ممنوعیت‌های ترافیکی راهپیمایی ۲۲بهمن در مشهد اعلام شد | منع تردد از ساعت ۲۲ فرداشب (۲۱ بهمن ۱۴۰۳) فرهمندی: مشهد یکی از بهترین نقاط برای توسعه فرهنگ در کشورمان است تردد در کمربند سبز مشهد با توجه به هشدار‌های هواشناسی ممنوع شد (۲۰ بهمن ۱۴۰۳) آماده‌باش مدیریت شهری مشهد برای بارش‌های پیش رو و برودت هوا  افزایش ظرفیت گرمخانه‌های شهرداری مشهد برای اسکان اضطراری ۷۰۰ بی‌سرپناه عرضه شیلات در دومین فروشگاه تخصصی پروتئینی تحت نظارت شهرداری مشهد، ۱۲ تا ۱۸ درصد ارزان‌تر از فضای شهر سرویس‌دهی ویژه ناوگان اتوبوس‌رانی مشهد به راهپیمایان ۲۲بهمن سال ۱۴۰۳ شهردار مشهدمقدس: سیاست اصلی دوره ششم در همه حوزه‌ها مردم‌محوری است + فیلم معاون محیط‌زیست و خدمات شهری شهرداری مشهد: در دومین فروشگاه تخصصی محصولات پروتئینی، اقلام با کمترین قیمت ارائه خواهد شد افتتاح دومین فروشگاه تخصصی عرضه محصولات پروتئینی تحت نظارت شهرداری مشهد هوای کلانشهر مشهد امروز (۲۰ بهمن ۱۴۰۳) در شرایط پاک قرار دارد آیا مدارس، ادارات و بانک‌های مشهد و خراسان رضوی، فردا (شنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۳) تعطیل است؟ میدان شهید کاوه مشهد به چهار راه تبدیل شد + عکس (۱۹ بهمن ۱۴۰۳) سرویس‌دهی مستمر اتوبوسرانی مشهد در پی سرمای شدید در روز‌های آتی (۱۹ بهمن ۱۴۰۳) بارش سنگین برف در پیست اسکی شیرباد مشهد (۱۹ بهمن ۱۴۰۳) آماده‌باش ۱۰۰ درصدی نیرو‌های خدمات شهری مشهد از عصر شنبه (۲۰ بهمن ۱۴۰۳) آماده‌باش تمامی ظرفیت‌های شهرداری در پی اعلام هشدار نارنجی هواشناسی (۱۸ بهمن ۱۴۰۳) محمدرضا بختیاری به‌عنوان مدیرکل هماهنگی امور مناطق شهرداری مشهد منصوب شد ایمن‌سازی ۳۰ نقطه حادثه‌خیز تا شهریور ۱۴۰۴ | ۴۰ مجتمع خدمات بین‌راهی جدید در خراسان رضوی افتتاح می‌شود بررسی حادثه سقوط هواپیمای مشهد-تهران در ۴۵ سال پیش | همایی که از مشهد برخاست و دیگر بازنگشت اتمام ۲ پروژه مهم مترو مشهد تا پایان سال ۱۴۰۳
سرخط خبرها

تولد دوباره در رسالت ۱۲۰

  • کد خبر: ۳۰۸۰۰۱
  • ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۰
تولد دوباره در رسالت ۱۲۰
آن موقع‌ها، مس‌فروشی‌ها و مسگری‌ها، در پایین‌خیابان بودند؛ از سرای عزیز‌اله‌اف تا اول خیابان سرخس. سرای عزیز‌اله‌اف که حالا در تصرف لباس‌فروشی‌هاست، آن سال‌ها، قلمرو وسیع مسگر‌ها و مس‌فروشی‌ها بود.

آقام خدابیامرز مسگر بود. در مغازه دودگرفته‌اش در میلان بیستم تلگرد، صبح تا شب، چکش می‌زد به ورقه‌های مسی تا پارچ و آفتابه بسازد و چایجوش. بعد هم که کارش تمام می‌شد، تمام آن‌چیز‌هایی که ساخته بود، را بار وانت می‌کرد و می‌فرستاد پنجراه. آن موقع‌ها، مس‌فروشی‌ها و مسگری‌ها، در پایین‌خیابان بودند؛ از سرای عزیز‌اله‌اف تا اول خیابان سرخس. سرای عزیز‌اله‌اف که حالا در تصرف لباس‌فروشی‌هاست، آن سال‌ها، قلمرو وسیع مسگر‌ها و مس‌فروشی‌ها بود.

