خانه ایرانی، به معنای واقعی کلمه یک خانه ایرانی تمامعیار است! همان قدر گرم، راحت و صمیمی و این چیزی است که به محض ورود به این خانه احساس میشود. اولین چیزی که میبینی همهمه بچههاست و برق شادی توی چشمهایشان و سلامهایی که از هر طرف مشتاقانه به سویت روانه میشود. خانه ایرانی قلعه خیابان یکی از ۴ پایگاه جمعیت امام علی (ع) در محلات حاشیه شهر مشهد است. با چند مربی مهربان و خندهرو که بچهها حسابی با آنها ارتباط برقرار کردهاند.
بچههایی که بیشترشان کودک کار هستند و لحظاتی که در همین خانه کوچک چندمتری سپری میکنند شاید تنها لحظاتی باشد که میتوانند آزادانه خودشان باشند، کودکی کنند، قلمی داشته باشند برای نوشتن، توپی برای بازی، نیمکتی برای نشستن و یادگرفتن و خلاصه فرصتی برای شکوفایی استعدادهایشان.
حالا دو سال از فعالیت داوطلبانه اعضای جمعیت امام علی (ع) در این خانه در محله شهید بسکابادی میگذرد. البته آنها از ۴ سال قبل مقدمات تأسیس آن و آگاهیسازی برای خانوادهها را در این منطقه شروع کردهاند. جامعه هدفشان هم کودکان و زنان در حاشیه شهر است.
خدماتی که ارائه میدهند هم متفاوت است. ورزش، سوادآموزی، کارآفرینی، تشکیل تیمهای ورزشی و...، اما چیزی که امروز ما را به اینجا کشانده، یک طرح متفاوت است. طرحی که از سوی اداره فرهنگی شهرداری منطقه و با کمک این سازمان در قالب جلساتی با عنوان (کلاسهای کنترل خشم یا همان سایبان امید) ارائه شده است. این طرح در ۵ جلسه برگزار شد. در جلسات اول، ارتباطگیری با بچهها صورت گرفت و مربیها موظف بودند طبق پیشینه بچهها و محیطی که در آن بزرگ شدهاند با آنها ارتباط برقرار کنند. بعد از آن بچهها درباره حال و هوای خود هنگام خشم و عصبانیت، شکلهای بروز آن و... گفتگو کردند.
سپس نحوه کنترل و هدایت آن توسط مربیها در قالب بازی، نقاشی، کاردستی و... به آنها آموزش داده شد. یکی از مربیها که تمایلی به درج نامش نداشت، درباره چرایی برگزاری این جلسات در این نقطه از شهر گفت:
«بچهها در این منطقه با آسیبهای متعددی دستوپنجه نرم میکنند. خیلی از آنها کودکان بدون هویت و بدون شناسنامه هستند که نمیتوانند به مدرسه بروند، حق تحصیل و کار ندارند و... بهعلاوه بیشترشان کودک کار هستند و تجربیاتی متفاوت از تجربه دیگر کودکان دارند؛ چرا که این موضوع تبعات و تأثیرات زیادی بر روح بچهها دارد. همه اینها عقدهها و خشمهایی را درون این بچهها به وجود آورده است که نباید نادیده گرفته شود. نباید این بچهها با همین حسهای سرکوب شده سر کنند و بزرگ شوند.»
در آخر یکی از داوطلبان جمعیت امام علی (ع) که او هم دلایلی برای معرفینکردن خود میآورد، این جلسات را شروعی خوب برای آسیبشناسی و رفع آن در محلات حاشیه شهر دانست، اما ایرادهایی هم به آن وارد کرد و گفت: «خوشبختانه بحث اعتمادسازی برای برگزاری جلسات بهخوبی انجام شد و خانوادهها برای شرکتکردن فرزندان خود در این جلسات به ما اعتماد کردند، اما آسیبها در این کودکان ریشهدار و عمیق هستند و صرفا با برگزاری ۵ جلسه برطرف نمیشوند و نتیجه مطلوب به دست نمیآید. این برنامهها باید ادامهدار باشند و برنامهای بلندمدت پشت آن وجود داشته باشد. مسئله بعدی هم مربیها هستند که باید آشنایی بیشتری با فرهنگ و معضلات این محدوده از شهر داشته باشند تا ارتباط بیشتری با بچهها برقرار کنند و نتیجه بهتری به دست بیاید.»
***
وقت رفتن است. بچهها با همان شور و حال سابق در حال بازی هستند، با مربیها صحبت میکنند و بهمعنای واقعی اینجا کودکی میکنند. همه اینها نشان میدهد که این طرح با تمام کم و کاستیهایش توانسته است تا حدودی پاسخگوی نیاز این بچهها به فضایی امن و راحت باشد. فضاهایی که باید در آینده گسترش پیدا کنند تا عمیقتر به مسائل کودکان حاشیه شهر پرداخته شود.