جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد مراسم گرامیداشت مقام «کتاب، کتابخوانی و کتابدار» در مشهد برگزار شد (۳۰ آبان ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

مشهد، هزارتوی تاریخ و داستان!

  • کد خبر: ۲۰۴۴۳۱
  • ۱۶ دی ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۷
  • ۱
مشهد، هزارتوی تاریخ و داستان!
تاریخ مشهد چه پیشنهاد‌هایی برای داستان نویسان دارد؟

خراسانی | شهرآرانیوز اتفاق خوب و خوشی است اینکه امروز داستان نویسان مشهدی به شهرشان توجه دارند. انگار بعضی از ما جماعت داستان نویس تازه دریافته ایم که نوشتن از تاریخ و ویژگی‌ها و ظرفیت‌ها و آدم‌های شهرمان نه تنها به ما و قلممان هویتی ویژه می‌بخشد که می‌تواند به زایش دنیا‌های جدید داستانی‌ای کمک کند که پیش از این سابقه نداشته یا کم سابقه است.

البته هنوز در آغاز راهیم و نوشتن از مشهد می‌تواند فراتر از نام بردن از کوچه و محله یا کاربرد گویش این شهر در آثار ما باشد؛ درواقع خوش‌تر این است که مشهد چنان با آفرینه‌های ادبیات داستانی ما بیامیزد که به هیچ وجه نتوان آن را از این آثار حذف کرد، اما یکی از راه‌های نگارش داستان با توجه به مشهد و ادای دین به این شهر فرهنگی و تاریخی، بهره بردن از رویداد‌ها و سوژه‌های پراکنده در دل تاریخ است.

طبعا لازمه بهره بردن از این امکان، مطالعه کتاب‌های تاریخی به ویژه منابع معتبر است. به برخی از سوژه‌های جذاب تاریخی برای نگارش داستان مروری کوتاه خواهیم کرد، بلکه مواد خام و ایده‌های جذابی پیش روی نویسنده‌ها گذاشته شود.

پدید آمدن یک شهر مقدس

در جست وجوی پیشینه تاریخی مشهد به توس باستانی می‌رسیم که از پیش از اسلام وجود داشته است. در اَوستا یکی از سرزمین‌های مقدس اورَوَه (Urawa) نام دارد که گفته اند همان توس است. در تاریخ هخامنشیان هم شهر پهناور «سوسیا» (Susia) ظاهرا همان توس است.

حدود دو سده پس از هجرت پیامبر اسلام (ص) شهر نوغان و روستای سناباد در توس به هم پیوستند و شهر «مشهدالرضا» (به معنای محل شهادت حضرت رضا (ع)) را پدید آوردند که به مرور گسترش پیدا کرد. دلیل این نام گذاری - خلاصه آن می‌شود «مشهد» - به شهادت رسیدن امام رضا (ع) به دست مأمون خلیفه عباسی و خاک سپاری ایشان در کاخ یکی از سرداران بنی عباس به نام حُمَید بن قَحطَبه طایی در حوالی سناباد بود.

عذاب وجدان سردار جانی

رخداد‌های تاریخی مربوط به واقعه جان گداز شهادت امام هشتم (ع) می‌تواند داستان‌های متنوعی را شکل دهد منوط به اینکه نویسنده آن خلاق و باهوش باشد (بار‌ها در این باره قلم زده شده و روایت مجدد آن نیازمند ابتکار و تازگی است). یا می‌توان درباره حوادث و آدم‌های نزدیک به آن عصر نوشت. برای نمونه شاید نوشتن از شخصیت پلید ابن قحطبه – همان سرداری که کاخش محل دفن پیکر مطهر امام (ع) شد – به آفرینش داستان‌های جالبی بینجامد.

او سال‌ها پیش از شهادت امام (ع) مرده بود، اما نکات تاریخی جالبی درباره اش ذکر شده است. اینکه قاتل نفس زکیه - نواده امام حسن (ع) که علیه عباسیان قیام کرد – بود و همچنین از جایی به بعد دیگر روزه نمی‌گرفت و عمل به این تکلیف شرعی را باعث نجات خود از عذاب دوزخ نمی‌دانست؛ زیرا او به امر هارون الرشید، خلیفه جنایتکار عباسی، شصت سیدِ علوی زندانی را به قتل رسانده و کالبدهایشان را داخل چاه انداخته بود.

