برگزاری مانور آمادگی در برابر نقض حریم ریلی قطار شهری مشهد (۱۷دی ماه ۱۴۰۳) مشوق‌های مادی و معنوی برای منتخبان نشان مشهدالرضا (ع) پیش بینی شده است بهره‌برداری از بزرگترین جزیره ایستگاهی مترو کشور در مشهد تا پایان سال ۱۴۰۳ + فیلم نشان مشهدالرضا ترویج‌دهنده معارف اهل‌بیت(ع) است رئیس اداره تبلیغات فرهنگی حرم مطهر رضوی: رویداد نشان مشهدالرضا(ع) شروعی به‌جا و اثرگذار در هویت مشهد است ۲۵۰۰ اصله درخت آماده روت‌بال در سطح مشهد است رئیس شورای عالی استان‌ها تأکید کرد: ضرورت ایفای نقش بانوان در سطوح مختلف مدیریتی گذری بر سرگذشت زورخانه‌های قدیمی مشهد | خاموشی صدای ضرب‌ها و زنگ‌ها درختان مشهد زیر چتر حفاظت مدیریت شهری تشکیل ستاد خدمات سفر خراسان رضوی از ۲۰ دی‌ماه ۱۴۰۳ سنددارشدن تمام املاک وقفی خراسان رضوی هوای ۵ منطقه کلانشهر مشهد امروز آلوده است (۱۷ دی ۱۴۰۳) ورود پله‌برقی‌های ملی برای خط‌ ۳ مترو مشهد برگزاری دومین جشنواره فرهنگی - ورزشی ویژه آسیب دیدگان اجتماعی در مشهد افزایش ۱۸۰ درصدی جمع‌آوری برگ‌های پاییزی از سطح فضای سبز شهر مشهد در سال جاری رئیس شورای عالی استان‌ها: نگاه نمایندگان مجلس به تمدید دوره ششم شورا‌های شهر و روستا مثبت است درباره کوچه تاریخی یغما در خیابان عبادی مشهد | کوچه‌‌ای در حاشیه باغ‌های به‌یغمارفته خدمات‌رسانی فاز یک خط ۳ مترو به زائران و مجاوران بارگاه رضوی در نوروز ۱۴۰۴ مشهد، الگوی موفق مبارزه با جانوران موذی در شهر شورای اجتماعی محله، سرمایه اجتماعی و نوآوری مدیریت شهری
سرخط خبرها

تولد دوباره در رسالت ۱۲۰

  • کد خبر: ۳۰۸۰۰۱
  • ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۰
تولد دوباره در رسالت ۱۲۰
آن موقع‌ها، مس‌فروشی‌ها و مسگری‌ها، در پایین‌خیابان بودند؛ از سرای عزیز‌اله‌اف تا اول خیابان سرخس. سرای عزیز‌اله‌اف که حالا در تصرف لباس‌فروشی‌هاست، آن سال‌ها، قلمرو وسیع مسگر‌ها و مس‌فروشی‌ها بود.

آقام خدابیامرز مسگر بود. در مغازه دودگرفته‌اش در میلان بیستم تلگرد، صبح تا شب، چکش می‌زد به ورقه‌های مسی تا پارچ و آفتابه بسازد و چایجوش. بعد هم که کارش تمام می‌شد، تمام آن‌چیز‌هایی که ساخته بود، را بار وانت می‌کرد و می‌فرستاد پنجراه. آن موقع‌ها، مس‌فروشی‌ها و مسگری‌ها، در پایین‌خیابان بودند؛ از سرای عزیز‌اله‌اف تا اول خیابان سرخس. سرای عزیز‌اله‌اف که حالا در تصرف لباس‌فروشی‌هاست، آن سال‌ها، قلمرو وسیع مسگر‌ها و مس‌فروشی‌ها بود.

در طبقه اول سرا، همان کنار ورودی، اتاقی تاریک بود که از یک‌طرف تا نصفه دیوارش پر بود از مس‌های کهنه و این مس‌کهنه اصطلاحی بود برای اقلام مسی کارکرده که یا درزی از آنها باز شده بود، یا قُر و دَبّه شده بودند؛ یا به هر دلیل دیگری، صاحبشان خواسته بود که آنها را کنار بگذارد و بفرستد به راهی که آخرش به مس‌کوبی و کارخانه‌های ذوب مس و نَوَردسازی ختم می‌شد. 

آن‌قدری که در تاریک و روشن ذهنم از آن سال‌های کودکی سراغ دارم، آن اتاق تاریک سرای عزیز‌اله‌اف پر بود از آفتابه‌لگن‌های قدیمی، آبریز‌های عتیقه، چایجوش‌های سیاه کِبِره‌بسته؛ تاس‌ها و روشویه‌دان‌ها و قلفت‌ها و قزغن‌های کارکرده؛ هرکدامشان با طرح و فرمی و نقش و نگاری. کنار آنها، سماور‌ها و چراغ‌ها هم بودند. مسگری، هم عمرش، پهلو به پهلوی چراغ‌سازی و سماورسازی‌ها بود. سماور‌های ورشویی نیکولا، سماور‌های عالی‌نسب هم در آن اتاق تاریک کم نبود و چراغ‌های سه‌فتیلگی و پنج‌فتیلگی؛ والور‌ها و آلادین‌ها و چراغ‌رکابی‌ها... 

آقام که رفت، انگار پیشه‌اش را هم با خودش برد. از همان سال‌های میانی دهه ۶۰، سروکله کاسه‌و‌بشقاب‌های ملامین و دیگ‌های روحی، پیدا شد. دیگر کی حوصله داشت دیگ و پایه سنگین مسی را بالا و پایین کند. مسگری‌های پر سروصدا، آرام و بی‌سروصدا، از محله‌ها گم شدند. مغازه‌های پنجراه هم از مس‌فروشی‌ها خالی شد و سرای عزیر‌اله‌اف، افتاد دست لباس‌فروش‌ها. برای سال‌ها، مسگری، خاطره دودگرفته شهر بود که داشت از ذهن‌ها می‌رفت. 

کی چیزی از کوره‌های مس‌تابی می‌دانست و کی دود نِشادُر و پنبه‌های سفیدگری یادش بود؟ کی تیزاب می‌دید و کی بلد بود گِل‌بَرّه درست کند؟ کِی گذرم به محله رسالت‌۱۲۰ افتاد، یادم نیست؛ فقط می‌دانم یک‌وقتی چشم باز کردم و دیدم انگار برگشته‌ام به مغازه دودگرفته آقام؛ به مغازه‌های مس‌فروشی پنجراه؛ انگار دارم اتاق تاریک سرای عزیز‌اله‌اف را تماشا می‌کنم که پر است از مس‌های میراثی و سماور‌های ورشویی نیکولا. 

کِی مسگری‌ها و چراغ‌سازی‌ها از محله‌های شهر بار بستند و همه‌شان رفتند و جایی در محله رسالت‌۱۲۰، برای خودشان دست و پا کردند؟ کِی این محله حاشیه‌ای در حاشیه جاده سیمان شد راسته مسگر‌ها و سماورسازی‌ها؟ چطور پیشه‌ای باستانی، خودش را از فراز و فرود‌های روزگار عبور داد و دوباره پیشه‌ای پررونق شد؟ کی می‌داند؟ فقط کاش آقام بود؛ کاش مس‌فروش‌های پنجراه و کاسب‌های سرای عزیز‌اله‌اف بودند و می‌دیدند که کسب رو به کسادی‌شان، حالا چطور جان گرفته و دنیایی برای خودش درست کرده دیدنی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->