درباره نویسنـده
امید مهدی نژاد

امید مهدی نژاد

شاعر و نویسنده

تعداد مطالب ۱۱۴
بازدید کل مطالب ۱۴۹,۴۴۷
کامنت های مطالب ۵

آخرین مطالب امید مهدی نژاد

حکایت راننده ساکت

حکایت راننده ساکت

مرد مسافر که کم‌کم حوصله‌اش سر رفته بود، نخست تصمیم گرفت خودش سر صحبت را باز کند، اما با خود گفت شاید وی ناراحتی یا مشکل شخصی دارد که فکرش را به خود مشغول کرده است و با خود اندیشید که بهتر است رشته افکار او را پاره نکند.
کد خبر : ۳۴۴۹۹۵
۱۴۰۴/۰۴/۲۳ - ۱۴:۳۲
حکایت زاهد انگلیسی و سگ فحاش

حکایت زاهد انگلیسی و سگ فحاش

در راه به خانه مجللی رسید که از آنِ یکی از بازنشستگانِ متمایل به حزب محافظه‌کار بود. زاهد درب خانه بازنشسته را زد و نانی طلب کرد.
کد خبر : ۳۰۶۹۵۷
۱۴۰۳/۱۰/۰۴ - ۰۹:۰۲
حکایت بسته‌شدن بار پزشکان روم

حکایت بسته‌شدن بار پزشکان روم

گایوس ژولیوس باوجود برخورداربودن از تبار خوب و ژن مرغوب و انتساب به یکی از کهن‌ترین خانواده‌های روم، دچار تنگدستی شدید بود.
کد خبر : ۳۰۱۸۷۶
۱۴۰۳/۰۹/۰۴ - ۱۳:۱۲
حکایت پدروپسری و شعله‌های رنگارنگ

حکایت پدروپسری و شعله‌های رنگارنگ

ادیسون گفت: این حرف را نزن. بیا و در کنار من رنگ‌آمیزی شعله‌ها را تماشا کن و لذت ببر. ببین، آن شعله‌های بنفش ناشی از سوختن پتاسیم است و آن شعله‌های زرد ناشی از سوختن گوگرد و فسفر.
کد خبر : ۳۰۰۹۸۲
۱۴۰۳/۰۸/۲۹ - ۱۲:۴۷
حکایت دو جوان شایسته و یک صاحب‌منصب شایسته‌سالار

حکایت دو جوان شایسته و یک صاحب‌منصب شایسته‌سالار

جوان اول دستش را داخل جیبش کرد و تخم‌مرغی از داخل جیبش درآورد و در دست دیگرش گرفت و به جوان دوم گفت:‌ ای جوان دوم، اگر بگویی در دستم چه‌چیزی دارم آن را به تو می‌دهم.
کد خبر : ۳۰۰۳۵۱
۱۴۰۳/۰۸/۲۶ - ۱۴:۲۰
حکایت پایتخت اندونزی در اروپای شرقی

حکایت پایتخت اندونزی در اروپای شرقی

مرد صاحب خانه که داستان جاکارتا را از خودش درآورده بود، از اثر کردن این ورد و غیب شدن دزد بسیار تعجب کرد، اما از آنجا که خیلی خوابش می‌آمد، در خانه را سه قفله کرد و به همسرش شب به خیر گفت و هردو به خوابی عمیق فرو رفتند.
کد خبر : ۲۹۹۷۴۲
۱۴۰۳/۰۸/۲۳ - ۰۸:۲۴
حکایت تغییر رویه قربانشاه

حکایت تغییر رویه قربانشاه

روزی دو تن از رعایا که در همسایگی هم زندگی می‌کردند با هم دچار نزاع خیابانی شدند و پس از آنکه علیه یکدیگر فحاشی بسیار کردند، مأموران قربانشاه آن‌ها را به جرم اخلال در نظم و خدشه دار کردن عفت عمومی دستگیر کردند.
کد خبر : ۲۹۹۱۱۷
۱۴۰۳/۰۸/۱۹ - ۱۴:۴۶
حکایت آبی که صدراعظم نخورد

حکایت آبی که صدراعظم نخورد

صدراعظم گفت:‌ای پادشاه بزرگ، من خیلی تشنه ام. اگر ممکن است، بفرمایید یک چکه آب به من بدهند، بعد هرطور صلاح می‌دانید. اشک فوق الذکر گفت: در این حد ایراد ندارد.
کد خبر : ۲۹۸۱۸۲
۱۴۰۳/۰۸/۱۴ - ۰۹:۲۰
حکایت اسکندر و آب حیات و مشک سوراخ

حکایت اسکندر و آب حیات و مشک سوراخ

اسکندر مقدونی پس از آنکه بخش اعظم دنیای زمان خودش را تصرف کرد، تصمیم گرفت آب حیات را به دست بیاورد و عمر جاودانی پیدا کند.
کد خبر : ۲۹۷۰۷۴
۱۴۰۳/۰۸/۰۷ - ۱۶:۱۰
حکایت لویی یادشده و پیرمرد روستایی قبلی

