به گزارش شهرآرانیوز؛ شاید تا امروز درباره اثر پروانهای چیزهایی شنیده باشید. پدیدهای جذاب که به این اشاره میکند که تغییری کوچک در یک سیستم مانند جو زمین (مثلا بالزدن پروانه) میتواند باعث تغییرات شدید مثل وقوع طوفان در کشوری دیگر در آینده شود. جذابیتهای این نظریه باعث ساخت فیلمها و داستانهایی تا امروز شده است که ایده محوریشان را از همین پدیده گرفتهاند. با این وجود در دنیای بازیهای ویدئویی هنوز شاهد عنوان جذابی با محوریت این پدیده نبودیم.
اما استودیوی بریتانیایی Cosmonaut Studios در جدیدترین ساخته خود یعنی Eternal Threads، بهدنبال پیاده کردن یک بازی با محوریت اثر پروانهای رفته است. البته از بازی یک استودیوی مستقل نباید توقع گرافیک و گیمپلیای در سطح ساختههای استودیوهای ثروتمند و بزرگ را داشته باشیم، اما ایده محوری این بازی به اندازهای جذاب و خلاقانه است که میتواند ضعفهای فنی بازی را تا حدودی پوشش دهد.
داستان بازی در نگاه اول بسیار جذاب و خلاقانه بهنظر میرسد. دانشمندان در یک زمان نامعلوم در آینده هنگام انجام تحقیقات مربوط به سفر در زمان، دچار اشتباه بزرگی شدهاند که باعث ورود تشعشعات خطرناکی به جریان زمان شده است. این اتفاق باعث میشود که اتفاقات کوچک و بهظاهر بیاهمیتی در گذشته تحتتأثیر قرار گرفته و تغییر کنند.
ولی همین تغییرات ناچیز، زنجیرهوار چنان تأثیری بر خط زمانی گذاشتهاند که تمام جهان در هم شکسته است. حال شما باید بهعنوان یک مأمور عملیاتی به گذشته بازگردید و چند اتفاق کوچک را طوری کنار هم تنظیم کنید که در نهایت جهان نجات پیدا کند. هر چند، بهتر است انتظار یک ماجراجویی هیجانانگیز در یک دنیای بزرگ را نداشته باشید. زیرا همانطور که گفتیم، با «اثر پروانهای» طرفیم و تنها چیزی که نیاز است دستکاری کنیم، چند اتفاق کوچک، ساده و ناچیز است.
در واقع این سفر در زمان که Eternal Threads تحویل شما میدهد، فقط شامل چند روز از زندگی ساده چند همخانهای در یک آپارتمان معمولی خواهد بود. همانطور که میبینید، ایده ابتدایی بازی بسیار خلاقانه، جذاب و هوشمندانه بهنظر میرسد: سفر در زمان، تغییر گذشته، مشاهده این تأثیر زنجیرهوار، و بررسی عوامل پیچیده و چندبعدی در آن. اما محدودیتهای استودیوهای مستقل در به اجرا گذاشتن ایدههایشان باعث میشود که شاهد تجربه فوقالعادهای نباشیم.
واقعیت این است که بازی با وجود ایده جذاب و داستان هوشمندانهاش، روایت چندان خوبی را ارائه نمیکند. محتوای روایی بازی متشکل از سکانسهای جداگانهای است که بهترتیب در طول گیمپلی شاهد اتفاقات آنها خواهید بود. در واقع قالب اصلی قصهگویی شباهت زیادی به قسمتهای بررسی صحنه جرم در برخی بازیهای کارآگاهی دارد: به محل اتفاق یک رویداد میروید، دکمه صفحهکلید را فشار میدهید، و یک شبیهسازی ضبطشده از صحنه حادثه را میبینید و به مکالمهها گوش میدهید. بزرگترین مشکلی که در روایت بازی حس میشود، قطعهقطعه بودن سکانسها و نداشتن انسجام کافی آن است.
