ریحانه صادقی/ شهرآرانیوز، بازیکردن هنوز کلاسیکترین و ایدئالترین تصویری است که همه ما از گذران وقت در تابستان داریم، دوچرخهسواری با بچههای همسایه، ساختن سنگر با دوستان، اجرای نمایش با خواهر و برادرها، کنار دریا رفتن همراه خانواده. اما چه چیز بازی را اینقدر جذاب میکند و بازیکردن دقیقا چه فایدهای برای بچهها دارد؟
وقتی حرف از بازی به میان میآید، نباید فکرمان را به نوعی فعالیت ویژه محدود کنیم. بازیکردن انواع مختلف دارد. در بازیهای اجتماعی مثل بازیهای گروهی با توپ، بازیهای رقابتی دوستانه یا ادای قهرمانان خیالی را درآوردن، بچهها با بچههای دیگر یا بزرگترها بازی میکنند. در بازیهای هدایتشده، بزرگترها نوع بازی را برای بچهها تعیین میکنند. برای مثال مربیشان به آنها میگوید «میخواهیم با این وسایل نمایش اجرا کنیم. بهنظر شما موضوع این نمایش باید چه باشد؟ چطور باید آن را شروع کنیم؟»
در بازیهای انفرادی، مثل داستانپردازی با عروسک، پازل، آجرهای بازی و... بچهها بهتنهایی بازی میکنند. در خلال این بازیها، کودکان یاد میگیرند محیط فیزیکی و اجتماعی اطرافشان را کشف کنند و بشناسند و همچنین برای خود واقعیتهای جدیدی در ذهن بسازند. بازی برای کودکان تمرینی است برای حل مسئله و آزمونی است برای اینکه بفهمند چگونه دوست داشته باشند، چگونه خردمندانه رفتار کنند و چگونه امنیتشان را حفظ کنند.
پژوهشی در همین زمینه نشان داده است که بازی به لحاظ عصبشناختی، میتواند محرک واکنش «جنگ یا گریز» باشد، بدون اینکه موجب ترشح کورتیزول شود. کورتیزول مادهای شیمیایی است که معرف استرس است و بهطور معمول در شرایط «جنگ یا گریز» ترشح میشود. به گفته بن ماردل، محقق، معلم و متخصص حوزه بازی و رشد و سرپرست گروه تحقیق در زمینه بازی در پروژه صفر یا Project Zero، پروژهای که دانشگاه هاروارد با هدف مطالعه و پژوهش درباره بهبود آموزشوپرورش راهاندازی کرد: «من معتقدم هر فعالیتی میتواند بازی باشد یا نباشد، فقط کافی است به اندازه کافی بازیگوشی در خود داشته باشیم. اینکه در موقعیتی قرار بگیریم و آن موقعیت موجب کنجکاویمان شود و متوجه شویم آن موقعیت میتواند لذتبخش و سرگرمکننده باشد و آستین بالا بزنیم و وارد عمل شویم. اگر از زاویه درستی نگاه کنیم، حتی تمیزکاری هم میتواند لذتبخش و سرگرمکننده باشد».
در طبیعت بودن مهم است
در اوایل دهه ۱۹۸۰، زیستشناسی به نام ادوارد ویلسن فرضیه زیستگرایی (Biophilia) را مطرح کرد. بر مبنای این فرضیه انسانها بهطور غریزی به محیط طبیعی اطرافشان گرایش دارند، اما اگر از والدین کودکان امروزی بپرسیم، خواهند گفت برعکس این موضوع صادق است. فرزندان آنها نشستن جلو تلویزیون یا رایانه را به بازیکردن بیرون از خانه ترجیح میدهند. هراس و نگرانی برای اینکه کودکان بیش از اندازه داخل خانه میمانند، آنقدر فراگیر شده است که حالا نامی برای آن وجود دارد: اختلال کمبود طبیعت.
شکی در این نیست که کودکان این قرن زمان بسیار بیشتری را به ماندن در داخل خانه اختصاص میدهند تا بیرون خانه، اما دلیل این امر چیست؟ پیش و بیش از همه چیز، فناوری.
