داستان - صفحه 20

داستان
| شهرآرانیوز
مهین راد در کتاب «زنی که چشم هایش را در خانه جا می‌گذاشت» روایت‌هایی کوتاه، اما خیال انگیز و خلاقانه عرضه کرده که گاه خواندن آن با لذت ادبی همراه است و گاهی خواننده را به اندیشیدن وامی دارد.
مهین راد در کتاب «زنی که چشم هایش را در خانه جا می‌گذاشت» روایت‌هایی کوتاه، اما خیال انگیز و خلاقانه عرضه کرده که گاه خواندن آن با لذت ادبی همراه است و گاهی خواننده را به اندیشیدن وامی دارد.
کد خبر: ۱۶۰۲۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۰۴

صدای اذان بلند شد. بساط سفره‌ی افطار در حیاط پهن بود. سارا به همراه مادر و پدرش پس از نماز مشغول خوردن افطار شدند.
صدای اذان بلند شد. بساط سفره‌ی افطار در حیاط پهن بود. سارا به همراه مادر و پدرش پس از نماز مشغول خوردن افطار شدند.
کد خبر: ۱۵۰۵۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۳۱

اسم من الهام است و خیلی خوش‌حالم که دیگر به سن تکلیف رسیده‌ام و توانستم امسال برای اولین‌بار یک روزه‌ی کامل بگیرم.
اسم من الهام است و خیلی خوش‌حالم که دیگر به سن تکلیف رسیده‌ام و توانستم امسال برای اولین‌بار یک روزه‌ی کامل بگیرم.
کد خبر: ۱۵۰۵۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۳۱

دو سرباز لاغر اندام کوله به پشت با سر تراشیده در ایستگاه بعد وارد قطار شدند. روبه روی مرد ایستادند و کوله شان را جلو پایشان گذاشتند.
دو سرباز لاغر اندام کوله به پشت با سر تراشیده در ایستگاه بعد وارد قطار شدند. روبه روی مرد ایستادند و کوله شان را جلو پایشان گذاشتند.
کد خبر: ۱۵۹۵۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۹

در عید نوروز یکی از سنت های ایرانی گذاشتن ماهی قرمز بر سر سفره هفت‌سین است، بیایید درباره سرنوشت ماهی‌های قرمز هفت‌سین بخوانیم.
در عید نوروز یکی از سنت های ایرانی گذاشتن ماهی قرمز بر سر سفره هفت‌سین است، بیایید درباره سرنوشت ماهی‌های قرمز هفت‌سین بخوانیم.
کد خبر: ۱۵۰۴۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۹

به نظر من، خوشبختی مثل آب است: آرام، زیبا و ملایم، دلچسب و خوش‌رنگ، جذاب و گران‌بها، و من خوشبختم.
به نظر من، خوشبختی مثل آب است: آرام، زیبا و ملایم، دلچسب و خوش‌رنگ، جذاب و گران‌بها، و من خوشبختم.
کد خبر: ۱۵۳۷۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۹

نویسندگی برای کارلوس روئیث ثافون ناگزیری یا نفرین بوده؛ نفرینی که گرفتار شدن به آن را دوست داشته است و در آن غوطه ور شدن را.
نویسندگی برای کارلوس روئیث ثافون ناگزیری یا نفرین بوده؛ نفرینی که گرفتار شدن به آن را دوست داشته است و در آن غوطه ور شدن را.
کد خبر: ۱۵۹۲۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۸

دیوار شهرک و آی از دیوار شهرک. هرکسی می‌توانست بعد از کلی تقلا خودش را برساند آن بالا دنیا می‌آمد توی مشتش.
دیوار شهرک و آی از دیوار شهرک. هرکسی می‌توانست بعد از کلی تقلا خودش را برساند آن بالا دنیا می‌آمد توی مشتش.
کد خبر: ۱۵۹۱۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۷

آنچه که علما و حکما و رسولان الهی گفته اند که دانایی نیکوست و ساعتی تفکر بهتر از هفتاد رکعت صلاة است دانایی و آگاهی از اخبار دالر و سکه و طلا و ملک نیست. دانستن این‌ها هم نیکوست لکن به قاعده ...
آنچه که علما و حکما و رسولان الهی گفته اند که دانایی نیکوست و ساعتی تفکر بهتر از هفتاد رکعت صلاة است دانایی و آگاهی از اخبار دالر و سکه و طلا و ملک نیست. دانستن این‌ها هم نیکوست لکن به قاعده ...
کد خبر: ۱۵۹۱۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۷

