یوسف بینا | شهرآرانیوز - «شعر آیینی» شعری است که آیینه اعتقادات شاعر باشد و شاعر مواضع اعتقادی خود را در آن بیان کند؛ شعرهایی که در ستایش چهاردهمعصوم (ع) سروده شدهاند، مهمترین نمونههای شعر آیینی هستند که در بیشتر موارد هدف از انتشار آنها تبلیغ، مبارزه فرهنگی، احیای سنتهای دینی و مذهبی یا بیان باورهای قلبی شاعران است. شعر آیینی ریشه در تاریخ ادبیات فارسی دارد و نمونههایی از آن در میان اشعار نخستین شاعران فارسیزبان همچون رودکی و فردوسی و کسایی و ناصرخسرو تا شاعران معاصر دیده میشود، اما در میان گونههای شعریای که پس از انقلاب اسلامی متولد یا دارای تعریف و جهت گیریهای تازهای شدهاند، جایگاه ویژهای دارد. درون جریان شعری آیینی نیز چند رویکرد به تعریف و سرایش آن وجود دارد که دو رویکرد «مدح و مرثیه» و «نگاه حماسی» از دیگر رویکردها متمایزتر است.
استاد محمدرضا حکیمی در کتاب «ادبیات و تعهد در اسلام» در تعریف «شعر آیینی» آورده است: «در زبانهای اسلامی، به ویژه عربی و فارسی، قصاید، چامه ها، قطعهها و آثار بسیاری در ثنای پیامبراکرم (ص) سروده شده است. مدایح مذهبی از مقوله شعر متعهد است، نه هنر مجرد؛ چون در این گونه آثار، شاعران حقانیت رهبران الهی و راه آنان را مینمایانند و میکوشند تا با زبان والای شعر، حقایق را به فرهنگ جامعه و شعور اجتماعی منتقل سازند و موضع مردان حق و رهبران سعادت و عدالت را، در برابر دیگران، به ویژه جباران و ستم گستران، تحکیم بخشند و استوارتر دارند.»
در این تعریف، نکتهای که بر آن تأکید شده، نگاه حماسی به شعر آیینی است؛ عبارتهای «شعر متعهد»، «حقانیت رهبران الهی و راه آنان»، «شعور اجتماعی»، «موضع مردان حق در برابر جباران و ستم گستران» و... به روشنی نشان دهنده این نگاه است.
«شعر عاشورایی» نیز که یکی از انواع شعر آیینی و مهمترین نوع آن است، نهفقط میتواند مشمول چنین نگاهی باشد، بلکه شاید بیشتر از انواع دیگر شعر آیینی مصداق چنین نگاهی است.
وقتی موضوع شعر عاشورایی مطرح میشود، همه ما ایرانیها ناخودآگاه به یاد شعر محتشم (باز این چه شورش است که در خلق عالم است...) میافتیم و بیتهایی از آن را با خود زمزمه میکنیم و قرنهاست که پرچمهای عزا و کتیبههای محرم با بیتهایی از این مرثیه عاشورایی آراسته میشود. زیباییهای لفظی و محتوایی این شعر و عوامل فرهنگی و تاریخی و اجتماعی دیگر راز ماندگاری آن است و آن را در صدر مهمترین اشعار عاشورایی فارسی همچون قصیده سیففرغانی (ای قوم در این عزا بگریید...) و اشعاری از عمانسامانی و چند شاعر دیگر مطرح کرده است. بااینحال، وقتی چنین اشعاری را دقیقتر بررسی کنیم، با نقد شهیدمطهری درباره شعر محتشم همصدا خواهیم شد که «وجه حماسی این شعر ضعیف است» و به عبارتی دیگر باید گفت شاعر در سرودن این شعر با دیدی حماسی به واقعه عاشورا نگاه نکرده و فقط مرثیهسرایی کرده است.
البته دیدگاه مرثیه سرایان جایگاه خاص خود را در شعر دارد و در تحلیل تاریخی ذوق شعری و بررسی دیدگاهها و عقاید درخور توجه است، اما روشن است که یکی از وجوه مهم واقعه عاشورا و شاید مهمترین وجه آن، وجه حماسی آن است. میدانیم که فرهنگ عاشورا با گستره نفوذی که در میان همه مسلمانان و نیز همه آزادگان و آزادیخواهان جهان دارد، فقط برای جامعه مسلمانان آن روزگار رسالت بیدارکنندگی نداشته، بلکه مخاطب این نهضت، هر انسان آزادهای در هر دورهای و با هر عقیدهای میتواند باشد. پس غفلت از وجه حماسی عاشورا، غفلت از نکتهای مهم و اساسی است که مربوط به وجه انسانی و اهمیت جهانی این واقعه است.
شعر آیینی معاصر نیز سالها و دههها به ویژه تا پیش از دهههای اخیر، خالی از حماسه بود و جز در موارد معدود به مدح و مرثیه محدود میشد. در دهههای اخیر بخشی از شاعران آیینی کوشیدهاند به نوعی وجه حماسی را در شعر خود مد نظر قرار دهند و با نگاهی نو به واقعه عاشورا و فهم وقایع عاشورا در قالب بزرگترین حماسه رویارویی حق و باطل، زوایای حماسی شعر آیینی امروز را تقویت کنند.
امروزه وقتی اشعار آیینی نقد و تحلیل میشود، بیشتر منتقدان بر نکاتی دست میگذارند که بیشتر به فرم شعر مربوط میشود و از نوع نقدهایی است که برای هر نوع شعر دیگری صدق میکند. در لزوم این نوع انتقاد شکی نیست و تعالی فرمی نکتهای است که هر شعر موفقی باید دارای آن باشد، اما پس از عبور شعر آیینی از این مرحله و قبولیافتن آن، نوع نگاه و موضعمندی شاعر و تعهد او به جانب حق و حقیقت در ارزیابی و ارزشگذاری شعر آیینی اهمیت بسیاری دارد و میتواند یکی از عوامل جاودانگی آن باشد.