ساعت ۸ صبح است و مامان تازه از بیمارستان برگشته. حال پدربزرگم خوش نیست و چند روزی است بیمارستان بستری شده.
کد خبر: ۱۷۲۹۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۶
از خوشحالی کر شده بودم. نه صدای موسیقی آرامبخش آسانسور را میشنیدم، نه مانند همیشه صدای خسخس سینهی بابابزرگ غصهدارم میکرد.
کد خبر: ۱۷۱۸۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۶
بابابزرگ در جنگ اسیر شده بود، یک اسیر جنگی! بابابزرگ لبخندزنان گفت: «اوه، کجایش را دیدهای؟! کلی خاطره دارم برایت تعریف کنم.»
کد خبر: ۱۷۴۲۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۶
روی جلد مجله درشت و پررنگ نوشته بود: «صفحهای برای چاپ داستان های نویسندگان نوجوان ایجاد کردهایم.»
کد خبر: ۱۷۶۹۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۴
دیگر بدشانسی از این بیشتر نمیشد. مامان را با هزار بدبختی راضی کرده بودم که اجازه بدهد با بچههای همسایه برویم پارک اما...
کد خبر: ۱۷۴۲۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۱۸
دوچرخهی آقای اسدی کنار حیاط مدرسه با زنجیری به درخت بسته شده بود.
کد خبر: ۱۷۷۴۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۱۷
محمدامین روی صندلی چوبی کنار آشپزخانه نشسته بود و بهآرامی با ماهی داخل تنگ حرف میزد. تلویزیون هم روشن بود و کارتون تام وجری پخش میکرد.
کد خبر: ۱۷۵۰۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۱۶
محرم که میرسد، همهجا پر از پرچم میشود، پرچمهایی که روی در و دیوار نصب میشوند، پرچمهایی که در باد تکان میخورند. پرچم سبز هم دلش میخواست جایی نصب شود و باد تکانش بدهد و نوشتهی «یاحسین(ع)» روی آن را به همه نشان بدهد.
کد خبر: ۱۶۸۵۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۱۵
کندوی زنبورها همیشه پر از زنبور است. همیشه پر از عسل است، عسل خوشمزه و شیرین. همین باعث میشود خیلیها دنبال کندوها باشند و ... .
کد خبر: ۱۷۴۴۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۱۰
کاروان اسیران کربلا در میان صحرا پیش میرفت. بچهها خسته بودند. زنها چشمهایشان پر از اشک بود و بغض کرده بودند.
کد خبر: ۱۷۴۲۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۰۸
پرچم سیاه را از توی کمد اتاق در میآورم و به در خانه نصب میکنم. عطر محرم همهی شهر را پر کرده است.
کد خبر: ۱۶۸۵۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
به سینی پلاستیکی پر از لیوان چای نگاه میکردم. دیگر بخاری از آنها بلند نمیشد.
کد خبر: ۱۶۶۵۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
محرم که از راه میرسد همهجا پر میشود از صدای نوحه. همهجا پر میشود از عزادار. همه دلشان میخواهد توی مراسم عزاداری شرکت کنند.
کد خبر: ۱۶۷۴۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
تابستان است و آفتاب، مستقیمتر و گرمتر از همیشه میتابد. چند روز بیشتر به ماه محرم نمانده است.
کد خبر: ۱۶۷۴۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
این ناصر تقوایی بود که با اقتباسی آزاد، از دل «داشتن و نداشتن» فیلمی آبرومند درآورد و به داد همینگوی رسید و نشان داد از آن اثر چه فیلمی میشود ساخت. «ناخدا خورشید»ی که در بندر کُنگ ساخته شد، به مراتب از نسخه هالیوودی آن بهتر است.
کد خبر: ۱۷۵۰۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۹
بابابزرگ، صبح مأموریتش را به من داد و گفت: «عادلجان، بررسی کن ببین امسال چه برنامههایی برای ۱۰ شب اول محرم داشته باشیم بهتر است.»
کد خبر: ۱۶۸۵۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۸
مرد میان سال آمد سرخط تاکسی ها. چندتا از رانندهها هرکدام چیزی گفتند. یکی گفت: «آقا فلکه پارک میری بپر بالا.»
کد خبر: ۱۷۴۷۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۷
مثلا قهر کردهام! از صبح رفتهام توی اتاق و در را روی خودم بستهام. پشت در اتاق برگهای چسبانده و رویش نوشتهام: «لطفا کسی مزاحم نشود، مخصوصا یوسف!»
کد خبر: ۱۷۴۴۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۶
مکتب هنر رضوان میزبان کارگاه ۲ روزه نویسندگی با حضور داوود امیریان، نویسنده مطرح خواهد بود.
کد خبر: ۱۷۳۶۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰
بابابزرگ بچهها را به حیاط آورده بود که تنهایی با آنها حرف بزند. امید و عماد هنوز صورتشان از ناراحتی برافروخته بود و با عصبانیت به هم نگاه میکردند.
کد خبر: ۱۶۷۴۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