نکاتی برای رزرو مطمئن بلیط اتوبوس در مسیر‌های پرتردد کشور فرماندار مشهد: طرح جیره‌بندی آب در حال بررسی است درباره فواید ارده که هم مقوی است و هم اصالتی باستانی دارد | منبع خالص انرژی و سلامتی آموزش نفس‌کش بودن! آزادی ۹۷۶ زندانی جرائم غیرعمد از ابتدای امسال تاکنون | ۱۶۵۰ میلیارد تومان پرونده بدهکاری مختومه شد شایع‌ترین مشکلات دندانی در کودکان چیست؟ این کودکان در آینده به فشار خون بالا مبتلا می‌شوند ایمن‌سازی بیمارستان تأمین اجتماعی شهر مشهد نگاهی به پدیده پارتنر اجاره‌ای که این روزها کم‌وبیش در سایت‌های آگهی مشاهده می‌شود | همراهی اجاره‌ای چرا متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان فرهنگی ۱۴۰۱ و بازنشستگان وزارت کشور اجرا نشده است؟ ۴ نوشیدنی مفید و طبیعی برای ازبین‌بردن سنگ کلیه مصرف ۲ عدد از این میوه پاییزی، یبوست شما را برطرف می‌کند میوه‌هایی که خطر کبد چرب را افزایش می‌دهند، کدام‌اند؟ | مراقب میوه‌های پرپتاسیم باشید نشستن طولانی‌مدت پشت میز چه پیامد‌هایی برای بدن دارد؟  با روند کنونی تخصیص منابع، تکمیل شبکه فاضلاب مشهد ۷۰ سال دیگر طول می‌کشد | تخصیص ۵۰ همتی برای پروژه ۳۵۰۰ همتی بازسازی پرونده قتل پیرمرد در  باغ شخصی اش، پس از  ۳۸ روز از  وقوع جنایت | متهم: قصد کشتنش را  نداشتم وزیر آموزش و پرورش در مشهد: استکبارستیزی، هویت ذاتی عشایر ایران است | نظام آموزش عشایری کشور اصلاح می‌شود + فیلم ورود ۵ مگاوات برق خورشیدی به مدار تولید تا پایان سال ۱۴۰۴ در خراسان رضوی روند شناسایی دانش‌آموزان نابغه در بهزیستی‌ها همزمان با روز دانش آموز ۱۴۰۴ آغاز شد کشف یک دستگاه خودروی لندکروز قاچاق به ارزش ۱۲۰ میلیارد ریال در رباط کریم (۱۴ آبان ۱۴۰۴) حادثه برای خودروی حامل دانش‌آموزان در دزفول، یک فوتی و ۴ مصدوم بر جای گذاشت (۱۴ آبان ۱۴۰۴) ایران درگیر یکی از طولانی‌ترین دوره‌های خشکسالی چند دهه اخیر! وزیر آموزش و پرورش: توزیع شیر در مدارس برای همه مقاطع از ۱۸ آبان ۱۴۰۴ آغاز می‌شود + فیلم تأمین واکسن آنفلوانزا برای والدین شهدا و جانبازان در تایباد افزایش یافت نامه رئیس نظام پزشکی به مدیرعامل تأمین‌اجتماعی: مطالبات بخش درمان پرداخت شود ۱۳ مصدوم در تصادفات جاده‌ای خراسان رضوی طی شبانه‌روز گذشته (۱۴ آبان ۱۴۰۴) ثبت‌نام سهمیه جدید وام بازنشستگان تأمین اجتماعی برای ۳۰ هزار نفر آغاز شد (۱۴ آبان‌ماه ۱۴۰۴) تأکید ویژه وزیر آموزش و پرورش بر آموزش معلمان و ساماندهی مدارس کانکسی + فیلم
سرخط خبرها

شازده آهنی و معجزه‌ای که هیچ وقت رخ نداد

  • کد خبر: ۸۴۱۳۱
  • ۲۴ مهر ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۸
شازده آهنی و معجزه‌ای که هیچ وقت رخ نداد
محمد امانی - نویسنده

سحرخیزی از همان روزی در خانواده ما به یک عادت دیرینه تبدیل شد که پدرم آن پیکان سفیدیخچالی را خرید. عادتی که نه به منظور کامروایی و رسیدن به اهداف عالی در زندگی، بلکه از سر ناچاری میان اعضای خانواده به خصوص فرزندان ذکور برای همیشه باقی ماند.