حکایت لویی یادشده و پیرمرد روستایی قبلی

مرد روستایی گفت: یک لیوان دیگر بخوری مدعی می‌شوی خود مسیح هستی. یک لیوان دیگر هم بخوری مدعی می‌شوی خود خدا هستی. وقتی جنبه نداری چرا نوشیدنی گازدار می‌خوری؟ 
کد خبر : ۲۹۵۷۶۹
۱۴۰۳/۰۸/۰۱ - ۰۸:۵۵
حکایت خیریّت خرس

حکایت خیریّت خرس

مردم روستا به‌سرعت از جا برخاستند و بیل و چوب و چماق و هرچی که دم‌دست داشتند، برداشتند و خرس را پیدا کردند و پیش از آنکه بتواند به کسی صدمه بزند، او را در گوشه‌ای به دام انداختند.
کد خبر : ۲۹۵۵۴۶
۱۴۰۳/۰۷/۲۹ - ۱۴:۴۱
حکایت نیمه گم‌شده در ۶۰ سال پیش

حکایت نیمه گم‌شده در ۶۰ سال پیش

خانم جوان بسته شکلات را که روی صندلی بین او و مرد سیاه پوست قرار داشت باز کرد و یک دانه شکلات برداشت تا بخورد. مرد سیاه پوست نیز بلافاصله پس از او یک دانه شکلات برداشت.
کد خبر : ۲۹۳۰۴۱
۱۴۰۳/۰۷/۱۶ - ۱۲:۱۸
حکایت ناتمام مهندس و مرد داخل بالن

حکایت ناتمام مهندس و مرد داخل بالن

مرد باکلاس و خوش تیپ و خوش پوش با استفاده از کم کردن شیر گاز بالن، ارتفاع بالن را کم کرد و کم کرد تا اینکه به فاصله‌ای از زمین رسید که در آن فاصله می‌توانست صدایش را به آدم‌های روی زمین برساند.
کد خبر : ۲۹۱۰۹۴
۱۴۰۳/۰۷/۰۷ - ۱۴:۵۳
حکایت ثروت و موفقیت و عشق روی نیمکت

حکایت ثروت و موفقیت و عشق روی نیمکت

زن دست هایش را شست و به دم در خانه رفت و در پشت در خانه سه پیرزن مهربان و خنده رو را مشاهده کرد که هرسه گیس بلند سفیدی داشتند.
کد خبر : ۲۵۰۷۲۶
۱۴۰۳/۰۶/۲۴ - ۱۳:۱۳
حکایت دیوانه متفاوت و دیوانه واقعا متفاوت

حکایت دیوانه متفاوت و دیوانه واقعا متفاوت

در سال‌های نه چندان دور و نه چندان نزدیک، در یکی از نواحی سردسیر، تیمارستانی وجود داشت که محل نگهداری کیس‌های پیچیده روان شناختی و دیوانه‌های بخصوص بود.
کد خبر : ۲۵۰۲۱۳
۱۴۰۳/۰۶/۲۰ - ۱۷:۲۳
حکایت خشم آنی و کره ارگانیک

حکایت خشم آنی و کره ارگانیک

در روزگاران قدیم مهندس جوانی پس از فارغ‌التحصیلی و گذراندن دوره خدمت، تصمیم گرفت با همکاری همسرش یک کسب‌و‌کار خانگی راه‌اندازی کند.
کد خبر : ۲۴۹۹۹۶
۱۴۰۳/۰۶/۱۹ - ۱۴:۰۱
حکایت انتقاد در روزگاران قدیم

حکایت انتقاد در روزگاران قدیم

روزی همسر مرد تنبل که از تنبلی‌های تئوریک و عملی آن تن لش به تنگ آمده بود، تصمیم گرفت با بهره گیری از آموزه‌های روان شناسی مدرن و با استفاده از روش غیرمستقیم، وی را متنبه نماید.
کد خبر : ۲۴۶۳۴۷
۱۴۰۳/۰۵/۳۰ - ۱۳:۲۲
حکایت پلنگ چال

حکایت پلنگ چال

مرد شکارچی که توقع یکهویی روبه رو شدن با پلنگ به آن بزرگی را نداشت، هول شد و تفنگ از دستش افتاد و رنگ از رویش پرید و چق چق شروع به لرزیدن کرد.
کد خبر : ۲۴۶۰۷۳
۱۴۰۳/۰۵/۲۹ - ۱۱:۲۲
حکایت برق کار نابهنجار

حکایت برق کار نابهنجار

حکیمی در پژوهشگاه حکمت و اندیشه مرکز نشر کلمات قصار کنفوسیوس مشغول سخنرانی بود که برق رفت.
کد خبر : ۲۴۵۶۶۰
۱۴۰۳/۰۵/۲۷ - ۱۳:۳۶
حکایت نکیسا و اسب پادشاه

حکایت نکیسا و اسب پادشاه

در روزگاران قدیم پادشاهی سلطنت می‌کرد که در قیاس با پادشاهان دیگر خیلی هم چیز بدی نبود.
کد خبر : ۲۴۵۳۵۰
۱۴۰۳/۰۵/۲۵ - ۱۴:۳۶
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->