حجت بخارایی | شهرآرانیوز - از هنگامی که حضرت امامرضا (ع) پای به خاک خراسان نهاد و سرزمین «آفتاببرآیان» را با خورشید حقیقی وجود خویش منور و مقدس کرد، در حقیقت، سند افتخاری بهنام ما ایرانیها و بهویژه خراسانیها و بهطور ویژهتر ما مشهدیها امضا کرد که تا ابد همسایه بارگاه منور و معطرش و میزبان زائران عزیزش باشیم.
از آن زمان تا کنون، همه عناصر فرهنگی و هویتی و تاریخی ما با مفاهیم اصلی شیعی و رضوی پیوند خورده است و در این میان، شعر فارسی نیز بهعنوان مهمترین عنصر فرهنگی ما ایرانیان، سهم خود را ادا کرده و برگهای بسیاری از دیوانهای شاعران بزرگ ایران با ستایش حضرترضا (ع) زرین شده است. ستایش آنحضرت فقط در دیوان شاعران شیعی دیده نمیشود، بلکه شاعران اهلسنت نیز عاشقانه حضرتش را ستودهاند و اشتیاق خاکبوسی آستان ملکپاسبانش را داشتهاند.
دکتر روحا... هادی، استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه، در مقالهای با عنوان «سیمای امامرضا (ع) در شعر پارسی از سنایی تا جامی» (مجله بهار ادب، ۱۳۸۸) به بررسی اشعار رضوی در بخش مهمی از شعر کلاسیک فارسی پرداخته و شعرهای رضوی هشت شاعر را بررسی کرده است؛ سنایی غزنوی، خاقانی شروانی، سیدذوالفقار شروانی، شاهنعمتا... ولی، عطار تونی، کمالالدین خوارزمی، عمادالدین نسیمی و عبدالرحمن جامی. بهمناسبت فرارسیدن ایام شهادت، ولی نعمتمان حضرت امامرضا (ع)، برگزیدهای از این مقاله را که به بررسی اشعار رضوی سه شاعر بزرگ فارسیزبان اختصاص دارد، با هم میخوانیم.
حضرت امام ابوالحسنالرضا (ع)، امام هشتم شیعیان جهان، بهروایت تاریخ در طلیعه سده سوم هجریقمری به سرزمین ایران پای نهاد. اندکزمانی وجود نازنینش مهمان خراسان بود و پس از شهادت، جسمش در خاک و عشقش در جان مردمان این سرزمین جای گرفت تا سرمایه دنیا و آخرت ایرانیان و سبب سرفرازی آنان باشد. از آن تاریخ تاکنون زندگی مردم مسلمان فارسیزبان ایرانی سرشار از عشق، ارادت و دوستداری این امام همام است که آن را بهجلوههای گوناگون ابراز داشتهاند و میتوان آن را در حیات عامه و خاصه مشاهده کرد.
نامگذاری فرزندان بهنامهای مقدس ایشان، زیارت حرم مطهرآن امام بزرگوار، اعتکاف و مجاورت در جوار مقدسش، نذورات و موقوفات اهدایی مردم، تنها اندکی از این علاقه بیکران است که در جان شیعیان شیفته وی موج میزند. اینها تنها یک روی سکه است؛ روی دیگر آن هنر و ادب ایرانزمین است که جلوهگاه روح زیبا و معنویت دلآرای ایرانی است و در این سوی نیز میتوان عمق این ارادت را در شعرها، نقاشیها، نوحهها و تعزیهها مشاهده کرد؛ کاری که صاحبان فضل و فضیلت بدان پناه میبرند تا بهساحت سلطان خراسان عرض بندگی کنند.
در میان هنرهایی که برشمردیم، شعر جایگاهی متفاوت دارد. شعر تا قرنها و شاید تا روزگار ما همواره از هنرهای فاخر بهحساب میآمده که نیاز به استعداد و دانش، نامحرمان را از حضور در حریم آن بازمیداشته است و اگر در روزگارانی هم یکی از این دو در نزد بعضی از کسان اندکی کاستی گرفته، بازهم مجال آنقدر گسترده نبوده است که هر نااهلی را در این حوزه مجال عرضاندام باشد؛ از سوی دیگر مثل شعر برای ایرانیان مثل آب و هوا و غذاست؛ برای ایرانیها بدون آن امکان زیستن نیست و شاید بتوان گفت با روح بیقرار آنها بیش از سایر هنرها سر آشنایی دارد.
