گمان نکنیم که وضعیت کرونا در جامعه ایران را میتوان با شاخص تعداد مبتلایان نشان داد. تعداد مبتلایان رسمی فاقد اهمیت جدی است. آنچه اهمیت درجهاول را دارد، تعداد بیمارانی است که بستری میشوند. برای نمونه کافی است که گفته شود تعداد مبتلایان به کرونا در دهه اول تیر، روزانه حدود ۲۶۰۰ نفر در روز است و این تعداد در دهه اول خرداد یعنی یک ماه پیش حدود ۲۲۰۰ نفر در روز بود و تغییر زیادی مشاهده نمیشود. ولی تعداد مبتلایانی که ضرورتا باید بستری میشدند، در دهه اول خرداد بهطور متوسط روزانه حدود ۳۹۰ نفر بود، ولی این رقم اکنون بیش از ۱۴۰۰ نفر است؛ این یعنی آنکه یا مبتلایان واقعی تعدادشان خیلی زیادتر شده است یا آنکه مبتلایان بهشکل خطرناکتری دچار میشوند. بههمین علت ظرفیت یا پذیرش بیمار در تعداد زیادی از شهرهای با وضعیت قرمز تکمیل شده است.
نکته دیگری که باید مورد توجه قرار دهیم آمار مرگومیر است. در دهه اول خرداد بهطور متوسط حدود ۵۰ نفر فوتی در روز داشتیم و این آمار امروز به بیش از ۱۴۰ نفر رسیده است؛ بنابراین ملاحظه میشود که وضعیت ایران پس از یک فرود کوتاهمدت در مبتلایان، بستریشدگان و فوتشدگان، دوباره به وضعیت گذشته برگشته است؛ با این تفاوت که نه مردم آمادگی ذهنی لازم را دارند که محدودیتها را بپذیرند و نه دولت علاقهای به اجرای این سیاست دارد. ضمن اینکه مردم پذیرفتهاند که میخواهند با کرونا زندگی کنند و اکثر مردم معتقدند که بیش از یک سال کرونا همراه آنان خواهد بود. پس چه باید کرد؟ بهنظر میرسد که بخشی از فعالیتها که تأثیر چندانی در معیشت و زندگی مردم ندارد باید قاطعانه تعطیل شود؛ بهویژه فعالیتهایی که همراه با تجمع و نفسبهنفسشدن افراد یا در فضاهای بهنسبت محدود و بسته است. مثل آن دسته از ورزشهای جمعی، فعالیتهای زیارتگاهی و آموزشی و فرهنگی و هنری که مستلزم وجود جمعیت در کنار یکدیگر است. برگزاری مراسم مردمی مثل عروسیها و مراسم ختم و مهمانیهایی که از یک حد معینی بیشتر میشود، ممنوع شود. این ممنوعیت باید قاطعانه اجرا شود و ترک آن مستلزم جریمه یا حتی زندان باشد. در برخی موارد که امکان تعطیلی نیست، مثل حملونقل عمومی، حتما باید استفاده از ماسک اجباری شود. بدون این الزامات، رعایت مقررات ایمنی کرونا کمکم فراموش خواهد شد. شرط لازم برای موفقیت هر سیاستی، پذیرش آن از سوی مردم است. گروهی از مردم ما با دقت هرچه تمامتر ضوابط ایمنی و بهداشتی را رعایت میکنند. در مقابل تعدادی نیز هستند که بهعللی نسبت به این ماجرا کمتوجهی دارند.
تنها راه برای مقابله با کرونا بهجز مواردی که حکومت میتواند مقرراتگذاری کند، جلب توجه این گروه از مردم است تا شیوع بیماری کمتر شود. واقعیت این است که ایران کمترین دوره زمانی محدودیتها را بهاجرا گذاشت. برخی کشورهای غربی تا حدود ۲ ماه و بیشتر محدودیتها را اجرایی کردند، ولی ما بهعللی نتوانستیم یا نخواستیم چنین کنیم. بعید است که در صعود دوباره آمار ابتلا به کرونا نیز بتوانیم این محدودیتها را اجرایی کنیم؛ مگر آنکه وضعیت فراتر از مراحل خطرناک فعلی برسد. امیدواریم چنان روزی را شاهد نباشیم.