فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ کرونا، تعطیلی و رکود بازارها، از مرد شاد و پرصحبت قدیم، آدمی کمحوصله و بهانهگیر ساخته بود. نداشتن درآمد در ماههای متوالی، مشکل بزرگی است که به زبان ساده به نظر میآید. «از همه چیز بهانه میگرفت حتی شیطنتهای دختر هشتسالهمان. اصلا متوجه نبود که این بچه، مدرسه نمیرود و جایی برای تخلیه شور و انرژی بچگیاش ندارد. تا دخترم کمی بازیگوشی میکرد، توی خانه دعوا راه میافتاد.» فاطمه، دشواریهای گذشته را به آرامش نسبی چند ماه اخیر گره میزند و میگوید: «الان حال شوهرم خیلی بهتر است؛ حتی بهتر از چند هفته پیش که بازارها باز بود و هرچند مشتری نداشت، بالاخره سر کار میرفت و با همکارانش ارتباط داشت.»
کلمه «خیلی» را با تأکید میگوید و درباره بهترشدن حال دل همسرش با اطمینان توضیح میدهد: هر روز از صبح تا عصر میرود به یکی از خیریههای بزرگ شهر و روی توزیع بستههای معیشتی به خانوادههای نیازمند نظارت میکند. بازارها تعطیلاند، درآمدی ندارد و ما باید از پساندازمان خرج کنیم، اما همین که از نزدیک میبیند خانوادههایی با شرایط خیلی بدتر از ما هستند و او میتواند به آنها کمک کند، همین که میبیند بیکار نیست و دارد یک کار مفید انجام میدهد، تحمل شرایط را برای شوهرم سادهتر از قبل کرده است.
او میگوید لذت کمک به نیازمندان، آنقدر عمیق و دلچسب بوده که چند روز پیش وقتی دوستان همسرش زنگ زدند و پیشنهاد سفر هوایی چندروزه را دادند، شوهرش قبول نکرده و گفته است: همین جا خوب است. من احساس بیکاری، بیهودگی و خستگی ندارم.
مشابه این تجربه را از کسی میشنویم که ارتباطش با خانوادههای نیازمند، صرفا به ماههای کرونایی اخیر، محدود نمیشود. کاظم، ۳۱ ساله است و دهدوازده سالی میشود که با فعالیت در یکی از خیریههای شهرمان، با خیران و خانوادههای نیازمند، ارتباط پیوسته و مستقیم دارد. او میگوید در این سالها، بارها از خیران شنیده است که حالشان بعد از کمک به افراد نیازمند، بسیار بهتر از قبل شده و شاید همین حال خوب، مقدمه اتفاقات خوب و ملموس بعدی در زندگیشان بوده است. او معتقد است «اصل این کمککردن مهم است و این حال خوب، به وضعیت مالی خیّر و میزان کمکی که کرده است، ارتباطی ندارد.»
حس عمیق رضایت، فعالشدن مراکز لذت در مغز و کاهش اضطراب، تنها تعدادی از مواردی است که براساس یافتههای علمی روانشناختی، نصیب افرادی میشود که به دیگران کمک میکنند. این فرصتی است که کرونا با تمام تنگناها و تهدیدهایش، بیش از گذشته، پیش رویمان گذاشته است.
فراتر از حس خوب
چتر دولت آنقدر بزرگ نیست که بتواند همه آسیبدیدگان اقتصادی از کرونا را زیر پوشش بگیرد. این جمله، مخالفی دارد؟ بعید به نظر میرسد. با این حساب، ماجرای کمکهای خیر به نیازمندان، تأثیری فراتر از تجربههای خوب فردی دارد و بهتر است بگوییم که یک ضرورت است.
دکتر حسین ایمانیجاجرمی، جامعهشناس و دانشیار گروه مطالعات توسعه اجتماعی دانشگاه تهران، در مقالهای علمی، به بحران کسب و کارهای خُرد و تبعات فاصلهگذاریهای اجتماعی اشاره کرده و گفته است: در نبود سازوکارهای مؤثر تأمین اجتماعی و صندوقهای حمایت از بیکاری برای صاحبان مشاغل آزاد، تداوم وضعیت تعطیلی و تعلیق فعالیتها، امکانپذیر نیست و ممکن است موجب بروز نارضایتی و اعتراضهای صنفی شود. وضعیت کارگران غیررسمی هم که در ایران آمار دقیقی از آنها نیست، در شرایط بحران کرونا بسیار وخیم به نظر میرسد.