آنان در شعر از همه آنچه دارند و ندارند سخن میگویند؛ با آن مناجات و دعا میکنند، عشق میورزند و زبان بهستایش محبوب میگشایند، از روزگار و سرنوشت و نابهسامانیهایش گله میکنند، غم دل بازمیگویند و غمگسار میجویند و با زبان در دنیای خیال به آنچه میخواهند میرسند؛ یا از آنچه نمیخواهند روی برمیگردانند.
این حال را آشکارا میتوان در نزد شاعران مسلمان مشاهده کرد هنگامی که سخن از معتقداتشان بهمیان میآید؛ سخن از خداوند متعال، پیامبراکرم (ص) و ائمهمعصومین (ع). سخنگفتن از امامرضا (ع) نیز بدینگونه است؛ شاعران مسلمان چه شیعه و چه اهلسنت، همواره از آنحضرت بهزبان تکریم و بزرگواری و احترام سخن گفتهاند و مراتب فضل و فضیلت آن نادره دوران را بهزبان شعر ستوده و ارادت خویش را ابراز داشتهاند.
شعر فارسی از آغاز قرن سوم هجریقمری در ایران بزرگ رونق میگیرد و با آنکه ریشه در ادبیات پیش از اسلام دارد، اما هم در شکل و هم در معنا از زبان عربی یعنی زبان قرآنکریم و سنت نبوی و معارف اسلامی تأثیر میپذیرد و سخنگفتن از خدا، اسلام، قرآن، رسول (ص) و امامان (ع) فتحباب دیوان و دفتر هر شاعری است که در این ۱۱ قرن در این سرزمین چشم به جهان گشوده و در گوشهوکنار آن بالیده است. کلام شاعران بیانگر احساسات آنها و احساسات هزاران مؤمن معتقدی است که اگر خود توان شاعری ندارند، اما شنیدن شعر یا خواندنش از دلمشغولیهای آنهاست.
در نگاهی کلی، میتوان گفت که از عمر ۱۱۰۰ ساله شعر پارسی، امامرضا (ع) در ۹۰۰ سال از آن حضور دارد و بهدلیل همین گستردگی نمونهها باید بررسی این موضوع را به چند مرحله تقسیم کرد. از سوی دیگر باید توجه کنیم که سیمای شاهخراسان (ع) در آینه شعر فارسی دو گونه جلوهگری میکند؛ نخست اشاره به نام مقدس ایشان، بهگونهایکه از خلال آن اشارت بزرگی و کمال امام (ع) و ارادت و علاقه شاعر هویداست و دوم ستایش وجود مقدس آنحضرت یا تربت مبارکش بهشکل آشکار که نشان از ایمان گوینده و مراتب باور و عشق او به این سلاله رسولخدا (ص) است.
مورخان تاریخ شهادت امامرضا (ع) را سال ۲۰۳ هجریقمری و آغاز تقریبی شعر فارسی را سال ۲۵۰ هجریقمری تعیین کردهاند. از آغاز نیمه قرن سوم تا آنگاه که نخستین سخن مستدل از غریبالغربا (ع) در شعر فارسی بهمیان میآید، باید بیش از ۲۰۰ سال انتطار کشید، هرچند برخی اشارات میتوان یافت که فقدان منابع، پذیرفتن آنها را با، چون وچرای بسیار همراه میسازد یا اشاراتی بوده است که حوادث روزگار آنها را نابود ساخته یا تا کنون از چشم محققان پنهان مانده است.
