به گزارش شهرآرانیوز از صفر شروع کرده و برای رسیدن به اوضاع امروز، روزهایی پرفرازونشیب را پشت سر گذاشته اند. تفاوت آنهایی که بخشی از ماجرای موفقیتشان را با شما درمیان میگذاریم، با دیگران در این است که به ایده هایشان بی اعتنایی نکردند، معمولی بودن را نخواستند و با نخستین زمین خوردن ها، بی خیال ماجرا نشدند. نتیجه این شده است که همگی امروز حرفی برای گفتن دارند و جزو شناخته شدهها در حوزه کاری تخصصی شان هستند. روایت هرکدامشان را که بخوانید، شباهتهایی پیدا خواهید کرد بین دیروز آنها و امروز خودتان؛ شباهتهایی که اگر جدی گرفته شوند، میتوانند نقطه آغاز موفقیتهای آینده تان باشند.
خودش را یک طلبه معلم معرفی میکند. تدریس در مدارس و ارتباط با بچهها و والدین واقعیتهایی ناراحت کننده را از باهم بودنهای خانوادگی خبر میداد. برخی والدین از اعتیاد بچه هایشان به تلفن همراه میگفتند و ارتباطی که دارد بی رنگ میشود. این معضل در خانوادههای بالای شهری و متمکن یک جور خودش را نشان میداد و در خانوادههای کم برخوردار حاشیه شهرنشین، یک طور دیگر. برخی محافل مذهبی نیز دغدغه مشترکی داشتند و از ریزش مخاطبان نوجوانشان تعریف میکردند. نسخهای که حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا رجبی برای این درد روبه گسترش پیچید، از جنس یک وقت گذرانی کم فایده به حساب نمیآید: از آبان ۱۳۹۸ که مجموعه بازی رسان کلید خورد، تا الان هرگز نگاهمان کسب منفعت نبوده است.
برای ترویج بازیهای درست وحسابی، سرمایهای هم از خودمان نداشتیم. مردم پای کار آمدند و با نذر مبالغی برای خرید وسایل بازی، کمک کردند موجودی مان از ۱۰عنوان بازی به بیش از ۱۵۰عنوان بازی برسد و دیده شویم؛ نه فقط در مشهد، بلکه در نقاط مختلف کشور از یزد، اهواز و نیشابور گرفته است تا ساری، گنبدکاووس و.... یک کافه بازی هم راه اندازی کردیم که مخاطب آن نوجوانهای مشهدی هستند و زائران نوجوانی که از سراسر کشور برای زیارت به مشهد میآیند و با چند دست بازی زیر نظر مربی آموزش دیده، حظ حضورشان در مشهد به نهایت میرسد.
مدیر مجموعه بازی رسان میگوید: نذرهای مردمی صرف چند چیز میشود؛ مثلا خرید وسایل بازی برای مساجد و حسینیه ها، همین طور دادن تخفیف به عموم مردم. بازیها حجیم و سنگین هستند و هزینه ارسالشان زیاد در میآید. اگر مردم پای کار بیایند، میتوانیم هزینههای ارسال به شهرستانها و مناطق محروم را حذف کنیم.
یک نمونه از برکت انس بچهها با فضاهای مذهبی از طریق بازی کردن را نیز این طور برایمان شرح میدهد: شبهای قدر در فضایی که کنار یکی از حسینیهها بود، وسایل بازی نوجوانها را فراهم کردیم. قرآن به سرگرفتن را کوتاه برگزار کردیم، صرفا در این حد که بچهها در فضای شب قدر باشند.
سوای خاطرجمعی والدین از حضور نوجوانشان در محیطی امن، هنوز با آن نوجوانها ارتباط داریم و برایشان کلاس میگذاریم. این ارتباط باارزش در شبهای قدر کلید خورد و اجر آن با کسانی است که در این نیت خیر مشارکت کردند. صفحه اینستاگرام این مجموعه جهادی به نشانی baziresan@ را هم یادآوری میکند برای آنهایی که نیت نذر را محدود به مواردی باارزش، اما متواتر مثل نذرهای خوراکی نمیبینند.