ریچارد لوو، مؤلف کتاب «آخرین بچه در جنگل: نجات فرزندانمان از اختلال کمبود طبیعت»، مطرح میکند یکی از کودکانی که با او مصاحبه کرده بوده به او گفته است که بازی در خانه را بیشتر از بازی بیرون از خانه دوست دارد، «چون همه پریزای برق داخل خونه هستن». دلیل دیگر، ترس فزاینده والدین از بیماریها و خطرات ناشی از بازیکردن بیرون از خانه است که بر اساس شواهد علمی موجود، در بیشتر مواقع ترسی کاملا نابجاست.
یافتههای پژوهشهای جدید حاکی از اهمیت و ضرورت وقتگذراندن بیرون از خانه، هم برای کودکان و هم بزرگسالان است. برخی پژوهشگران میگویند محیط بیرون میتواند هر جایی بیرون از خانه باشد. برخی میگویند محیط بیرون باید محیطی سبز باشد که در آن درخت و گیاه وجود دارد. برخی دیگر نیز نشان دادهاند که حتی یک عکس از فضایی سبز هم میتواند فوایدی برای سلامت روان انسان داشته باشد. اما همه آنها بر یک چیز توافق دارند، کودکانی که بیرون از خانه بازی میکنند، باهوشتر، شادتر و ملاحظهکارتر هستند و نسبت به کودکانی که بیشتر وقتشان را در خانه میگذرانند، اضطراب کمتری را تجربه میکنند.
اگرچه هنوز دقیق نمیدانیم طبیعت چگونه بر عملکرد شناختی و ارتقای خلقی کودکان تأثیر میگذارد، نکاتی هستند که از وقوعشان اطمینان داریم: بودن در طبیعت موجب افزایش اعتمادبهنفس میشود، خلاقیت و تخیل را افزایش میدهد، مسئولیتپذیری را به فرد میآموزد، محرکهای احساسی متعددی برای او فراهم میکند، موجب فعالتر شدن و تحرک بیشتر بچهها میشود، آنها را به تفکر و تعمق وامیدارد و استرس و خستگی مزمن را کاهش میدهد.
سررفتن حوصله مفید است
دکتر تریزا بلتن، استاد مدعو دانشگاه انجلینای شرقی و پژوهشگر حوزه ارتباط بین سررفتن حوصله و تخیل، در مصاحبه با بیبیسی میگوید «سررفتن حوصله عاملی مهم در ایجاد «محرکهای داخلی» است که خود زمینهساز خلاقیت حقیقی است».
اگرچه ممکن است با وجود اینترنت و جذابیتهای ناتمامش، دیگر ظرفیت ما برای تحمل این حس بسیار کم شده باشد، دهههاست که اهمیت «هیچ کاری نکردن» بحث داغ محفل متخصصان بوده است و به آن تاکید کرده اند. در سال ۱۹۹۳، روانکاوی به نام ادم فیلیپس نوشت «اینکه کودک تحمل شرایطی را داشته باشد که در آن حوصلهاش سر رفته است، میتواند در فرایند رشد او یک دستاورد محسوب شود». بهواسطه اینکه بیکار میشویم و حوصلهمان سر میرود، فرصتی برایمان پدید میآید که بهجای باعجله ردشدن از کنار زندگی و مفهوم آن، به تفکر و تعمق دربارهاش بنشینیم.
لین فرای، روانشناس کودک ساکن لندن، که تمرکز اصلی کارش بر آموزشوپرورش است، توصیه میکند والدین در ابتدای تابستان به همراه فرزندان دستکم بالای ۴ سال خود فهرستی بنویسند از هر کاری که فرزندانشان ممکن است از انجام آن در طول تعطیلات لذت ببرند. این فهرست میتواند شامل فعالیتهای بسیار سادهای همچون کتابخواندن یا دوچرخهسواری باشد یا میتوان مواردی خاص و مشخص، همچون پختن یک وعده غذای اعیانی، اجرای نمایش یا تمرین عکاسی را در آن نوشت.