در طبقه اول سرا، همان کنار ورودی، اتاقی تاریک بود که از یک‌طرف تا نصفه دیوارش پر بود از مس‌های کهنه و این مس‌کهنه اصطلاحی بود برای اقلام مسی کارکرده که یا درزی از آنها باز شده بود، یا قُر و دَبّه شده بودند؛ یا به هر دلیل دیگری، صاحبشان خواسته بود که آنها را کنار بگذارد و بفرستد به راهی که آخرش به مس‌کوبی و کارخانه‌های ذوب مس و نَوَردسازی ختم می‌شد. 

آن‌قدری که در تاریک و روشن ذهنم از آن سال‌های کودکی سراغ دارم، آن اتاق تاریک سرای عزیز‌اله‌اف پر بود از آفتابه‌لگن‌های قدیمی، آبریز‌های عتیقه، چایجوش‌های سیاه کِبِره‌بسته؛ تاس‌ها و روشویه‌دان‌ها و قلفت‌ها و قزغن‌های کارکرده؛ هرکدامشان با طرح و فرمی و نقش و نگاری. کنار آنها، سماور‌ها و چراغ‌ها هم بودند. مسگری، هم عمرش، پهلو به پهلوی چراغ‌سازی و سماورسازی‌ها بود. سماور‌های ورشویی نیکولا، سماور‌های عالی‌نسب هم در آن اتاق تاریک کم نبود و چراغ‌های سه‌فتیلگی و پنج‌فتیلگی؛ والور‌ها و آلادین‌ها و چراغ‌رکابی‌ها... 

آقام که رفت، انگار پیشه‌اش را هم با خودش برد. از همان سال‌های میانی دهه ۶۰، سروکله کاسه‌و‌بشقاب‌های ملامین و دیگ‌های روحی، پیدا شد. دیگر کی حوصله داشت دیگ و پایه سنگین مسی را بالا و پایین کند. مسگری‌های پر سروصدا، آرام و بی‌سروصدا، از محله‌ها گم شدند. مغازه‌های پنجراه هم از مس‌فروشی‌ها خالی شد و سرای عزیر‌اله‌اف، افتاد دست لباس‌فروش‌ها. برای سال‌ها، مسگری، خاطره دودگرفته شهر بود که داشت از ذهن‌ها می‌رفت. 

کی چیزی از کوره‌های مس‌تابی می‌دانست و کی دود نِشادُر و پنبه‌های سفیدگری یادش بود؟ کی تیزاب می‌دید و کی بلد بود گِل‌بَرّه درست کند؟ کِی گذرم به محله رسالت‌۱۲۰ افتاد، یادم نیست؛ فقط می‌دانم یک‌وقتی چشم باز کردم و دیدم انگار برگشته‌ام به مغازه دودگرفته آقام؛ به مغازه‌های مس‌فروشی پنجراه؛ انگار دارم اتاق تاریک سرای عزیز‌اله‌اف را تماشا می‌کنم که پر است از مس‌های میراثی و سماور‌های ورشویی نیکولا. 

کِی مسگری‌ها و چراغ‌سازی‌ها از محله‌های شهر بار بستند و همه‌شان رفتند و جایی در محله رسالت‌۱۲۰، برای خودشان دست و پا کردند؟ کِی این محله حاشیه‌ای در حاشیه جاده سیمان شد راسته مسگر‌ها و سماورسازی‌ها؟ چطور پیشه‌ای باستانی، خودش را از فراز و فرود‌های روزگار عبور داد و دوباره پیشه‌ای پررونق شد؟ کی می‌داند؟ فقط کاش آقام بود؛ کاش مس‌فروش‌های پنجراه و کاسب‌های سرای عزیز‌اله‌اف بودند و می‌دیدند که کسب رو به کسادی‌شان، حالا چطور جان گرفته و دنیایی برای خودش درست کرده دیدنی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->