ماجرا به سال ۱۳۹۵ برمی گردد؛ به یک پروژه دانشجویی مثل هزاران پروژه دیگری که شروع میشود و بعد از مدتی، به هزارویک دلیل ناقص میماند و رها میشود. مجید کریمی که این روزها او را به عنوان چهرهای شناخته شده در صنعت تولید بازی میشناسند، در آن سال دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشته شیمی، گرایش پلیمر بود. او باید از میان قطعات مختلف پلیمری معرفی شده، یکی را برای تحقیق انتخاب میکرد. بی آنکه اطلاعی از وضعیت بازار داشته باشد، اسباب را انتخاب کرد.
گشت وگذارش در بازار مشهد با همین رویکرد شروع شد. آن طور که برایمان تعریف میکند، همه کانونهای عرضه اسباب بازی در شهر را زیرورو کرده؛ از فروشگاههای اطراف حرم مطهر گرفته است تا بازارهای بولوار مصلی و فروشگاههای آن چنانی در نقاط برخوردار شهر. نتیجهای که از این بررسی به دست آورد، عجیب و باعث تأسف بود؛ اینکه در این بازار رنگارنگ، چه در زمینه اسباب بازیها که رویکردشان صرفا سرگرمی است و چه در بازیها که یک جور فرایند حل مسئله اختیاری به شمار میروند، از فرهنگ ایرانی اسلامی خبری نبود.
بازار مشهد پر بود از محصولاتی که دیگران برای مخاطب ایرانی طراحی کرده و بی سروصدا ضمیر ناخودآگاه مخاطب را نشانه رفته بودند. مؤسس و مدیر توسعه شرکت صنایع فرهنگی اسلیما میگوید که در بررسی هایش کارهای معدودی را که تا آن زمان انجام شده بود هم دیده بود، اما هیچ کدامشان به دلایلی آشنا مثل تغییر مدیریت در دستگاههای دولتی پس از مدتی، نتوانسته بودند به حیات خود ادامه دهند. او از سؤالی میگوید که جواب آن برایش خیلی مهم بوده؛ آن قدر که هشت ماه تمام روی آن وقت گذاشته است: میخواستم بدانم چرا با وجود پشتوانه فرهنگی غنی، این صنعت در کشور ما جان نمیگیرد.
راه حلی که او برای پیدا کرد، انجام یک پژوهش میدانی در قالب گفتگو با فعالان این صنعت بود. چهارصد نفر از بنکداران، مروجان، تولیدکنندگان و فروشندگان بازی و اسباب بازی با او هم کلام شدند و به سؤال هایش جواب دادند. نتایج این پژوهش زمان بر و نفس گیر، نقاط ضعفی را برجسته کرد که از آن به عنوان راهنمای مجموعهای درحال تأسیس بهره برد. دانه درشتترین آن رعایت نشدن قانون کپی رایت بود. البته نبود مراکز تخصصی مرتبط با بازی و اسباب بازی را هم نمیشد از قلم انداخت. بی صاحب بودن یا بهتر است بگوییم چندصاحب بودن این صنعت نیز در کنار نسنجیدن نیاز بازار، مزید بر علت شده و باعث شده بود که صنعت بازی و اسباب بازی پا نگیرد.
کریمی تاریخ تشکیل «صنایع فرهنگی اسلیما» را تابستان ۱۳۹۶ بیان میکند و فرایند طراحی بازی «بلاد» را این طور برایمان شرح میدهد: برای طراحی بازی بلاد، روی دانشمندان مسلمان در ایران باستان تمرکز کردیم. هشت منبع را مطالعه کردیم تا بتوانیم صد شخصیت را انتخاب اولیه و سی شخصیت را انتخاب نهایی کنیم.
در نهایت این بازی رومیزی را که در دسته بازیهای خانوادگی جای میگیرد، رونمایی کردیم؛ برای سنین ۱۰ سال به بالا، با حداقل ۲ و حداکثر ۶ بازیکن. هر دور بازی حدود نیم ساعت زمان میبرد و بازیکنها ضمن انجام آن، با دوران شکوفایی علمی در دنیای اسلام و تعامل مردم با دانشمندان مسلمان آشنا میشوند.
با اطمینان از شناخته شده بودن بلاد در بازار داخلی، از مشتریهای احتمالا خارجی آن که میپرسیم، از فرانسه و آلمان به عنوان نمونههایی از طرف داران خارجی بلاد نام میبرد و از روند ادامه دار بازاریابی این مجموعه میگوید.