بعد، در طول تابستان هر وقت فرزندتان با گله از اینکه حوصلهاش سر رفته است پیش شما آمد، به او بگویید برود نگاهی به آن فهرست بیندازد و کاری برای انجامدادن پیدا کند. در این صورت ممکن است فرزندتان مدتی بیکار بماند و حوصلهاش سر برود، اما مهم است بدانید که این زمان تلف نشده است. فرای میگوید «هیچ ایرادی ندارد حوصله بچهها کمی سر برود […]تنها از این طریق است که بچهها یاد میگیرند روی پای خودشان بایستند».
در سال ۱۹۳۰، فیلسوف بنام، برتراند راسل، نظریه مشابهی را مطرح کرد. او یک فصل از کتابش، «تسخیر خوشبختی»، را به ارزشهای بالقوه بیکارماندن و سررفتن حوصله اختصاص داده است. راسل اعتقاد داشت تخیل ورزیدن و توانایی اداره این احساس ناشی از بیکاری میبایست در کودکی فراگرفته شود:
«کودک وقتی به بهترین شکل رشد خواهد کرد که مثل یک گیاه، بدون مزاحم در گوشهای ریشه کند. بیش از اندازه سفر کردن برای کودکان خوب نیست. این چیزها باعث میشود کودکان در مسیر رشدشان، توانایی تحمل این ملال و یکنواختی پرفایده را بهدست نیاورند».
خلاقیت داشتن ضروری است
۳ عامل یادشده، توصیههای متخصصان هستند برای گذراندن اوقاتفراغت در همه احوال و دوران، اما در شرایط کنونی و با وجود کرونا چه باید کرد؟ همه ما میدانیم که باید فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت کنیم، از سفرهای غیرضروری اجتناب کنیم و تا حد ممکن در خانه بمانیم و از رفتن به مکانهایی که ممکن است شلوغ باشد، خودداری کنیم. اما با تابستان بچهها چه کنیم؟ بچههایی که تا همین حالا هم نیمی از سال را در خانه گذراندهاند، چطور باید تابستان را بدون آسیبدیدن -هم بهلحاظ جسمی و هم بهلحاظ روحی- از سر بگذرانند؟ چطور میشود آنها را سرگرم کرد؟ کلید موفقیت ۲ چیز است: حفظ برنامه روزانه و خلاقیت داشتن.
حفظ برنامه روزانه: داشتن برنامهای مشخص و پیشبینیپذیر بر مبنای تکرار و زمانبندی -مثل آنچه در دوران مدرسه اتفاق میافتد- به بچهها این حس را میدهد که کنترل امور را در دست دارند. مثلا ساعتهای خواب، بازی و تماشای تلویزیون مشخصی برای فرزندانتان تعیین کنید و تلاش کنید به آنها پایبند بمانید.
خلاقیت داشتن: حالا که منابع و دسترسیها محدود است، والدین باید در تبدیل هر موقعیتی به بازی و سرگرمی خلاقیت داشته باشند. مثلا اگر نمیتوانید به سفری طولانی بروید، سعی کنید مکانی مناسب و کمتردد را در طبیعت پیدا کنید و نهارتان را آنجا بخورید یا حتی شب در همانجا کمپ بزنید. اگر این امکان فراهم نیست و نمیتوانید از فواید بودن در طبیعت استفاده کنید، در حیاط خانه یا حتی بالکن یا داخل خانه کمپ بزنید. چادری وسط پذیرایی برپا کنید و با این کار زندگی تکراری و پرملال این روزها را کمی تغییر دهید و برای بچهها تجربهای لذتبخش و خاطرهای بهیادماندنی رقم بزنید. در نهایت همانطور که پیشتر گفته شد، بگذارید بچهها زمانی برای خود داشته باشند.
شما مسئول سرگرمکردن آنها در همه زمانها و شرایط نیستید. آنها باید بتوانند برای خود سرگرمیهایی پیدا کنند. زیادهروی در برنامهریزی برای تابستان بچهها کاری غیرضروری است و حتی میتواند در نهایت آنها را از کشف آنچه واقعا برایشان جالب است، بازدارد.