در آخرین روزهای هفته که از کار روزانه فارغ میشویم، بازهم یا مشغول انجام کارهای عقبافتاده هفته هستیم یا در خوشبینانهترین حالت، به تمیزکاری و دورهمیهای خانوادگی و دوستانه مشغولیم و اگر گرفتاریهای روزمره در دنیای آشفته امروزی برایمان فرصتی بگذارد، شاید بتوانیم اندکی با خود نیز خلوت کنیم و به پابوس حضرت رضا (ع) برویم و دقیقهای خود را در محضر بابرکت ایشان حاضر ببینیم و از خود بپرسیم در این هفتهای که گذشت، چه کردهایم و در دستمان چه آوردهای داریم؟ این سؤال یکی از توصیهها برای خلوت و توجه است که سفارش شده است در انتهای هر روز یا در وقت فراغت، از خود بپرسیم و بسنجیم کارهای خوب و بدمان، منفعتها و ضررهایمان چه بوده است.
همچنین به سنت گذشته، روزهای پایان هفته فرصت خوبی است که اگر اهل رسیدگی به خود هستیم، به زیارت اهل قبور برویم؛ زیارتی که دو سر برد است؛ هم اموات را شاد و هم یاد مرگ را بر ما آسانتر میکند. بسیاری از اموری که در طی هفته برای آنها حرص و جوش خوردهایم، در برابر مرگ به اندازه ذرهای کوچک میشوند و اهمیتشان را از دست میدهند.
درست است که برای هرکدام از ما اجل معینی درنظر گرفته شده است، اما هیچ انسانی از زمان فرارسیدن این اجل مطلع نیست؛ به همین دلیل باید از تمام فرصتهای خود استفاده کنیم؛ بهطور مثال اگر میتوانیم با یک احوالپرسی کوتاه، دل پدر و مادر خود را شاد کنیم، چرا این عمل صالح و مبارک را به وقتی دیگر موکول کنیم، درحالیکه نمیدانیم فردایی در پیش خواهد بود یا نه؟ بهجز این، زیارت قبور برکتهای دیگری نیز دارد. اعمال خیرى که براى گذشتگان انجام داده مىشود، بهصورت هدایایی به آنها مىرسد. اینکه اعمال ما آثار اخروی دارد، از یک طرف نشاندهنده وجود داشتن عالم برزخ و ازسوى دیگر، دلیل بر ارتباط اموات با این جهان است.
در حدیثى از امامعلىبنموسىالرضا (ع) آمده است: «ما مِنْ عَبْد زار قَبْرَ مُؤمِن فَقَرَءَ عنده اِنَّا اَنْزَلْناهُ فىِ لَیْلَه الْقَدْرِ سَبْعَ مَرّات اِلاّ غَفَرَ ا... لَهُ وَ لِصاحِبِ الْقَبْرِ؛ هیچ مؤمنى نیست که زیارت قبر مؤمنى کند و هفتمرتبه انا انزلناه را بر او بخواند، مگر اینکه خدا، او و صاحب آن قبر را مىآمرزد». (من لا یحضره الفقیه، ابن بابویه/ مصحح: غفارى، علىاکبر/ چاپ دوم، ج یک، ص ۱۸۱).
از پیامبر اکرم (ص) نیز نقل شده است: «لَا یزَالُ الْمُؤْمِنُ خَائِفاً مِنْ سُوءِ الْعَاقِبَه وَ لَا یتَیقَّنُ الْوُصُولَ إِلَى رِضْوَانِ ا...؛ یعنی فرد مؤمن همواره از آنچه در قیامت با آن روبهرو میشود، هراس دارد و میترسد که آیا پروردگار عالم هستی که خالق و رب اوست، از عملکرد و دستاوردهایش راضی است یا نه. میترسد که آنچه از زندگی دنیایی برایش مانده است، قابل اتکا هست که زندگی بعدیاش را پشتیبانی کند؟».
این حالت واهمه اگر در هنگام عمل همراه ما باشد، کارهای ما را جهت میدهد؛ جهتی که درنهایت به نفع خودمان است؛ زیرا وقتی که دستمان از دنیا کوتاه است، فقط میتوانیم به آنچه باقی گذاشتهایم، متوسل شویم. اگر از خود درمیان خانواده، فرزند، دوست و آشنا و حتی دورتر از آن، برای جامعه خود تأثیری گذاشته باشیم که بعد از مرگ هم به یاد ما اعمال خیری انجام بدهند، بله، اثرات آن به ما میرسد، ولی وای به حال وقتی که کارهایی که کردهایم، اثرات بدی بهجای گذاشته باشد!
عاقبتاندیشی برای اعمالی که از خود بهجای میگذاریم، اینقدر اهمیت دارد؛ چنانکه در روایتی از حضرت مسیح (ع) این تأثیر ذکر شده است؛ «روزی حضرت مسیح (ع) از کنار قبرى گذشتند و صاحب آن را در عذاب الهى دیدند. سال دیگر که از آنجا مىگذشتند، آرامشى بر او مشاهده کردند. هنگامى که از پیشگاه خداوند علت آن را سؤال کردند، خطاب آمد که این بهدلیل کار خیرى است که فرزند صالح او انجام داده است؛ او جادهاى را اصلاح کرد و یتیمى را پناه داد» (کافی، کلینى/ مصحح: غفارى، علىاکبر و آخوندى، محمد، چاپ چهارم، ج۶، ص ۳، باب فضلالولد).
خدای رحمان و رحیم همانطور که خوف و هراس را بهعنوان عاملی برای دقت در کردار دیندارانه برای ما تعیین کرده، در امید و رجا را هم باز گذاشته است. در حدیثى از امامصادق (ع) مىخوانیم: «شش چیز است که مؤمن، بعد از مرگش از آن بهره مىگیرد: فرزند شایسته اى که استغفار براى او کند، قرآنى که مردم برایش بخوانند، چاه آبى که حفر کرده است، درختى که نشانده است، آب جارى که دراختیار مردم بگذارد و سنت نیکى که بعد از وى به آن عمل کنند» (خصال، ابنبابویه/ مصحح: غفارى، علىاکبر/ چاپ: اول، ج یک، ص ۳۲۳).
هرکدام از اینها با همه سادگیشان، نشاندهنده رحمت خداوند بر بندگانش است. لطفی که در کاشتن درختان وجود دارد و هرکدام دیگر از گزینههایی که در حدیث بالا ذکر شد، درکنار تمام هراس و هول قیامت، ما را یاری میکند که امیدوار باشیم. میتوانیم با سادهترین کارها، محبت و رضایت خداوند را جلب کنیم.