کهنترین عرض ارادت به پیشگاه ملائکآستان سلطانطوس (ع) در دیوان حکیمسنایی دیده میشود. سنایی در قصیدهای که با سخنگفتن از حرم حضرترضا (ع) آغاز میشود، زبان به بیان فضایل آن بزرگوار میگشاید و به برخی وقایع حیات آنحضرت مانند سفر به خراسان، درمزدن بهنام ایشان و معجزهای از معجزات آن امام همام اشاره میکند: «دین را حرمی است در خراسان/ دشوار تو را به محشر آسان...» این قصیده ۳۸ بیت دارد و با وزن عروضی «مفعول مفاعلن فعولن» سروده شده است. قصیده با ابیاتی در ستایش مولای متقیان حضرتعلی (ع) بهپایان میرسد.
حکیمسنایی در دو جای دیگر نیز بهنام مقدس امامرضا (ع) اشاره دارد؛ نخست در قصیدهای که در آن دریغاگوی نااهلی روزگار است با مطلع «جهان پر درد میبینم دوا کو؟ / دل خوبان عالم را وفا کو؟» این قصیده ۲۵ بیت دارد و با وزن «مفاعیلن مفاعیلن فعولن» سروده شده است. ابیات ابتدای قصیده بهبیان مسائلی، چون بهشت، دوزخ، خرد و بهای هر یک اختصاص مییابد و از بیت نهم به ستایش رسولخدا (ص) میپردازد و سلسله این ستایشها بهنام امامرضا (ع) میکشد: «سراسر جمله عالم پر یتیم است/ یتیمی در عرب، چون مصطفی کو؟ / سراسر جمله عالم پر ز شیر است/، ولی شیری چو حیدر با سخا کو؟ / سراسر جمله عالم پر زناناند/ زنی، چون فاطمه خیرالنسا کو؟ / سراسر جمله عالم پر شهید است/ شهیدی، چون حسین کربلا کو؟ / سراسر جمله عالم پر امام است/ امامی، چون علیموسیالرضا کو؟»
آخرین باری که چشم به جمال دیدن نام امامرضا (ع) در دیوان سنایی روشن میشود، در مقطع قصیدهای با عنوان «در بیان مراتب ایقان و مشارب عرفان» است. این قصیده ۵۴ بیتی که با وزن «مفاعیلن» سروده شده است، با این بیت آغاز میشود: «بنه چوگان ز دستای دل که گم شد گوی در میدان/ چه خیزد گوی تنهایی زدن در پیش نامردان!» محتوای قصیده دعوت به ترک خویش و رضا به تقدیر و زیستن در سایه ایمان است. شاعر برای اثبات سخن خویش به سرنوشت انبیا استشهاد میکند و برای نمونه معراج حضرترسول (ص) را حاصل بیخودی عرفانی میداند و تکتک بیتهای این شعر نیز حاوی نکتههای عرفانی است، اما بیتهای پایانی حاوی همان نکته است که بدان اشارت شد؛ یعنی نام مقدس امامرضا (ع).
پس از سنایی نوبت به خاقانیشروانی در قرن ششم هجریقمری میرسد که او نیز مانند سلف خویش حکیمسنایی در سه جای سخن خویش بهنام مبارک امامهشتم (ع) اشاره دارد. نخست در قصیدهای با مطلع «چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارند/ عندلیبم به گلستان شدنم نگذارند...» است. این قصیده که آشنای اهل ادب فارسی است، بیانگر علاقه شاعر به رفتن سوی سرزمین خراسان و دیدار از آن ارض مبارک و زیستن در آن است. این قصیده ۵۰ بیت دارد و با وزن «فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» سروده شده است. گویا شاعر بهقصد خراسان از شروان خارج شده و به ری رسیده است، اما اکنون مجال گذشتن از ری را نمییابد. شاعر در این قصیده چنین میسراید: «روضه پاک رضا دیدن اگر عصیان است/ شاید ار بر ره عصیان شدنم نگذارند!»
