«تکنوزایی» (technogenesis) اصطلاحی است که کاترین هایلز، نظریه پرداز برجسته ادبیات الکترونیک، آن را وضع کرده است. تکنوزایی به هم زیستی و هم تکاملی انسان و ماشین اشاره دارد. طبق نظر انسان شناسان، این عقیده که صرفا این انسانها هستند که به ابزارهایشان شکل میدهند درست نیست. طبق تحقیقات اخیرِ آن ها، ابزارها نیز در تکامل مغز و بدن انسان نقش پررنگی ایفا کرده اند، تا آنجا که تکامل زبان را درنتیجه تکامل ابزارهای انسانهای اولیه میدانند. آنها معتقدند زبان زمانی در انسان رشد کرد و شکل ارزنده اش را گرفت که ابزارهای ساده شکلی ترکیبی یافتند و دارای پیچیدگی شدند.
در عصر مدرن، اگرچه ابزارها نقش پررنگ تری در شکل دهی به زندگی انسان ایفا میکنند، اما به طرز معکوسی خود را صرفا کنترل پذیر ــ و نه کنترل گر ــ نشان میدهند. کاترین هایلز در کتاب «ادبیات الکترونیک» اذعان میدارد با ظهور تکنولوژیهای رایانشی توهم کنترل ما بر ابزارها بیش از هر زمان دیگر است.
هایلز تصریح میکند ما فقط زمانی از این توهم خارج میشویم که دستگاه فناورانه ما با ما همکاری نکند: برای مثال، موس را تکان دهیم، اما نشانگر تکان نخورد. آن زمان است که از توهم فعال بودن محض خود و انفعال محض ابزار خارج میشویم. هایلز درباره تأثیر متقابل ابزار بر انسان در کتاب دیگر خود با نام «مادر من یک کامپیوتر بود» بیان میکند: «همان طور که ما ابزارهایمان را تعیین میکنیم، ابزارها نیز وضعیت ما را تعیین میکنند.».
اما چرا باید یک پژوهشگر ادبیات مانند کاترین هایلز این چنین درگیر ابزارشناسی باشد؟ از نخستین پژوهشهای ادبی تاکنون، همواره محققان بر جنبه فرمی محتوایی آثار ادبی تأکید داشته اند و مجموع آنچه دانش ادبی نامیده میشود حول قابلیت فرمی -محتوایی ادبیات شکل گرفته است؛ درواقع، کمتر به ابزارهایی که ادبیات به واسطه آنها به اجرا درمی آمده توجه نشان داده اند.
ادبیات، علاوه بر یک قابلیت فرمی- محتوایی، یک مادیت اجرایی نیز هست. از منظر مادیت اجرایی، ادبیات الکترونیک در مقابل ادبیات شفاهی و مکتوب قرار دارد. این تقسیم بندی به اعتبار ابزار و دستگاهی است که ادبیات در آن اجرا میشود. از منظری کلان تر، این مادیت اجرایی است که زمینه این تقسیم بندی را فراهم آورده است، اما، از آنجا که دستگاه مهمترین مؤلفه مادیت اجرایی است، تقسیم بندی را با توجه به دستگاهها انجام میدهند.
ادبیات الکترونیک، برخلاف ادبیات مکتوب، در دستگاههای رایانشی و از فناوریهای رایانشی برای نمایش خود بهره میجوید. اگرچه ادبیات مکتوب هم میتواند از ابزارهای الکترونیک برای نشر و نمایش خود استفاده کند، اما تفاوت در این است که ادبیات الکترونیک ذاتا زاده دیجیتال است، یعنی لزوما در دستگاه دیجیتال متولد و منتشر میشود و خارج از کدها سپهری ندارد، اگرچه در خلأ به وجود نیامده و در امتداد سنتهای هنری و ادبی قرن بیستم اروپا ــ نظیر دادائیسم، سورئالیسم و فوتوریسم ــ شکل گرفته است.
ابزارهای رایانشی به این نوع ادبیات امکاناتی بخشیده که نظریه پردازانی، چون اسکات رتبرگ آن امکانات را ایدئالهای ذهنی هنرمندان آثار ادبی مکتوب قرن بیستم میدانند؛ برای مثال، رتبرگ معتقد است شعر الگوریتمی به شکلی محدودتر پیشتر توسط سورئالیستها تجربه شده بود.
خلاصه آنکه توجه به مادیت اجرایی ــ در کنار قابلیتهای فرمی-محتوایی ــ موضوع پژوهشی نوظهوری است که توجه به ابزارها در اختیار ادبیات شناس قرار داده است.