در فرهنگ عمومی هر کشوری مفاهیمی وجود دارد که فقط در دایره و جغرافیای تاریخی و فرهنگی آن جامعه معنا، مصداق و مابهازای اجتماعی دارد و شاید نتوان مشابه آن را به سادگی در دیگر فرهنگها جست. «بسیج» یکی از این مفاهیم است. این واژه فارسی در پیشینه ادبی و فرهنگی زبان فارسی وجود داشته است. در واژهنامههای فارسی بهراحتی میشود واژه «بسیج» را به معنای «آماده کردن» و «آمادگی» جستوجو کرد.
خاقانی: «خاقانی اگر بسیج رفتن داری/ در ره چو پیاده هفت مسکن داری»
تاریخ بیهقی: «ایشان بسیج رفتن کردند».
این واژه که تقریبا کمکاربرد شده بود، پس از انقلاب مفهومی خاص پیدا کرد و، چون همزمان با دوران دفاع مقدس بازآفرینی شد، کارکرد نظامی ویژهای یافت؛ حال آنکه در فرهنگ ایرانی و اسلامی این مفهوم کارکرد اجتماعی داشت. با این حال کاربرد دوباره آن پس از انقلاب، کارکردی اجتماعی، فرهنگی و البته انقلابی به آن داد و در دوران جنگ تحمیلی به ضرورت زمانی همان مفهوم نظامی را در خود داشت. با پایان یافتن جنگ، «بسیج» آرام آرام معنای وسیعتر یافت و در ادبیات انقلابی هم حوزه کارکردی آن توسعه پیدا کرد.
در نگاه نظریهپردازان انقلاب نیز مفهوم «بسیج» به حوزههای اجتماعی و فرهنگی تسری داده شد تا صرفا به مفهوم نظامی خلاصه نشود. این معنا ضمن تأکید بر تقویت جنبه نظامی و مقاومت، بارها در سخنان رهبر معظم انقلاب تکرار شد که «عرصه بسیج یک عرصه عمومی است؛ نه مختص یک قشر است، نه مختص یک بخش از بخشهای جغرافیایی کشور است، نه مختص یک زمان دونِ زمان دیگری است و نه مختص یک عرصه دون عرصه دیگری است. در همه جاها، در همه مکانها، زمانها، عرصهها و در همه قشرها این وجود دارد. این معنای «بسیج» است». در واقع نگاه به بسیج، نگاهی توأم با سازندگی و توسعه است؛ نگاهی که از دل آن نوعی همت و حمیت عمومی برای ساختن کشور را اراده میکند.
این روزها در بیلبوردهای شهر این مفهوم بهخوبی تجلی یافته است که مردم را به بسیج برای بهداشت و درمان، کتابخوانی، توسعه روستاها و... تشویق میکند. در این همنوایی عمومی «بسیج» راهی است برای آمادگی؛ با همان معنا و مفهوم تاریخی، عمومی و همداستانی عموم مردم در سازندگی کشور و مسئولیت دادن به تکتک افراد جامعه برای روزهای خوب پیش رو.
این اتفاق البته باید هویت هنری و ادبی هم پیدا کند. با توجه به اینکه نگاه اول بسیج رویکردی نظامی داشته و در دوره هشتساله دفاع مقدس، کارنامهای درخشان از این آمادگی و همنوایی را از خود بروز داده است، تدوین، ثبت و ضبط هنری و ادبی آن زمینه را برای دیگر عرصهها آسانتر خواهد کرد. ۸ سال جنگ مهمترین میدان آزمایش برای «بسیج» بود و نتیجه ارزشمند آن، اگر در چشم نسل امروز و فردا نیاید و مقابل دیدگان آنها به تصویر کشیده نشود، بخش مهمی از فرهنگ عمومی روزگار ما که در فرهنگ بسیجی متبلور است، فراموش خواهد شد. فرهنگ بسیجی میتواند یکی از پایههای فرهنگ عمومی باشد؛ درصورتیکه راهکارهای نهادینه شدن آن بهدرستی تبیین و تنظیم شود.