درخشش «راه پر ستاره» در جشنواره مسکو نمایش‌های راه‌یافته به بخش مسابقه صحنه‌ای جشنواره تئاتر مقاومت درگذشت «سونگ جائه لیم» بازیگر معروف کره‌جنوبی + علت فوت «تگزاس ۳» را امشب در نمایش خانگی ببینید (۲۳ آبان ۱۴۰۳) نویسنده‌ بریتانیایی برنده «بوکر» ۲۰۲۴ شد انتشار نسخه ویژه نابینایان «مورد عجیب بنجامین باتن» با صدای مهدی پاکدل مروری بر سفرهای ناباورانه برخی چهره‌های محبوب به بهانه سالروز درگذشت مرتضی پاشایی ماجرای یک تصمیم پربحث سینمایی | جشنواره جهانی فیلم فجر در معرض خطر حذف آغازبه‌کار سی‌ودومین دوره هفته کتاب با رونمایی از سه تقریظ رهبر معظم انقلاب (۲۳ آبان ۱۴۰۳) «آسورا»، سریال جدید کارگردان ژاپنی برنده نخل طلا + خلاصه داستان صفحه نخست روزنامه‌های کشور - چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳ حکایت پایتخت اندونزی در اروپای شرقی یک صبحانه مردانه با زرافه‌ها! | نگاهی به فیلم «صبحانه با زرافه‌ها» سروش صحت نمایش فیلم «چارلز دیکنز، مردی که سرود سال نو را نوشت» به مناسبت روز کتاب و کتاب‌خوانی + زمان پخش مستند «پاسخ» و ناگفته‌هایی از عملیات‌های وعده صادق در شبکه سه + زمان پخش تئاتر خیابانی در اولویت دوم قرار دارد | گلایه‌های  کارگردانان بخش خیابانی جشنواره استانی تئاتر خراسان رضوی ترس جهان از ترامپ بازار کتاب را تکان داد «پلان آخر بازی» در جشنواره تورین ایتالیا
سرخط خبرها

حکایت سلطان واقعی جنگل و ...

  • کد خبر: ۲۴۰۲۲۶
  • ۳۱ تير ۱۴۰۳ - ۱۶:۲۸
حکایت سلطان واقعی جنگل و ...
در روزگاران قدیم، نرسیده به قرون وسطی، تنی چند از حیوانات جنگل که از ظلم و تعدی انسان به تنگ آمده بودند نزد شیر رفتند و از ظلم و تعدی انسان به او شکایت کردند.

در روزگاران قدیم، نرسیده به قرون وسطی، تنی چند از حیوانات جنگل که از ظلم و تعدی انسان به تنگ آمده بودند نزد شیر رفتند و از ظلم و تعدی انسان به او شکایت کردند. شیر وقتی شکایت حیوانات را شنید یک لحظه احساس کرد واقعا «سلطان‌جنگل» است و یادش رفته بود که این لقب را انسان به وی داده است.

وی پس از اینکه خوب احساس کرد سلطان جنگل است، به حیواناتی که برای شکایت آمده بودند قول داد انسان را پیدا کند و انتقام حیوانات را از او بگیرد. فردای آن روز شیر از جنگل بیرون رفت تا انسان را پیدا کند. در راه به خر برخورد کرد و از وی پرسید: انسان تویی؟ خر گفت: من انسان نیستم، اما از ظلم و تعدی انسان به تنگ آمده ام.

انسان بار بر پشت من و هم نوعانم می‌گذارد و کتکمان می‌زند. شیر به سخنان خر گوش سپرد و از آنجا که گرسنه بود، او را زمین زد و کشت و خورد و به جست وجوی انسان ادامه داد. ساعتی بعد به گاومیش رسید و از او پرسید: انسان تویی؟ گاومیش گفت: من انسان نیستم، اما از ظلم و تعدی انسان به تنگ آمده ام.

انسان من و هم نوعانم را می‌گیرد و شیر ما را می‌دوشد و ما را می‌کشد و می‌خورد. شیر به سخنان گاومیش گوش سپرد و از آنجا که سیر بود، او را نخورد و به جست وجوی انسان ادامه داد. ساعتی بعد به فیل رسید و از او پرسید: انسان تویی؟ فیل گفت: من انسان نیستم، اما از ظلم و تعدی انسان به تنگ آمده ام. انسان‌ها من و هم نوعانم را می‌گیرند و چند نفری روی ما می‌نشینند و در نهایت هم به هیکل ما می‌خندند. شیر به سخنان فیل گوش سپرد، و از آنجا که باز گرسنه شده بود خواست فیل را بخورد، اما نگاهی به هیکل فیل کرد و از تصمیمش منصرف شد و به جست وجوی انسان ادامه داد. ساعتی بعد شیر به مرد نجاری رسید.

از او پرسید: انسان تویی؟ مرد نجار گفت: بلی. شیر گفت: من آمده ام تا تو را بخورم و انتقام حیوانات جنگل را بگیرم. مرد نجار گفت: اگر راست می‌گویی اول برو و در آن صندوق چوبی قایم شو ببینم بلدی؟ شیر گفت: معلوم است که بلدم؛ و به داخل صندوق چوبی رفت. مرد نجار نیز فورا در صندوق را بست و یک کتری آبجوش آورد و روی شیر خالی کرد و بعد در صندوق را باز کرد.

شیر که کاملا سوخته بود از صندوق بیرون پرید و در حالی که پوستش کنده شده بود به سلطنت انسان اذعان کرد و پا به فرار گذاشت و تا پایان عمر هرکس او را سلطان جنگل می‌نامید، جیغش به هوا بلند می‌شد ویادش می‌آمد که «سلطان‌جنگل» لقبی بوده که انسان به وی داده است!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->