به گزارش شهرآرانیوز، خواندن «بیگانه» آلبرکامو و درک حجم بالایی از بیتفاوتی یک فرد با رویدادهای عاطفی اطرافش کار آسانی نیست. تقریبا در همه سطرهای داستان این درگیری برای مخاطب ایجاد میشود که چطور ممکن است شخصی در برابر مرگ مادر یا اظهار عشق و علاقه معشوق بیتفاوت باشد، بهویژه وقتی با شروعی فراموشنشدنی در «بیگانه» روبهرو میشویم.
عکس معروف «آلبرکامو»
«امروز مامان مُرد. شاید هم دیروز. نمیدانم. تلگرامی از خانه سالمندان به دستم رسید: "مادر درگذشت. مراسم تدفین فردا. با احترام." این چیزی را نمیرساند. شاید هم دیروز بوده است»
«مورسو»، شخصیت رمان بیگانه، در حقیقت بر پایه فلسفه اگزیستانسیالیسم بنا شده است. اگزیستانسیالیسم
فلسفهای است که بر روی یگانگی و انزوای فرد و تجربیات او در یک جهان خصومتآمیز و بیتفاوت تمرکز میکند. این فلسفه موجودیت انسان را توضیحناپذیر میبیند و آزادی انتخاب و مسئولیتپذیری را نتایج اعمال فرد میداند. چنین فلسفهای به ستون فقرات داستان رمان بیگانه تبدیل شده و نهتنها یکی از زمینههای اصلی رمان است، بلکه شاید مهمترین دلیلی باشد که کامو برای آن چنین داستانی را نوشته است.
اولین چاپ از کتاب «بیگانه» در سال ۱۹۴۲
مورسو بهجای تمرکز بر روی اتفاق مهمی که رخ داده است، یعنی مرگ مادر، به حواشی این موضوع فکر میکند؛ مادرش چه وقتی از دنیا رفت، امروز بود یا دیروز، زیرا در تلگرامی که به دستش رسیده، فقط معلوم شده است که مراسم تدفین فردا برگزار میشود. نبود احساسات در مورسو نشاندهنده بیتفاوتی کامل موسو به زندگی است. ما در ابتدای رمان متوجه میشویم مرگ مادر برای او اهمیتی ندارد، در اصل یگانه مسئله نگرانکننده برای او این است که باید به مراسم تدفین برود. زمانی که در نهایت به مراسم میرسد، باز هم با چنین بیتفاوتیای روبهرو میشویم. او به بازکردن تابوت تمایلی ندارد و بیشتر بابت گرمای هوا ناراحت است.
در ادامه داستان حوادثی رخ میدهد و در نهایت بهدلیل گرمای شدید آفتاب، به قتل فردی بهوسیله مورسو منجر میشود. همچنان که در جایی از داستان وقتی قاضی علت قتل را جویا میشود، مورسو از گرمای شدید و تحملناپذیر آفتاب سخن به میان میآورد.
او حتی شب اعدامش در عین حال که ادعا میکند شادمان است، آرزو میکند تعداد تماشاچیها در اطراف چوبه دارش هرچه زیادتر باشند تا او را با فریادهای خشم و عضب خود پیشواز کنند.
در مقدمه ترجمه جلال آلاحمد از این کتاب، او «بیگانه» را بیگانهای در میان آثار ادبی عصر ما معرفی میکند: «داستان از آن سوی سرحد برای ما آمده است، از آن سوی دریا و برای ما از آفتاب و از بهار خشن و بیسبزه آنجا سخن میراند.
بیگانه معروفترین و در عین حال بهترین رمان کامو است که در سال ۱۹۴۲ نوشته شده است. این رمان در کنار کتاب «اسطوره سیزیف» و کتاب «کالیگولا» سهگانه پوچی کامو را شکل میدهند. در کتابهای بیگانه و کالیگولا، ما فقط شاهد «تجربه احساس پوچی» بهواسطه شخصیتهای داستان هستیم، ولی در کتاب اسطوره سیزیف کامو نه به تجربه پوچی، بلکه به «مفهوم پوچی» میپردازد و به شکل یک پژوهش، موضوع پوچی را برای مخاطب روشن میکند.
اولین ترجمه از کتاب «بیگانه» در ایران
کدام ترجمه از «بیگانه» را بخوانیم؟
بیگانه را نخستینبار علیاصغر خبرهزاده با تصحیح و ویراستاری «جلال آل احمد» در سال ۱۳۲۸ ترجمه کردند که بهوسیله کانون معرفت چاپ شد. این برگردان فارسی که شاید معروفترین نسخه نیز باشد، در سال ۱۳۸۲ نیز بهوسیله نشر نگاه دوباره منتشر شد که مهمترین ویژگی این ترجمه، روانبودن و نثر ساده آن است.
یکی دیگر از ترجمههای مشهور بیگانه، ترجمه «لیلی گلستان»، چاپ انتشارات مرکز در سال ۱۳۸۶ است. شاید مهمترین خصوصیت این کتاب مقدمه سنگین آن باشد. بخش ابتدایی کتاب به زندگینامه و عقاید کامو، چاپ رمان بیگانه و چندین نقد مهم آن همچون تفسیر سارتر و رولان بارت اختصاص داده شده است که حجم چشمگیری دارد.
«خشایار دیهیمی» نیز از دیگر مترجمانی است که بیگانه را به فارسی برگردانده و نشر ماهی در سال ۱۳۸۸ آن را منتشر کرده است. نثر کتاب مانند دیگر آثار دیهیمی، روان و خودمانی است که موجب میشود خواننده بتواند کتاب را حتی در یک روز به پایان برساند.
«امیرجلالالدین اعلم» و نشر نیلوفر نیز در سال ۱۳۷۷ ترجمه دیگری از این کتاب چاپ کردهاند. در کنار اینها میتوان به ترجمه «امیر لاهوتی» که در سال ۱۳۹۲ بهوسیله نشر جامی و ترجمه «محمدرضا پارسایار» که در سال ۱۳۸۸ از سوی نشر هرمس منتشر شد، اشاره کرد.
در سال ۱۳۹۵، «بهاره جواهری» برگردان دیگری از کتاب بیگانه نوشت که انتشارات نگارستان کتاب آن را چاپ کرد.
بنابراین، بیگانه چندینبار به زبان فارسی ترجمه شده است که هرکدام ویژگی خاص خود را دارد، اما بهنظر میرسد که ترجمه «دیهیمی» روانترین و ترجمه «جواهری» تخصصیترین برگردان از این کتاب باشد.