می‌توان عذاب وجدان ابن قحطبه را با ترسیم این وضعیت داستانی قلمی کرد: سردار عرب در کاخ باشکوهش در سناباد آشفته و وحشت زده است و به این سو و آن سو می‌دود، چون مدام ارواح سادات مقتولی را می‌بیند که در چاه انداخته است...

اقتدار بانوی شاعر در دربار مغول

شهر مشهد طی اعصار و قرون، زنان بزرگی را پرورش داده و معرفی کرده است. یکی از این زنان، فاطمه خاتون مشهدی یا فاطمه طوسی یا فاطمه خراسانی است. زن شاعر و فاضلی که می‌تواند سوژه داستان‌ها و رمان‌ها قرار بگیرد. او در روزگار تاخت ویرانگر چنگیز مغول به ایران به اسارت دشمن خون خوار و غارتگر درآمد.

مغول‌ها او را به قَرَه قُرومِ مغولستان فرستادند، اما در آنجا با هوش و زیرکی از کنیز تبدیل شد به ندیمه و مشاور و محرم اسرار توراکینا خاتون، عروس چنگیزخان. نفوذ فاطمه خاتون در دربار مغولان به جایی رسید که می‌توانست امیران را عزل کند. او در حکومت فرزندان چنگیز توانست مسلمانان را به قدرت برساند و پشتیبان سادات و علویان باشد و برخی ایرانیان را در خراسان به جای مغولان صاحب مقام و منصب کند.

سرانجام در رقابت‌ها و اختلافات دربار به جادوگری و مسموم ساختن برادرِ خانِ مغول متهم شد و به شکل فجیعی به قتل رسید. چنان که اشاره شد، او را شاعر نیز دانسته اند و بیت‌هایی از فاطمه خاتون مشهدی باقی مانده است: «آراسته باغ و عندلیبان سرمست/ یاران همه از نشاط گل باده‏ پرست// اسباب فراغت همه درهم زده است/ بشتاب که جز تو هر چه مى باید هست»

شخصیت مجهول ربیع!

مشهدی‌ها به ویژه اهالی محله خواجه ربیع بر این باورند که در آرامگاه تاریخی و معروف واقع در این محله یکی از شخصیت‌های تاریخ اسلام دفن شده است. اما درباره خواجه ربیع حرف‌های ضد و نقیضی زده می‌شود. برخی عالمان تاریخ اسلام او را فردی زاهد و پرهیزکار دانسته و ستوده اند و عده‌ای او را فاقد بصیرت و دستیابی به حقیقت بندگی معرفی کرده اند.

نوشته اند که این شخصیت یکی از سرداران امام علی (ع) بوده و در جریان نبرد صفین میان امام (ع) با معاویه برای اینکه دخالتی در این جنگ نکند راهی ایران شد. همچنین ذکر شده وقتی خبر شهادت امام حسین (ع) را شنید از لعن یزید خودداری کرد. بااین حال، به فرض صحت این دیدگاه‌ها باز نظر دیگری مطرح است و آن اینکه اساسا خواجه ربیع در کوفه فوت کرده و از این رو این شخص موسوم به خواجه ربیع که در مشهد دفن شده کس دیگری است! آیا این ابهامات خوراک مناسبی برای نوشتن یک داستان معمایی  تاریخی نیست؟

تدفین چندباره نادر، پسر شمشیر!

یکی از نام دارترین حاکمان تاریخ ایران، نادرشاه افشار است. او توانست کشور دچار هرج و مرج را یکپارچه سازد و بیگانگانی، چون روس و عثمانی را از ایران بیرون کند و مرز‌های کشور را گسترش دهد. نادر مشهد را پایتخت خود ساخت و امروز آرامگاهش در این شهر جزو اماکن گردشگری است. شخصیت این جهان گشای شرقی برای نویسندگان جذابیت ویژه‌ای داشته است و رمان‌های متعددی درباره اش نوشته اند، اما نکته عجیبی درباره کالبد او وجود دارد که خود می‌تواند سوژه داستانی جذاب باشد.

نادرشاه با اینکه در زمان زنده بودنش به مرگ خود اندیشیده و دستور داده بود برایش آرامگاه بسازند، سودی از این دوراندیشی خود نبرد، چون پس از مرگ چند بار و در جا‌های مختلف دفن شد! نوشته اند آقا محمدخان قاجار از سر دشمنی دستور داد استخوان‌های او را از قبر بیرون بکشند و به تهران منتقل و در کاخ خان قاجار دفن کنند.