او در ادامه به یک نکته اساسی دیگر هم اشاره کرده است؛ «ما در عصری زندگی میکنیم که فهمیدهایم توان و امکانات جامعه، محدود به دولت و بخش خصوصی نمیشود. جامعه مدنی و گروههای داوطلبانه مردمی، سرشار از ابتکارات و نوآوریها و منابعی هستند که میتواند در شرایط بحران به کار گرفته شود.»
مردم رسیدگی کنند
«وظیفه دولت است.» نظیر این جمله را زیاد شنیده و گفتهایم. باتوجهبه اختیارات گسترده قوه مجریه، بنای انکار نقش دولت در کاهش تبعات کرونا را نداریم، اما فراوانی تکرار جمله اخیر، کار را به جایی رسانده است که گاهی خودمان هم سر هر مسئله پیشپاافتادهای، به شوخی میگوییم: مسئولان رسیدگی کنند!
یک محقق مسائل اجتماعی، ریشه این طرز فکر را اینطور بیان میکند: از بچگی یاد گرفتهایم هرچه را که لازم داریم، از پدر و مادرمان مطالبه کنیم و با این کار، دائم به وابستگیهایمان اضافه کردهایم. پدر و مادر که کنار میروند، بزرگتری به نام دولت، جایشان را میگیرد. آنقدر میگوییم دولت باید فلان کار را بکند که خودش هم باور کرده میتواند همه مسائل را حل کند، درحالیکه چنین قدرتی، نه در دولت ما بلکه در دولتها بهمعنای عام وجود ندارد.
دکتر غلامرضا حسنی، از سخنان اخیر خود به وضعیت کرونایی موجود، اینطور پل میزند: هیچ کشوری نمیتواند مردمش را برای مدت طولانی، در شرایط قرنطینه نگه دارد. آمریکا را ببینید؛ در آستانه یک فاجعه قرار دارد. اگر بدنه اجتماعی و فرهنگ عمومی تقویت نشود، برای مدیریت کرونا در ابعاد مختلف، ازجمله بعد اقتصادی آن، کاری از پیش نمیبریم.
او معتقد است نهفقط در بعد اقتصادی، بلکه حل مسئله کرونا بهطور کلی، با راهکارهای اجتماعی و فرهنگی، سریعتر از کشف واکسن، جواب میدهد؛ از همینرو، کلیدواژه مدیریت کرونا را «افکار عمومی» عنوان میکند و با تأکید بر مجاب کردن آن میگوید: مبحثی که میخواهم مطرح کنم، منطقی و جامعهشناختی است. در شرایطی که اعتماد اجتماعی، به هر دلیلی، ضربه خورده است، شاید مراجع سیاسی نتوانند کارکردی را که باید، داشته باشند؛ بنابراین باید مرجعهای اطلاعرسانی را با افزایش استقلال آنها تقویت کنیم تا بتوانند جنبههای آسیبهای کرونا را با جزئیات بگویند.
یک انتخاب اشتباه
نکته دیگری که او بر آن انگشت میگذارد، تأکید بر استفاده از گروههای مرجع مثل روحانیون، سیاسیون، استادان دانشگاه، هنرمندان، قومیتها و خردهفرهنگها برای پیوستن به پویشهای ملی، برای مدیریت هرچه بهتر این بیماری و کاهش تبعات آن است. پاسخدادن مردم به این دعوتها پیش شرطهایی هم دارد که کنترل اجتماعی، یکی از آنهاست؛ «در شرایطی که مردم تحت فشار کرونا هستند، قیمتها سرسامآور افزایش مییابد. اینها بیاعتمادی میآورد و بخشی از جامعه دیگر حاضر نمیشود به دعوتی گوش فرادهد.»
راهکارهایی که این مدرس دانشگاه بیان میکند، کاری دشوار و ناممکن به نظر نمیرسد؛ البته اگر از مشورت کارشناسان مرتبط استفاده شود، اما عملکرد ده ماهه متولیان، چنین چیزی را نشان نمیدهد.
عضو هیئتعلمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد با تأکید بر تقویت بدنه علمی ستاد ملی مقابله با کرونا و استفاده از تخصصهای مختلف مثل استادان علوم اجتماعی، به استفاده از عبارت «فاصله اجتماعی» به عنوان نمونهای از این انتخابهای نادرست اشاره میکند. او چنین انتخابی را یک خطا توصیف و اضافه میکند: بهصورت تقلیدی، عبارتی را انتخاب کردیم که بهذات، معنای خوبی ندارد. وقتی میگوییم فاصله اجتماعی را زیاد کنیم، ازنظر جامعهشناختی یعنی کاهش همبستگی، کاهش اعتماد و تقویت فردگرایی. سیاستگذار میتوانست با مشورت، از ضربالمثلهای ریشهدار در فرهنگ خودمان مثل «دوری و دوستی» استفاده کند.