هنگامی که میخواهیم یک تکه میوه یا غذا بخوریم، دقت میکنیم که آلوده نباشد. اگر یک مگس لحظهای روی آن بنشیند، آن بخش را نمیخوریم؛ چون میترسیم آلوده به میکروب باشد و ما را بیمار کند. از انواع شیوههای میکروبزدایی و پاککننده استفاده میکنیم تا غذا و نوشیدنی سالم و غیرآلوده میل کنیم. اگر کسی غذای آلودهای بفروشد و بهخاطر آن مریض شویم، شکایت و ادعای خسارت میکنیم، پس چرا هنگامی که نوبت به خبر دروغ میرسد، همه این احتیاطها کنار میرود و قلپقلپ و با ولع اخبار دروغ را قورت میدهیم و احساس نگرانی هم نمیکنیم؟ آیا خبر دروغ عوارضی ندارد یا ما متوجه عوارض آن نیستیم؟ متأسفانه مطالعات نشان میدهد که سرعت گردش اخبار دروغ در فضای مجازی ۶ برابر بیشتر از اخبار راست است. خبر دروغ پا ندارد تا سریعتر بدود، بلکه این تقاضای ما برای شنیدن آن است که آن را با سرعت منتشر میکنیم، ولی همانطور که میکروب بدن ما را بیمار میکند، اخبار دروغ نیز ذهن و اندیشه ما را آلوده میکند. بهطور قطع باید دربرابر این آلودگی خیلی بیشتر از آلودگی جسمی حساس باشیم. البته بسیاری از این اخبار آلوده و دروغ به امور بهداشت و درمان ما نیز مربوط میشود.
مشکلی که اکنون همه با آن درگیر هستند، حجم گسترده اخبار فیک یا جعلی یا دروغ در فضای مجازی است. در گذشته مردم روزی یک یا دو بار خبر را در ساعت معینی از رسانههای رسمی و البته یکسویه پیگیری میکردند. اکنون بیشتر مردم برخط هستند و انواعواقسام اخبار را پیاپی جذب میکنند و پیش از هضم اولین خبر، خبرهای بعدی را دریافت میکنند و مهمتر اینکه بخشی از مردم، آنها را بازنشر هم میکنند، درحالیکه هیچگونه صلاحیت حرفهای برای اعتبارسنجی این اخبار ندارند. این فرایند موجب آلودگی هرچه بیشتر فضای خبری میشود و با گذشت زمان، اخبار دروغ در ذهن و روان افراد رسوب میکند و رسوبزدایی دروغ و جعل و تحریف را ناممکن یا حداقل بسیار سخت میکند، از اینروست که برخی معتقدند به عصر «پساحقیقت» وارد شدهایم؛ عصری که دیگر قادر به تمایز میان حقیقت و مجاز یا راست و دروغ نیستیم و باید به این وضع عادت کنیم.
چه میتوان کرد؟ پاسخ را باتوجهبه وجود دو گروه کلی باید داد؛ گروه اول مردم عادی هستند که حوصله یا توان جداسازی و اعتبارسنجی خبر را ندارند. آنان درواقع مصرفکننده نهایی هستند؛ مثل همه ما که نزد پزشک میرویم و نسخه او را کامل و بدون، چون وچرا مصرف و عمل میکنیم. اکثریت قریب به اتفاق مردم جزو این دسته هستند و هیچ راهی برای اعتبارسنجی اخبار جز اعتماد به منبع خبر ندارند. این گروه از مردم باید منابع خبری مطمئن خود را پیدا و سپس به اخبار آن اعتماد کنند. البته همیشه مترصد باشند که اگر دروغی گفتند که به هر دلیلی مردم متوجه شدند، از آن منبع خبری اعتبارزدایی کنند. این دسته از مردم باید از بازنشر اخبار معمولی و بدون منابع خبری مطمئن بهطور جدی پرهیز کنند. همانطور که آب و غذای آلوده را میان مردم توزیع نمیکنیم، باید از انتشار اخبار غیرمعتبر نیز پرهیز کنیم.
منبع خبری مثل برند یک کارخانه مواد غذایی است؛ هنگامی که میبینیم فلان ماده غذایی از کارخانهای مشهور و مطمئن است، چشمبسته آن را میخوریم؛ هرچند ممکن است در موارد نادری نیز مشکلدار باشد که به اعتبار آن کارخانه لطمه میزند، ولی آیا ممکن است مثلا از دستفروش فلهای کنار خیابان که نمیشناسیم، سس سالاد بخریم؟ اگر نه، پس چرا اخبار بدون منبع و غیرمعتبر را که حتی تولیدکننده آن را هم نمیشناسیم، استفاده میکنیم؟ آیا غذای مغز و روان ما کماهمیتتر از غذای جسم ماست؟ البته مسئله فقط دروغ بودن خبر نیست، ناقص بودن آن نیز اهمیت دارد. ممکن است یک خبر راست، ولی ناقص باشد. این نیز زیانبار است. همه اینها نیازمند فرآوری شدن خبر از خلال یک مجموعه رسانهای معتبر است.
ماجرای کووید ۱۹ یکی از زمینههایی بود که افراد بدون صلاحیت در تولید خبر جعلی یا ناقص یا مخلوط راست و دروغ بهوفور میداندار شدند. این اقدام بهویژه در شبکههای اجتماعی رواج یافت و حتی رهبران عوامفریب مثل ترامپ نیز وارد این کارزار شدند، بهطوریکه توئیتر در مواقعی مجبور به حذف یا اصلاحیه زدن به اخبار نادرست آنان شد. قاعده طلایی این است: بدون تایید منبع معتبر، هیچ خبری را قبول نکنید، حتی اگر فیلم آن را دیدید.
گروه دوم روزنامهنگاران هستند که وظیفه آنان تولید و انتقال و تایید اخبار است و طبعا باید براساس اصول حرفهای و آموزشدیده عمل کنند. اگر مردم عادی در اشاعه اخبار کذب، مرتکب اشتباه شوند، قابل فهم است؛ هرچند دفاع پذیر نیست، ولی این خطا بر روزنامهنگاران، بخشودنی نیست. روزنامهنگاران هستند که باید نقش اصلی را در فرآوری اخبار ایفا کنند.
استاندارد کردن مواد مصرفی برای فکر و اندیشه و احساس و... بسیار مهمتر از استاندارد کردن مواد مصرفی برای جسم ماست. اگر غذای ما آلوده باشد، سربازانی در خون ما هستند که علیه آلودگی غذا قیام کنند، ولی متأسفانه چنین چیزی در مغز اکثر ما وجود ندارد و باید آن را ایجاد کنیم. اولین گام، شک در درستی هرخبر است، مگر اینکه درستی آن ثابت شود.