در زمان آخرین شاه از نوادگان خان بی رحم قاجار، قوام السلطنه حاکم خراسان، آرامگاه تازه‌ای برای نادر ساخت و استخوان‌های او را از تهران به مشهد برگرداند و در آنجا دفن کرد. در دوره پهلوی دوم که بنای مجددی برای مقبره کشورگشای ایل افشار ساختند، هنگام خاک برداری استخوان‌ها و جمجمه او را به مکانی دیگر منتقل کردند و سپس بار دیگر به محل آرامگاه کنونی اش برگرداندند و با انجام مراسم دینی به خاک سپردند.

جبر و اختیار و انتحار!

یکی از رخداد‌های مهم و تکان دهنده تاریخ معاصر مشهد، واقعه خونین مسجد گوهرشاد است. در جریان تجمع مردم در مسجد گوهرشاد و اعتراض به پهلوی اول، میان مردم و نظامیان درگیری ایجاد می‌شود و شمار زیادی جان خود را از دست می‌دهند. این واقعه با یک اتفاق جالب توجه همراه بود: یکی از افسران، در ظاهر برای خودداری از شلیک به مردم، خود را با گلوله می‌کشد و یک افسر دیگر به دست یکی از سربازان کشته می‌شود.

موقعیت، موقعیت دشواری است و تصمیم درست گرفتن کاری است کارستان! بحث برادرکشی در میان است و دو گروه مقابل، هم مذهب و هم وطن هستند. این جو فشار زیادی به روان نیرو‌های حکومت وارد می‌کرد و همین هم تمرد آن افسر و سرباز را رقم زد. اتفاقی داستانی که نویسنده‌ای خلاق می‌تواند اثری قابل اعتنا از آن خلق کند.

دام تروریست‌ها

درباره جنایت‌های گروه تروریستی سازمان مجاهدین خلق زیاد خوانده و شنیده ایم. ثبت اعمالی، چون ترور و ایجاد رعب و وحشت و خیانت به میهن از طریق هم دستی با صدام در کارنامه آن‌ها وجهه منفوری به اعضا و نام سازمان در میان مردم ایران بخشیده است. اوایل انقلاب، مشهد یکی از شهر‌هایی بود که فعالیت این فرقه در آن پررنگ بود. اعضای سازمان در جا‌هایی مثل خیابان دانشگاه بساط‌های مطبوعاتی داشتند و در آن هفته نامه مجاهد را عرضه و از این طریق برای خود تبلیغ می‌کردند. استفاده از دختران کم سن وسال جزو روش‌های تبلیغی مجاهدین خلق بود که می‌توانست توجه جوانان را جلب کند.

در این میان، درگیری‌هایی میان اعضای سازمان و گروه‌های مذهبی و حزب اللهی پیش می‌آمد. حالا تصور کنید موقعیتی دراماتیک را که مواجهه یک پسر نوجوان مذهبی با یک دختر مجاهد در حین درگیری دو گروه پدید می‌آورد.

قطره‌ای از دریا

آنچه خواندید، نمونه‌هایی از سوژه‌های تاریخ مشهد است که می‌تواند به کار داستان نویسان بیاید؛ وگرنه بدیهی است رخداد‌های متعددی در تاریخ این شهر وجود دارد که از ظرفیت داستانی برخوردار است. می‌توان به وقایعی پرداخت که سلسله‌های گوناگون شاهی در این شهر رقم زدند یا شخصیت‌های برجسته‌ای که به علت مرکزیت مذهبی مشهد به اینجا آمدند و سکنی گزیدند.

مواجهه امیرکبیر با شورش تجزیه طلبانه سالار، مشهد در خیزش مشروطه، حضور و اشغالگری بیگانگانی، چون روس‌ها و ازبک‌ها در این خطه، شکستن حرمت حرم مطهررضوی از قبیل بمب گذاری در حرم در سال ۱۳۷۳ و... اتفاقات مهم دیگری هستند که برپایه آن می‌توان داستان‌ها و رمان‌های جذابی خلق کرد. این مطلب قرار است تلنگری باشد برای اهالی قلم، بلکه سوژه‌های معرفی شده آن و نیز سوژه‌های دیگر دراین زمینه مدنظرشان قرار بگیرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
حمید
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۳۶ - ۱۴۰۲/۱۰/۱۷
0
1
حیف از خواجه ربیع اطلاعات زیاد و درستی در دسترس نیست
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->