آمنه مستقیمی | شهرآرانیوز؛ سالروز ولادت امام حسن عسکری (ع) از بهترین فرصتهاست تا بررسی کنیم و بدانیم آن حضرت با وجود کوتاهی عمر مبارک و نیز دوران امامتشان، برای هدایت امت چه کردند و چطور جامعه تحت فشار آن زمان را برای ورود به عصر غیبت فرزندشان حضرت حجت (عج) آماده ساختند، از اینرو در گفتگو با حجتالاسلاموالمسلمین سیدمنذر حکیم، استاد سطوح عالی حوزه علمیه، محقق و مؤلف تاریخ و سیره اهلبیت (ع) و صاحب آثاری همچون «پیشوایان هدایت»، ابعادی از زندگی آن امام بزرگوار را بررسی کردهایم.
شایستگى امام حسن عسکرى (ع) براى امامت و پیشوایى مسلمانان از زمـان حیات امامهادى (ع)، ظهور و بروز داشت و نزد یاران خاص امامهادى (ع) و توده مسلمانان، این مسئله ثابت شد که آن حضرت پس از پدرشان، پیشوای واجبالاطاعه هستند، لذا با شهادت حضرت هادی (ع)، ایشان مسئولیت امامت امت را برای نزدیک به شش سال برعهده گرفتند؛ شش سالی که سختترین شرایط و شدیدترین خفقان بر خاندان رسالت ازسوی مخالفان اهلبیت (ع) اعمال میشد؛ چون آنها نیز این پیشگویی را میدانستند که فرزند امام یازدهم (ع)، همان منجی موعودی است که وعده ظهورش را دادهاند.
درپی ترس روزافزون دستگاه خلافت از خاندان رسالت و تلاش برای ازمیان برداشتن مهدی موعود (عج)، حکومت عباسى علاوهبر اقامت اجباری امامعسکری (ع) در سامرا، ایشان را مجبور کرده بود هفتهاى دو روز در دارالخلافه حضور بیابند. بنا بر نقل تواریخ، مردم که بهدلیل فشارهای سیاسی، دسترسی چندانی به آن حضرت نداشتند، در روزهایی که امام (ع) باید در دارالخلافه حضور مییافتند، در مسیر ایشان قرار میگرفتند و به آن ساحت مقدس عرض ارادت میکردند، چنانکه آوردهاند: «خیابان پر از جمعیت و ازدحام چهارپایان گردیده بود، بهگونهاىکه کـسى توانایى راه رفتن نداشت و کسى نیز نمىتوانست خود را میـان آن جمعیـت وارد نماید، ولی آنگاه که امام (ع) وارد خیابان شد، صداها فرونشست و بـه هنگـام ورودوخــروج از دارالخلافــه، مــردم بــراى آن حــضرت راه بــاز کردند». (غیبـت طوسـی: ۲۱۵-۲۱۶).
مقام و منزلت امام حسن عسکرى (ع) به اندازهای نزد خواص و عوام، مشهور بوده است که حتى خلفاى معاصر ایشان، زبان به اعتراف به این قـدر و منزلـت گشودهاند. نقل است جعفر، فرزند امامهـادى (ع) و بـرادر امـام حـسن عسکرى (ع)، از معتمد عباسى خواست وى را به مقام امامت بگمارد و پس از برادرش، مقام آن حـضرت را بـه وى اعطـا کند، اما خلیفه به وى پاسخ داد: «بدان که مقام و منزلت برادرت بهواسطه نزدیکى به ما و دسـتگاه سـلطنت حاصل نشده است، بلکه تنها بهواسطه نزدیکى به خدای عزوجل است.
ما بسیار مىکوشیم تا از قدر و منزلت او بکاهیم و او را از مقام و مرتبه خود بازداریم، اما خدای متعال اراده فرموده تا مقام والای او را هـر روز افـزایش دهد؛ زیرا وى داراى صیانت نفس، حسن روش، دانش و عبادت مـىباشـد. اگر تو نزد پیروان و شیعیان برادرت به چنین درجهاى رسیدهاى، نیازی به ما ندارى و اگر به چنین رتبه و منزلتى نرسیدهاى و آنچه در بـرادر توسـت در تو موجود نیست، ما نمىتوانیم از این جهت تو را بىنیاز کنیم». (کمالالدین و تمامالنعمه، ۴۷۹).
