس. سرای عزیز‌اله‌اف که حالا در تصرف لباس‌فروشی‌هاست، آن سال‌ها، قلمرو وسیع مسگر‌ها و مس‌فروشی‌ها بود.

آقام خدابیامرز مسگر بود. در مغازه دودگرفته‌اش در میلان بیستم تلگرد، صبح تا شب، چکش می‌زد به ورقه‌های مسی تا پارچ و آفتابه بسازد و چایجوش. بعد هم که کارش تمام می‌شد، تمام آن‌چیز‌هایی که ساخته بود، را بار وانت می‌کرد و می‌فرستاد پنجراه. آن موقع‌ها، مس‌فروشی‌ها و مسگری‌ها، در پایین‌خیابان بودند؛ از سرای عزیز‌اله‌اف تا اول خیابان سرخس. سرای عزیز‌اله‌اف که حالا در تصرف لباس‌فروشی‌هاست، آن سال‌ها، قلمرو وسیع مسگر‌ها و مس‌فروشی‌ها بود.

در طبقه اول سرا، همان کنار ورودی، اتاقی تاریک بود که از یک‌طرف تا نصفه دیوارش پر بود از مس‌های کهنه و این مس‌کهنه اصطلاحی بود برای اقلام مسی کارکرده که یا درزی از آنها باز شده بود، یا قُر و دَبّه شده بودند؛ یا به هر دلیل دیگری، صاحبشان خواسته بود که آنها را کنار بگذارد و بفرستد به راهی که آخرش به مس‌کوبی و کارخانه‌های ذوب مس و نَوَردسازی ختم می‌شد. 

آن‌قدری که در تاریک و روشن ذهنم از آن سال‌های کودکی سراغ دارم، آن اتاق تاریک سرای عزیز‌اله‌اف پر بود از آفتابه‌لگن‌های قدیمی، آبریز‌های عتیقه، چایجوش‌های سیاه کِبِره‌بسته؛ تاس‌ها و روشویه‌دان‌ها و قلفت‌ها و قزغن‌های کارکرده؛ هرکدامشان با طرح و فرمی و نقش و نگاری. کنار آنها، سماور‌ها و چراغ‌ها هم بودند. مسگری، هم عمرش، پهلو به پهلوی چراغ‌سازی و سماورسازی‌ها بود. سماور‌های ورشویی نیکولا، سماور‌های عالی‌نسب هم در آن اتاق تاریک کم نبود و چراغ‌های سه‌فتیلگی و پنج‌فتیلگی؛ والور‌ها و آلادین‌ها و چراغ‌رکابی‌ها... 

آقام که رفت، انگار پیشه‌اش را هم با خودش برد. از همان سال‌های میانی دهه ۶۰، سروکله کاسه‌و‌بشقاب‌های ملامین و دیگ‌های روحی، پیدا شد. دیگر کی حوصله داشت دیگ و پایه سنگین مسی را بالا و پایین کند. مسگری‌های پر سروصدا، آرام و بی‌سروصدا، از محله‌ها گم شدند. مغازه‌های پنجراه هم از مس‌فروشی‌ها خالی شد و سرای عزیر‌اله‌اف، افتاد دست لباس‌فروش‌ها. برای سال‌ها، مسگری، خاطره دودگرفته شهر بود که داشت از ذهن‌ها می‌رفت. 

کی چیزی از کوره‌های مس‌تابی می‌دانست و کی دود نِشادُر و پنبه‌های سفیدگری یادش بود؟ کی تیزاب می‌دید و کی بلد بود گِل‌بَرّه درست کند؟ کِی گذرم به محله رسالت‌۱۲۰ افتاد، یادم نیست؛ فقط می‌دانم یک‌وقتی چشم باز کردم و دیدم انگار برگشته‌ام به مغازه دودگرفته آقام؛ به مغازه‌های مس‌فروشی پنجراه؛ انگار دارم اتاق تاریک سرای عزیز‌اله‌اف را تماشا می‌کنم که پر است از مس‌های میراثی و سماور‌های ورشویی نیکولا. 

کِی مسگری‌ها و چراغ‌سازی‌ها از محله‌های شهر بار بستند و همه‌شان رفتند و جایی در محله رسالت‌۱۲۰، برای خودشان دست و پا کردند؟ کِی این محله حاشیه‌ای در حاشیه جاده سیمان شد راسته مسگر‌ها و سماورسازی‌ها؟ چطور پیشه‌ای باستانی، خودش را از فراز و فرود‌های روزگار عبور داد و دوباره پیشه‌ای پررونق شد؟ کی می‌داند؟ فقط کاش آقام بود؛ کاش مس‌فروش‌های پنجراه و کاسب‌های سرای عزیز‌اله‌اف بودند و می‌دیدند که کسب رو به کسادی‌شان، حالا چطور جان گرفته و دنیایی برای خودش درست کرده دیدنی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->