امید حسینینژاد | شهرآرانیوز؛ محمدحسن راستگو یا همان «عمو راستگو» نامی آشنا برای کسانی است که در دهه ۵۰ و ۶۰ متولد شدهاند. روحانی خندهرو و خوشبیان مشهدی که سالهای سال در صداوسیما برای کودکان و نوجوانان برنامههایی با سبک جدید و جذاب اجرا میکرد. نسل ما نیز سالها مشتری پروپا قرص برنامههایش بود. آشنایی نسل ما با مفاهیم دینی و شناخت معارف اسلامی با او پیوند خورده است. زبان شیرین او در آموزش مسائل دینی برای نوجوانان بینظیر بود. سخنان «عمو راستگو» چنان برای ما جذاب بود که همیشه پیگیر برنامههای جذاب او از تلویزیون بودیم.
او از سال ۱۳۴۳ که یازده ساله بود قصهگویی را از مدرسه برای دوستانش شروع کرد تا اینکه سال ۱۳۵۰ بعد از ورود به حوزه این کار را در مساجد انجام داد. راستگو پس از انقلاب اسلامی ایران فعالیتهایش را جدیتر از قبل با برگزاری اردوهایی به نام سبزه و فعالیت در کانون توحید ادامه داد تا اینکه به عنوان مربی تدریس، به معلمان آموزش چگونه درس دادن میداد. از اوایل سال ۱۳۵۸ به دلیل روابط نزدیکی که با آیتا... بهشتی داشت وارد تلویزیون شد و از سال ۱۳۵۹ مدیریت تربیت مدرس و مرکز تبلیغات اسلامی را بر عهده گرفت. به علت وجود تنها دو شبکه در صداوسیما و به دلیل حضور در برنامههای آموزش دینی برای بچهها و قصهگویی و طنز، خیلی زود به شهرت رسید.
به قول خودش همان ابتدای کار برای اجرای برنامه در تلویزیون با لباس روحانیت مخالفتهایی شده بود و برخی این کار را در شأن یک روحانی نمیدانستند، اما پس از مدتی همه نظرها تغییر کرد. او علاوه بر زبان شیوا، زبان بدن فوقالعادهای داشت. نوشتن احادیث همزمان با دو دست از ابتکارات جالب او بود که برای همه جذابیت داشت. او از دیدارش با امام خمینی (ره) خاطرهای نقل میکرد که «وقتی خدمت امام رسیدم در همان بدو ورود امام شروع به خندیدن کرد و من متوجه شدم که ایشان برنامههای من را دیده است. پس از اتمام صحبتهایشان دو بار به من گفتند موفق باشید مؤید باشید.» این خاطره بیانگر آن است که حتی رهبر کبیر انقلاب با آن مشغله زیاد یکی از بینندگان برنامههای او بودند.
به قول او همیشه خود، منتقد اصلی برنامههایش بود. به طوری که بعد از هر برنامه نقدهای خود را برای بازدهی بهتر مینوشت و در برنامههای بعدی به آن جامه عمل میپوشاند. نکتهای که توجه به آن باعث میشد تا همیشه در مسیر پیشرفت و تکامل باشد. او حتی به این نکته در تربیت فرزند توجه ویژهای داشت.
وی در این باره میگفت: «یکی از زمینههای تربیت در خانواده رفتار پدر و مادر و اعضای خانواده است. اگر کودک زمانی ببیند که در خانه با بیان انتقاد و یا اشکالی همه با او با شدت و تغیض برخورد کردند، او در خودش خودسانسوری ایجاد میکند و حالت انتقادی را از دست میدهد، اما اگر از کودکی فرزندان خود را با روحیه پذیرش سخن مخالف پرورش دهیم -و البته این به معنی قبول آن سخن نیست- باعث میشود که افراد بهتدریج در سنین مختلف ظرفیت شنیدن سخن غیر را داشته باشند.»، اما تا چه اندازه امروز نخبگان و تأثیرگذاران فرهنگی ما به نقدهای مشفقانه اطرافشان توجه میکنند؟ علت پیشرفت او در طول این سالها روحیه نقدپذیری بالای او بود.
او همیشه به سیره امامان (ع) برای تربیتی اصولی و عقلانی تمسک میجست. او معتقد بود که اگر ما در برابر مخالفان تندمزاج باشیم در مسیر تأثیرگذاری اجتماعی ناموفق خواهیم بود. ائمه اطهار (ع) در رویارویی با کسانی که به نقد دین اسلام و دیدگاههای آنها میپرداختند با نرمخویی و آرامش و با استدلال از کتاب و عقاید خودشان به آنها پاسخ میدادند و آن بزرگواران قدرت تحمل نظر مخالف را داشتند، اما متأسفانه مدارس و خانواده این موضوع را رعایت نمیکنند. در جامعه هم همینگونه است اگر کسی یک مقاله انتقادی بنویسد چقدر مورد بیحرمتی و توهین قرار میگیرد؟ این نشاندهنده این است که جامعه ما قدرت شنیدن حرف انتقادی و مخالف را ندارد و فرهنگی که در جامعه ما و در سایتهای ما و بر برخی صاحبنظران حاکم است، فرهنگ صحیحی نیست.
یکی از علتهای جذابیت برنامههای او این بود که خود را جای کودکان و نوجوانان میگذاشت و آشنایی کاملی با نسل آن دوره داشت. ویژگی مهمی که خیلیها از آن غافل هستند و توجهی به معیارهای جذاب کودکان نسل خودشان ندارند. نسل جدید ما با پیشرفت فناوری نیازمند «عمو راستگو»های بسیاری است. روحانیونی که با ویژگیهای نسل جدید آشنا باشند تا بتوانند با زبانی جدید معارف اسلامی را در بین کودکان و نوجوانان گسترش دهند. او تا آخرین روزهای عمر خود در حال پژوهش و برنامهریزی برای تولید برنامههای متنوع برای کودکان و نوجوانان بود. جای او امروز در میان ما خالی است.