راهب «دیرالعاقول» از بزرگترین شخصیتهاى مسیحى و آشناترین آنها به دین مسیحیت بهشمار میرفت، اما وقتی از کرامات امامعـسکرى (ع) شـنید و آنچه لازم بود از آن حضرت دید، به دست آن بزرگوار مـسلمان شـد و لبـاس نصرانیت را از تن خارج و لباس سفید بر تن کرد. هنگامى که «بختیشوع» طبیب از وى پرسید به چه سبب از دین خود دست برداشته است، گفت: «من مسیح (ع) یا نظیر او را یافتم و به دست او ایمان آوردم». منظور او از مسیح یا نظیر مسیح، امامعسکرى (ع) بوده است. راهب ادامـه داد: «این مرد از لحاظ نشانهها و براهین، نظیر حضرت عیـسىبـنمـریم (س) است». آنگاه نزد امام عسکرى (ع) بازگشت و تا زمانی که از دنیا رفت، در خدمت آن حضرت باقى ماند (بحارالانوار، ج۵۰، ۲۶۰-۲۶۱).
اهلسنت نیز به مقامات و کرامات یازدهمین امام شیعیان معترف هستند، چنانکه محمدبنطلحه شافعى درباره حضرت مینویسد: «بالاترین منقبت و بزرگترین مزیتى اسـت کـه خـدای متعـال بـه امـامعسکرى (ع) اختصاص داده و گوهر گرانبهایی اسـت کـه بـر گـردن وى آویخته و صفت جاودانهاى است که به وى بخشیده و گذر زمـان هیچگـاه تازگى آن را کهنه نمیکند و زبانها ذکر و یاد آن را فراموش نمیکننـد. «محمدمهدى» از نسل اوست و از او بهوجود آمده است و به وى منتـسب مىشود و پارهاى برگرفته از وجود اوست» (مطالبالسؤول، ج۲، ص۱۴۸).
برپایه تصریح تاریخ، متوکل عباسی که شدت دشمنى او با اهلبیت (ع) نزد خاص و عام شناخته شده بود و میزان کینه وى به امیرالمؤمنین على (ع) بسیار بارز اسـت، دسـتور داد امــامعــسکرى (ع) را بــه زنــدان انداخته، بر ایشان سخت بگیرند، اما وقتی حـضرت وارد زنـدان شدند و مـسئول زندان متوجه عظمت و بزرگى و اخلاق والا و هدایت و صلاح ایشان شد، بهکلى تغییر عقیده داد، بهگونهایکه بهمنظور ارج و احترام گذاشتن به امام (ع) و تعظـیم ایشان، هرگز خیره به چهره آن حـضرت نمـینگریـست و آنگـاه کـه امام (ع) از زندان آزاد شدند، همین زندانبان یکى از افراد بابـصیرت درباره مقام والاى آن حضرت تلقی میشد و در جمـع مـردم، نیکـوترین سخنان را درباره امام (ع) بیان مىکرد (اصولکافى، ج یک، ص۵۰۸).
امام حسن عسکری (ع) همچون اجداد مطهرشان، جلوهای بیبدیل از دانش و از علمی عمیق برخوردار بودند و این صفت را بارها و به شیوههای مختلف نشان دادند؛ از «ابوحمزه نـصیرخـادم» روایـت شـده است: «بارهـا شـنیدم امـامعسکرى (ع) با غلامانش که در جمع آنان، تـرکزبـان، رومـی و صـقلبی وجود داشت، به زبان خودشان سخن میگفـت.
مـن از ایـن قـضیه شگفتزده شدم و با خود گفتم: حضرت که در مدینه متولد شده و تا زمـان شهادت امامهادی (ع) کـسى او را ندیـده، اکنـون چگونـه ایـن توانـایی از او به ظهور مىرسد؟ در همین اندیشه بودم که حضرت رو بـه مـن کـرد و فرمود:
«خدای متعال که نامش بلندمرتبه باد، حجت خود را میان سـایر آفریـدههـا متمـایز ساخته و او را به همه اشیا، آشنا کرده است و معرفت و شناخت همهچیز را به او عطا میکند. همچنین همه لغات را به حجت خود عطا کرده و شناخت سـبب کارهـا و اجلهاى مردم و حوادثى که طی زمان رخ میدهد، همه را به حجت خود مىدهد و اگر اینچنین نباشد، میان حجت خداوند و آن کسانى که حجت براى آنان قـرار داده شده است، تفاوتی نخواهد بود» (اصولکافی، ج یک، ص۵۰۹).
