تولیت آستان قدس رضوی: روحیه مقاومت در برابر مستکبران هیچ‌گاه از بین نخواهد رفت گلی که گونه‌اش از ارغوان لطیف‌تر است مادران همیشه منتظر جامعه، آماده فعالیت بیشتر مجتمع آیه‌ها، میزبان همایش بزرگ «فاطمیون در مدار مقاومت» | دفاع از حرم، اثر تمدنی نهضت حسینی حضرت فاطمه (س)، الگویی برای هر عصر و نسل عاشقانه‌هایی از زندگی حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع) سفر رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس به مشهدالرضا (ع) | حوزه خراسان، پشتیبان علمی و فرهنگی فقه قانون‌گذاری حواسمان به لقمه‌هایی که برای خود می‌گیریم باشد مشهدالرضا (ع)، میزبان کنفرانس بین‌المللی فقه و قانون | رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس: ظرفیت ارزشمند حوزه خراسان، پشتیبانی از تصویب قوانین کارآمد است صحن و سراهای رضوی مهیای جشن مادر + ویدئو الگوی فاطمی، کاملترین الگوی خانواده اصلاح تصور ما درباره نماز حجت‌الاسلام‌والمسلمین نظافت یزدی: مادری معامله با خداست یازدهمین مرحله قرعه‌کشی طرح ملی «من قرآن را دوست دارم» برگزار می‌شود اعلام ویژه‌برنامه‌های سالروز میلاد حضرت زهرا(س) در حرم امام‌رضا(ع) حضور یلدایی تولیت آستان قدس رضوی در جمع کودکان بهزیستی «نور علی بن موسی الرضا (ع)» مشهد خانواده موفق؛ نسل سرنوشت‌ساز یلدا؛ فرصت ادای مستحبات اجتماعی همایش چهلمین سال تأسیس دانشگاه علوم اسلامی رضوی در مشهد برگزار شد (۲۹ آذر ۱۴۰۳) + فیلم
سرخط خبرها

خادم باید همیشه خدمت کند

  • کد خبر: ۱۴۱۱۰۴
  • ۳۰ آذر ۱۴۰۱ - ۱۹:۴۹
خادم باید همیشه خدمت کند
همان اول صبح، رئیس کشیک محترم توصیه می‌کند به اینکه خادم باید همیشه و در مقابل همه خلق ا... خدمت کند.

همان اول صبح، رئیس کشیک محترم توصیه می‌کند به اینکه خادم باید همیشه و در مقابل همه خلق ا... خدمت کند. نه فقط در حرم و در لباس. از باب شاهد مثال، رؤیای یکی از همکاران پیشکسوت را تعریف می‌کند: بعد از ساعت کشیک، در حال خروج از حرم بودم، دیدم غباری* روی زمین افتاده. با خودم گفتم حالا که ساعت خدمت من تمام شده.

بچه‌های کشیک بعد آن را جمع می‌کنند و از کنارش بی تفاوت گذشتم و این گذشت. در رؤیا دیدم خادمان در محضر آقا ایستاده اند و حضرت به آن‌ها عنایت می‌فرمایند. نوبت به من که رسید حضرت توجهی نکردند و رد شدند.

عارض شدم: مگر من خادم شما نبودم. فرمودند: اگر خادمی، باید همیشه خدمت کنی. خیال نکن خارج از لباس و خارج از ساعت وظیفه‌ای نداری -نقل به مضمون-این عبارات را در ذهنم مرور می‌کنم که چشمم می‌افتد به پیرمرد لاغر اندامی. او عبای نمازی دور خودش پیچیده و علی الطلوع از باب السلام وارد می‌شود.

دو رکعتی نماز روی همان فرش‌های دم در و بعد هم شروع می‌کند به نصیحت خلق ا. هر کس از دم پر حاجی می‌گذرد فیضی می‌برد. من هم مستثنا نیستم.

با لهجه مشتی‌های تهران، می‌گوید: چرا به مایع ضدعفونی گیاهی یک بوی خوش اضافه نمی‌کنید؟‌

می‌گویم: دست من که نیست. ولی منتقل می‌کنم به مسئولش. چشم.‌

می‌گوید: چرا ریشت این قدر بلند است؟ اندازه موی سرت کوتاهش کن. بعد هم برو طلبه بشو. من یک پسر هفده ساله داشتم که طلبه مدرسه آیت ا... مجتهدی بود. رفت جبهه و شهید شد. از آن به بعد به همه جوان‌ها می‌گویم طلبه شوند.‌

می‌گویم: جوان ها. نه من! سن من به تو نزدیک‌تر است تا پسرت.‌

می‌گوید: پس مسئله از رساله یاد بگیر و به دیگران بگو؛ که هر مسئله معادل فلان تعداد رکعت نماز مستحبی ثواب دارد.

از من که خلاص می‌شود می‌رود سراغ یک گروه نوجوان و مربی روحانی شان. مدتی با آن‌ها مشغول است و بعد هم از همان باب السلام خارج می‌شود. گویا وقتش به زیارت نمی‌رسد.
(*در عرف خدمت، به زباله و آشغال، غبار گفته می‌شود.)

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->