آن اتومبیل نزدیک به یک دهه با تمام بدقلقی هایش به پدرم وفادار ماند و از ستوان سومی تا سرگردی هر روز صبح آفتاب نزده، او را به پادگان محل خدمتش رساند. اتومبیل با تمام محاسن و خوبی هایش، یک ایراد بزرگ داشت، آن هم اینکه صبح‌ها برای روشن شدن باید تمام کالری بدن دو پسر نوجوان را می‌سوزاند تا روشن بشود. با وجود سرگردانی میان تعمیرگاه‌های مختلف، این اخلاق گندش تا روزی که به انبار ماشین‌های اسقاطی فرستاده شد، اصلاح نشد.

یعنی همه گردنه‌های جاده کلات را چابک‌تر از یک بز کوهی می‌رفت و در ترافیک‌های چندساعته حتی ذره‌ای آمپر ش بالا نمی‌زد، اما هیچ وقت نشد که صبح‌ها بدون هل دادن و مثل یک ماشین باتربیت با همان استارت اول روشن بشود. همه آن سحر‌ها یک دعای مشترک میان من و برادرم درحالی که کله هایمان را زیر پتو کرده بودیم، به آسمان می‌رفت.

پدرم پیاپی استارت می‌زد و من و برادرم مانند همه صبح‌های پیش از آن، با نفس‌هایی که در سینه حبس کرده بودیم، منتظر یک معجزه می‌ماندیم. اما هیچ وقت آن معجزه رخ نداد و ناچار می‌شدیم پتو‌ها را با عصبانیت به گوشه‌ای پرت کنیم و در آن سوز زمستانی با دمپایی‌های لنگه به لنگه و اخم‌های عمیق بر صورت بیرون بیاییم.

کف دست هایمان را به فلز سرد ماشین می‌چسباندیم و با فریاد‌های «بزن دو... بزن دو» آن شازده آهنی را تا سر کوچه مشایعت می‌کردیم. این دیالوگ نزدیک به یک دهه، آشناترین نغمه برای همسایگانی بود که در اتاق‌هایی گرم، لحظه‌ای خوابشان آشفته می‌شد.

هیچ روزی هم نشد که با چند قدم هل دادن روشن بشود و حتما باید ما دو برادر نوجوان را تا سر کوچه می‌کشاند و بعد اگر صلاح می‌دانست، روشن می‌شد. بعد با همان اندک کالری باقی مانده در پاهایمان می‌دویدیم تا زودتر به خانه برسیم و همسایه‌ای ما را در آن وضعیت شرم آور نبیند.

نوجوان بودیم و تازه طعم غرور را می‌چشیدیم و هیچ دلمان نمی‌خواست یکی از دختر‌های همسایه با آن شلوارک‌های چروکیده و زیرپوش‌های سوراخ ببیندمان.

حالا ســـال هاست که دیگـــر نه آن پیکــــان سفیـــدیخچالی هست و نه پدر سبیلوی سبزه رویم، اما عادت سحرخیزی برای همیشه میان من و برادرم ماندگار شد. شاید اگر آن تجربه بیداری‌های اجباری نبود، هیچ وقت قدر زحمات پدر را درک نمی‌کردیم. اینکه یک مرد مانند هزاران مرد دیگر شهر، یک عمر لذت خواب شیرین سحرگاهی را بر خودش حرام کرد تا لقمه‌ای نان حلال بر سفره بچه هایش بگذارد. یاد تمام آن مردان به خیر!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->