پروژههای انتقال آب به شهرها و مراکز صنعتی از عمده پروژههای کلانی است که در بیشتر کشورها اجرا میشود. کشور ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست و به دلایل مختلف، پروژههای انتقال آب را اجرا کرده و خواهد کرد. شهر مشهد در کنار سایر شهرهای استانهای خراسانرضوی، خراسانجنوبی و سیستانوبلوچستان هدف انتقال آب دریای عمان است. به احتمال زیاد نهادهای مجری به این مسئله نگاه کارشناسی داشتهاند و سالهای متمادی است که مطالعاتی در این رابطه صورت گرفته است؛ ولی جا دارد با نگاهی دیگر به این پروژه بنگریم. اصولا انتقال آب زمانی ضرورت پیدا میکند که تمامی سیاستهایی که میتواند در مدیریت آب دخیل باشد و مصرف بهینه آب را ممکن سازد، امکان اجرا نداشته باشد یا هزینههای اجرای آن بهمراتب بالاتر باشد. یکی از مسائل مهم در برنامهریزی و سیاستگذاری کشور ایران، تأثیرپذیری این راهبردها از دارایی نفتی است. بودجه دولتها به نفت وابسته بوده و اگرچه تلاش شده است از سهم آن کاسته شود، همچنان این موضوع مدیریت کشور را با چالش روبهرو کرده است؛ چرا که قیمت نفت تابع شرایط بسیاری است که گاهی از حوزه اختیار مدیران کشوری خارج است. وابستگی به نفت به لایههای دیگر جامعه نیز نفوذ کرده و باعث شده است که حتی در مدیریتشهری و اجرای برنامههای مختلف نگاه نفتی به چشم بیاید. برای مثال در بعد اقتصادی وابستگی به تسهیلات و سرمایهگذاری دولتی، بهعنوان یک منبع مهم و ارزان تلقی شده و چرخه اقتصادی بدون مشارکت آنها با دشواری میچرخد. در پروژه اخیر آبی نیز سیاست نفتی نمود یافته است؛ بهطوریکه شهرها خود را به منابع آبی دوردست وابسته کردهاند و کمتر به سراغ بازنگری در سیاستهای درونی خود همچون سیاست مدیریت مصرف، بازیابی یا تصفیه آبها و همچنین مدیریت آبهای سطحی میروند. آیا بهراستی به پیامدهای انتقال آب به شهرهای بزرگی همچون مشهد فکر شده است؟ آیا انتقال آب چاره مشکل کمآبی است؟ لازم است مجریان این طرح دلایل توجیهی خود مبنی بر هزینههای انتقال آب در کنار وضعیت سیاستهای درونی را ارائه کنند. از آنجا که آبی که بناست منتقل شود، بیشتر جنبه استفاده در صنعت دارد، آیا امکان آن نیست که از تصفیه آب شهری یا مهار آبهای سطحی برای این منظور استفاده شود؟ با توجه به وابستگی توسعه شهر و نیازهای آبی آن، بهینه نیست که مدیریتشهری در راستای برنامهریزی توسعه شهری متناسب و پایدار قدم بردارد؟ مردم چه دیدگاه و جایگاهی در این پروژه دارند؟ ارزیابی آثار اجتماعی و پیوست فرهنگی پروژه انتقال آب میتواند راهگشای مدیران باشد و تدوین راهبردهای اجتماعی و برنامههای عملیاتی آن تأمل بیشتر در پیادهسازی این پروژه را باعث شود. درصورتیکه بخشی از هزینههای اجرای این طرح در راستای فرهنگسازی مصرف آب، پروژههای مهار آبهای سطحی در مجاورت صنایع و فضاهای سبز شهری، پروژههای تصفیه آبهای شهری، جلوگیری از مصرف بیرویه و خارج از استاندارد آب در بخش کشاورزی و اجرای مطالعات و پژوهشهای کاربردی در حوزه مدیریت آب و بومیسازی برنامههای جهانی مهار کمآبی صورت میگرفت، حتما عایدات بیشتری میداشت. نگرانی این است که دسترسی به آب دریای عمان، سیاست مشابه وابستگی به نفت را باعث شود و هزینههای پیگیری این اقدامهای درونی را دوچندان کند. در اصل هرچه منابع آبی موجود برای مردم، سرمایهگذاران و مدیران اجرایی حساسسازی و ارزشمند شود، مدیریت منابع آبی نیز ممکن میشود و آب بهصورت پایدار برای نسلهای آینده باقی خواهد ماند. در این مسیر رسانهها، اصناف و سمنها نقش کلیدی دارند و نباید از پرداختن به مسئله انتقال آب غافل شوند و نگاه هیجانی به آن داشته باشند.