قطعههای داستان بهاندازهای از یکدیگر جدا هستند که بعد از هر حادثه ممکن است وسوسه شوید از پشت بازی بلند شده و چند روز بعد بهسراغ ادامه آن برگردید، زیرا میدانید قصه آن هیچ پیوستگی مشخصی ندارد و با رها کردن خط داستانی، چیزی را از دست نخواهید داد. این موضوع باعث میشود که دنبال کردن روایت Eternal Threads کار خستهکننده و بیهدفی به نظر برسد. صحنهها بهتنهایی دیالوگها و اتفاقات جذابی دارند، ولی تقریبا هیچ ارتباط مستحکمی بین آنها وجود ندارد و همین موضوع سوار شدن بر موج قصهگویی بازی را تبدیل به کاری دشوار میکند. البته خارج از این سکانسها میتوانید تعدادی عنصر قصهگویی محیطی در گوشهوکنار آپارتمان پیدا کنید که شاید کمی در غوطهورکنندهتر شدن دنیای آن کمکتان کند.
به طور خلاصه در این عنوان تمام کاری که بازی از شما میخواهد، این است که از لیست خط زمانی بهترتیب اتفاقات را انتخاب کنید، به نقطهای از آپارتمان که نشانتان میدهد بروید، شاهد یک اتفاق یا مکالمه باشید، و در برخی موارد تصمیم افراد را از بین دو گزینه انتخاب کنید. بنابراین، هسته گیمپلی بازی مخصوصا در اوایل قصه تا حدودی تکراری میشود. با این وجود تعداد بالای اتفاقات و تصمیماتی که میتوانید در آنها بگیرید، باعث میشود که جنبه تصمیمگیری و معمایی گیمپلی نیز جذابیتهای خاص خودش را داشته باشد و برای یافتن ترکیب مناسب تصمیمات برای رسیدن به پایان خوب بازی چالشهایی جذاب و سرگرمکننده داشته باشید، درست مانند حل کردن یک مکعب روبیک.
از طرف دیگر، گویندگیهای بازی نیز در سطح قابلقبولی قرار دارند و در طول گیمپلی بهاندازه کافی تأثیرگذار خواهند بود. تقریباا تمام روایت بازی بهوسیله دیالوگها انجام میشود و باورپذیر بودن صداگذاریها، مسئله بسیار مهمی است که بهخوبی پیادهسازی شده است. هرچند بخش صوتی و شنیداری در همین حد خلاصه میشود و متأسفانه بازی از نظر بخش موسیقی آنچنان تجربه دلنشین و پرباری را به شما نخواهد داد.
فضاسازی و طراحی هنری محیطها جو گیرایی دارد و شاید برای خیلی از مخاطبین یادآور سریال نامآشنای Dark باشد: یک دنیای تاریک، بارانی، مرموز و آغشته به فضایی ماورالطبیعه. با این تفاوت که همه چیز در یک آپارتمان معمولی و اتاقهای پرتعداد آن خلاصه میشود.
با وجود اینکه این عنوان با موتور بازیسازی Unity توسعه یافته است، طراحی فنی بازی خیلی قابلقبول نیست و به احتمال زیاد، مشکلات پرتعدادی را در طول تجربه خود مشاهده خواهید کرد. طراحی چهرهها و کاراکترها با جزئیات کمی انجام شده است و در بهترین حالت میتواند یادآور بازیهای قدیمی پلیاستیشن ۲ و ۳ باشد. شخصیتها خیلی حرکات صورت ندارند و در هر شرایطی یک چهره ثابت خواهند داشت؛ بدون اینکه حتی پلک بزنند.
در واقع طراحی فنی کاراکترها بیش از اینکه شبیه انسان باشد، به یک روبات یا عروسک بیروح شباهت دارد. در کنار همه اینها، بافتهای محیطی هم جزئیات کمی دارند و همه چیز در سادهترین حالت خود طراحی شده است. با وجود اینکه دنیای بازی بسیار کوچک است و محیطهای کمی داریم، حتی سایهها، نورها و انعکاسها هم آنطور که باید چنگی به دل نمیزنند و تجربه این عنوان را برای آن دسته از افراد که گرافیک فنی بازی برایشان اهمیت دارد، سخت میکند.