خاقانی با بیان اشتیاق خویش به زیارت مرقد امامرضا (ع) که نشان از تکریم و تعظیم آنحضرت در نظر شاعر دارد و ستایش مقام آن بزرگوار است، بهزبانی شاعرانه، بازدارندگان خود را کسانی میداند که زیارت حرم امامهشتم (ع) را گناه میخوانند؛ بر کار آنان خرده میگیرد و از آنان انتقاد میکند. محتوای قصیده سراسر بیان اشتیاق شاعر به زیارت حرم امامرضا (ع) است در زبانی فاخر و آراسته به انواع اشارتهای قرآنی و دینی و اساطیری و علمی که تنها ازسخنوری، چون او ساخته است. جای دومی که خاقانی از امامرضا (ع) سخن میگوید، در قصیدهای اسـت کـه در حال بیماری در شهر ری بهاشتیاق سفر خراسان سروده است. این قصیده ۲۹ بیتی که از قصاید بینظیر زبان فارسی تا روزگار شاعر است، با وزن «فعلاتن فعلاتن فعلن» سروده شده و مطلعش چنین است: «به خراسان شوم انشاءا... / این ره آسان شوم انشاءا...»
محتوای شعر قصه عشق و اشتیاق شاعر است که در زبانی استوار سروده و با دانشی بسیار از حوزههای گوناگون و صورخیالی مناسب همراه کرده و بیتهای پایانی نیز ستایش حضرترضا (ع) است؛ حرم آن حضرت را به بهشتی مانند میکند تا خود نیز شبیه رضوان آن بهشت باشد و از خدا میخواهد که در اطراف حرم مقدس و در طواف آن مانند پروانه که عاشق شمع و مست چرخیدن در اطراف اوست، مست جولان حرم امامرضا (ع) شود: «گر دهد رخصه کنم نیت طوس/ خوش و شادان شوم انشاءا... / بر سر روضهی معصوم رضا/ شبه رضوان شوم انشاءا... / گرد آن روضه چو پروانهی شمع/ مست جولان شوم انشاءا...» آخرین باری که نام امامهشتم (ع) در دیوان خاقانی دیده میشود، در یک رباعی است که امامسجاد (ع) و امامباقر (ع) و امامرضا (ع) را ستوده است.
ستایش از امامهشتم (ع) در نزد شاعران قرن هشتم نیز دیده میشود. شاهنعمتا... ولی از عارفان و پیشروان بزرگ تصوف در میان شیعیان است. در دیوان او قصیدهای با عنوان «ولای مرتضی» است که ۱۸ بیت دارد. وزن شعر «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» است. شاعر کرمانی سخن را با ستایش امامعلی (ع) آغاز میکند: «دمبهدم دم از ولای مرتضی باید زدن/ دست دل در دامن آلعبا باید زدن» و با یادآوری این نکته که در دو عالم باید پیشوایی چهاردهمعصوم را پذیرفت، سخن را به ستایش دوازدهامام (ع) میرساند.
شاعر در بیت دهم این قصیده چنین از امامهشتم (ع) یاد میکند: «عابد و باقر چو صادق صادق از قول حقاند/ دم به مهر موسی از عین رضا باید زدن» بقیه بیتها نیز سخن از دوستداری مولایمتقیان (ع) است و اینکه بی ولای علی (ع) سـخن از ولایت گفتن لافی بیش نیست و سرافرازی دنیاوآخرت در دوستی علی (ع) است و ختم سخن این است که: «از زبان نعمتا... منقبت باید شنید/ بر کف نعلین سید بوسهها باید زدن»
مطالعه شعر فارسی برای هر پژوهشگری این فرصت را پدید میآورد تا به تأثیر قرآن و سنت نبوی در شعر و ادب گواهی دهد و منقبت و ستایش رسولا... (ص) و اهلبیت (ع) را در جایجای آن مشاهده کند. در این میان حضرت امام علیبنموسیالرضا (ع) جایگاهی ویژه دارد و دلیل این امر وجود مرقد مطهر ایشان در خراسان است که قبلهگاه دوستداران بنیفاطمه است. سخن از این امامهمام در شعر فارسی از ۹۰۰ سال پیش آغاز میشود و تا روزگار ما ادامه مییابد؛ شعرهایی که سند افتخار شاعران فارسیزبان و مردم ایرانزمین است.
- تصویر نمایه: نقاشی حدیث سلسلة الذهب: حدیثی است که از علی بن موسی الرضا به هنگام ورودش به نیشابور نقل شده و عده کثیری آن را نوشتهاند. «کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها.»