اگرچه زمینهسازی برای ورود به عصر غیبت از زمان پیامبر (ص) آغاز شده است و دیگر ائمه (ع) نیز به این امر اقدام کردهاند، دوران امامت حضرت عسکری (ع)، مهمترین دوران قبل از غیبت است. در کتاب «اثبات الهداه» به نقل از امامعسکری (ع) و در پاسخ به این سؤال مهم که چرا قاتلان اهلبیت (ع) در کشتن آن حضرات، سرعت عمل داشتند و اجازه نمیدادند آنها زندگی طبیعی داشته باشند، آمده است که فرمودند:
«این به دو دلیل است؛ نخست آنکه آنها شنیده بودند قائم آلمحمد (عج) که بساط ظلم را برمیچیند، از نسل پیامبر (ص) خواهد بود و برای جلوگیری از ولادت حضرت (عج) و نیز نابودی ایشان درصورت تولد، اینچنین دست به قتل ائمه (ع) میزدند و نیز آنها، چون غاصب و دزد خلافت الهی بودند، همواره در هراس قرار داشتند و همین واهمه و ترس، باعث میشد به قتل امامان دست بزنند».
این حدیث شامل مطالب مهمی است؛ مثل آنکه خاتمالانبیا (ص) و نیز ائمه (ع) علاوهبر توجه و پاسخ به ضرورتها و نیازهای زمانه خویش، آیندهنگری هم داشتهاند و این آیندهنگری در قرآن کریم نیز تصریح شده است؛ چون امید به ظهور منجیِ مصلح را جان بشر زنده نگه داشته است که ظرفیتی خاص را در وجدان انسانها ایجاد میکند، لذا ائمه (ع) همگی این نوید و امیدواری را مطرح کردهاند تا زمینه ظهور اماممهدی (عج) فراهم شود، ولی دستگاه خلافت با شیوههای مختلف همچون زندان، ولایتعهدی اجباری، فشار و خفقان و نفوذ جاسوسان در بیوت آن حضرات، میکوشید که مانع این جریان شود.
در چنین شرایطی امامعسکری (ع) از یکسو باید نیازهای حال امت را برطرف و از دیگرسو برای حفظ جان امامزمان (عج) اقدام میکردند و این از معجزات سیره ایشان است که هم مهدی آلرسول (ص) را معرفی و هم جان مبارک ایشان را حفظ کردند. تدبیر و کیاست حضرت هر دوی این رسالتها را به سرانجام رساند و حضرت حجت (عج) بدون گزند دشمنان، عصر غیبت را آغاز کردند. مهم آنکه همه این اقدامات تاریخساز را حضرت عسکری (ع) در مدت کوتاه شش سال انجام دادند.
از مهمترین اقدامات امام یازدهم شیعیان برای ورود به عصر غیبت، تقویت سازمان وکالت بود. عصر ایشان بهعنوان رابطی بین عصر حضور و عصر غیبت، مستلزم اعتماد بسیار بـه نمایندگان بود و میطلبید که سازمان آنان استحکام یابد و مسئولیتهایشان بیشتر شود و دایره فعالیت و حـضورشان در جامعـه گـسترش یابـد.
حساسیت امام (ع) درباره این سازمان و حـذف برخی از این نمایندگان که از روى طمع یـا حـسادت از راه حـق منحـرف مىشدند، نشان میدهد که حضرت به نقش و ظرفیتهای این سازمان تکیه داشتهاند و در زمینهسازی برای ورود به دوران غیبت از آن بهره گرفتهاند، لذا تربیت فقهاى جامعالشرایط بهعنوان نایبان خاص و عام، توسط ایشان و ائمه قبل، از مهمترین تدابیر ورود مناسب و بدون چالش جدی به عصر غیبت بود.