سلام بچه‌ها! به کارگاه نمایشنامه‌نویسی خوش آمدید! امروز می‌خواهیم با هم یک نمایش بازی کنیم.
سلام بچه‌ها! به کارگاه نمایشنامه‌نویسی خوش آمدید! امروز می‌خواهیم با هم یک نمایش بازی کنیم.
کد خبر: ۱۵۰۵۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۷

از گوشه‌ی پرده بیرون را نگاه می‌کنم. پنجره تا جایی که جا دارد باز است و نسیم ملایمی که در گرمای خورشید داغ شده است به داخل اتاق می‌تابد.
از گوشه‌ی پرده بیرون را نگاه می‌کنم. پنجره تا جایی که جا دارد باز است و نسیم ملایمی که در گرمای خورشید داغ شده است به داخل اتاق می‌تابد.
کد خبر: ۱۵۵۴۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۶

اتفاقی که امشب برای من افتاد مثل یک معجزه بود، معجزه‌ای که هیچ وقت از ذهنم پاک نمی‌شود.
اتفاقی که امشب برای من افتاد مثل یک معجزه بود، معجزه‌ای که هیچ وقت از ذهنم پاک نمی‌شود.
کد خبر: ۱۵۲۵۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۲

می‌گفت اگر شب قدر را کسی عبادت کند و آن قدر خالص باشد و با تمام وجود قلب پاکش را روبه روی خدا بگذارد یک اتفاق می‌افتد؛
می‌گفت اگر شب قدر را کسی عبادت کند و آن قدر خالص باشد و با تمام وجود قلب پاکش را روبه روی خدا بگذارد یک اتفاق می‌افتد؛
کد خبر: ۱۵۷۹۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۰

بابابزرگ پیمان و پریا به خانه‌ی آن‌ها آمده بود. مادر برای افطار آش رشته پخته بود. پیمان گفت: «می‌شه امشب روی پشت بوم افطار کنیم؟»
بابابزرگ پیمان و پریا به خانه‌ی آن‌ها آمده بود. مادر برای افطار آش رشته پخته بود. پیمان گفت: «می‌شه امشب روی پشت بوم افطار کنیم؟»
کد خبر: ۱۵۲۴۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۰

دیگر تصمیمم را گرفته‌ام. فردا حتما مثل مامان و بابا روزه‌ام را کامل می‌گیرم.
دیگر تصمیمم را گرفته‌ام. فردا حتما مثل مامان و بابا روزه‌ام را کامل می‌گیرم.
کد خبر: ۱۵۳۷۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۱۷

در این روز‌های ماه مبارک رمضان نگاهی انداخته ایم به چند رمان و داستان کوتاه که درباره شیطان نوشته شده است.
در این روز‌های ماه مبارک رمضان نگاهی انداخته ایم به چند رمان و داستان کوتاه که درباره شیطان نوشته شده است.
کد خبر: ۱۵۷۵۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۱۷

تلاشم برای نخوابیدن توی قطار راه به جایی نبرده است، این را از جایی می‌فهمم که متصدی واگن به در می‌زند و می‌گوید: «ایستگاه مشهد نزدیکه». چشمانم را باز می‌کنم و به نور‌های مسکوت ورودی شهر مشهد که کنار ریل صف کشیده اند نگاه می‌کنم.
تلاشم برای نخوابیدن توی قطار راه به جایی نبرده است، این را از جایی می‌فهمم که متصدی واگن به در می‌زند و می‌گوید: «ایستگاه مشهد نزدیکه». چشمانم را باز می‌کنم و به نور‌های مسکوت ورودی شهر مشهد که کنار ریل صف کشیده اند نگاه می‌کنم.
کد خبر: ۱۵۷۲۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۱۵

امسال حس و حال عجیبی دارم. انگار توی دلم یک پنجره به آسمان باز شده است.
امسال حس و حال عجیبی دارم. انگار توی دلم یک پنجره به آسمان باز شده است.
کد خبر: ۱۵۰۵۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۱۵

به کمک داستان سفید ماجرایی برای خود شرح دهید.
به کمک داستان سفید ماجرایی برای خود شرح دهید.
کد خبر: ۱۵۵۴۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۱۵

نوروز بود و اشجار همه پر از گل و شکوفه بودند و بعد از افطار بساتین و باغ‌ها پر می‌شد از این رعیت نازنینی که می‌آمدند و افطار کنار هم رزق حلال طیب طاهر نوش جان می‌کردند.
نوروز بود و اشجار همه پر از گل و شکوفه بودند و بعد از افطار بساتین و باغ‌ها پر می‌شد از این رعیت نازنینی که می‌آمدند و افطار کنار هم رزق حلال طیب طاهر نوش جان می‌کردند.
کد خبر: ۱۵۶۸۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۱۴

پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->