دکتر شریعتی به عنوان عضو جبهه واحد انقلاب اسلامی معتقد بود که دین، سیاسی و تمدنساز است و در سبک زندگی، حاکمیت، مواضع حقوق بشر، اخلاق، روان شناسی، جامعهشناسی، اقتصاد، معرفتشناسی و ... موضع و تعریف دارد. در آن دوران، دکتر شریعتی، شهید مطهری و ... طیفی را تشکیل دادند که بار فکری جبهه انقلاب اسلامی را بر دوش کشیدند.
همه تلاش دکتر شریعتی این بود که اسلام از حاشیه به متن آورده شود و محور تمدنسازی، جامعهپردازی، حکومتسازی و سیستمسازی شود؛ اسلام فقط در حد احکام و فقه عبادی و فردی نباشد و نظامهای اجتماعی را بنا کند.
در آن دوران هم جریان روحانیت متحجر ضد امام راحل در داخل حوزه و هم جریان نواندیش دینی که درعمل سکولاریسم را تئوریزه میکردند، در مقابل اندیشه و کلام دکتر شریعتی موضع گرفته بودند. مرحوم شریعتی به رغم برخی مشکلات و اشکالاتی که در سخنان و نظریاتش وجود داشت و اینکه با معارف اسلامی به روش کلاسیک آشنا نبود، باعث شد همه مردم به نحوی با ادبیات و استدلالهای اسلاممحور وی تغذیه فکری شوند.
با سخنرانیها و نوشتههای دکتر شریعتی، نخستینبار مردم برای پرسشهای خود درباره اسلام پاسخهای منطقی یافتند و توانستند به مسلمانی خود افتخار کنند و به جای شرمندگی در مقابل مکاتب مادی شرق و غرب، سرشان را بالا نگه دارند. این خدمتی بزرگ به ملت ایران بود.
جوانان مسلمان در دهههای ۴۰ و ۵۰ در برابر امواج ضد دینی که از تودهایها، مارکسیستها، بهاییها، ناسیونالیستها، ملیگرایان غیرمذهبی و ضدمذهب، لیبرالها، جریانهای سلطنتی، متحجران مذهبی در حوزه و روحانیت ضد امام راحل متصاعد میشد، خلع سلاح شده بودند.
دکتر شریعتی برای جوان مسلمان منزلت ایجاد کرد و با تبیین سیاست دینی و انقلاب اجتماعی مسلمانان را در برابر لیبرالها، کمونیستها، متحجران، سکولارها و دموکراتها، صاحب اندیشه و جایگاه محکم کرد. در دورانی که بیحجابی و غربگرایی تجدد به شمار میرفت، دکتر شریعتی کاری کرد گروهگروه پسران و دختران مارکسیست، کمونیست و ... به اسلام علاقهمند شوند و حتی اسمشان را به یکی از نامهای مبارک ائمه اطهار (ع) تغییر دهند و دختران محجبه شوند.
روشنفکران به دکتر شریعتی مرتجع میگفتند و متحجران او را روشنفکر بیدین مینامیدند. زمانی که به زندان افتاد، جرائم او را شاخه دانشگاهی امام خمینی (ره) بودن، ضربه زدن به نظام سلطنت، ملیگرایی، کمونیستها، متحجران، سکولارها و لیبرالها در آثار و نوشتههایش مطرح کردند. مفهوم بیداری اسلامی و بازگشت به ارزشهای دینی در زمان دکتر شریعتی مطرح شد.
وی در راستای تبیین مکتب اسلام به مردم توصیه میکرد شخصمحور نباشند و عقلمحور و مکتبمحور باشند و اعمال و گفتار و خواسته دیگران را در ترازوی نقد قرار دهند.
دکتر شریعتی زمانی که تقلید از حضرت آیتا... خمینی (ره) به عنوان یک مرجع، جرم محسوب میشد، مقلد امام راحل بود و با قلم و کلام خود، همزمان در چند جبهه علیه مارکسیستها، کمونیستها، ملیگراها، متحجران مذهبی، رژیم سلطنت، سکولاریسم و نظام سرمایهداری میجنگید.
روشنفکری دینی دهههای ۴۰ و ۵۰ و آنچه دکتر شریعتی و شهید مطهری به آن معتقد بودند با روشنفکری دینی در دهههای ۷۰ و ۸۰ تفاوت دارد. بعد از انقلاب، افرادی در ایران روشنفکری دینی را مطرح کردند که جهتگیریهای مبنایی آنها برعکس جهت گیریهای شهید مطهری و دکتر شریعتی بود.
جریان نواندیشی دینی که شهید مطهری و دکتر شریعتی دنبال کردند، در جهت ایجاد انقلاب دینی و حکومت مردمی دینی، مبارزه با نظام سرمایهداری، کمونیسم، استکبار و استبداد بود و از ایدئولوژی اسلام و شیعه، از جهاد و شهادت و احیای امامت سخن میگفت. اما نواندیشان دینی دهههای ۷۰ و ۸۰ محور اصلی تلاششان خارج کردن دین و مذهب از میدان و دوباره به حاشیه راندن اسلام و شخصی کردن دین بود.