«سواد رسانهای» و افزایش «سرمایه اجتماعی»؛ چه نسبتی میان این دو مفهوم است؟ فکر میکنم برای رسیدن به پاسخی قابل اعتنا برای این سؤال باید تعریفی مشخص از هر دو داشته باشیم تا بتوانیم رابطه و نسبت میان این دو را بفهمیم. تعریفی که ویکیپدیا برای «سواد رسانهای» عرضه میکند این است: «یک نوع درک متکی بر مهارت است که میتوان براساس آن انواع رسانهها را از یکدیگر تمیز داد، انواع تولیدات رسانهای را از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد.» این تعریف با ارائه این نگاه تکمیل میشود: «سواد رسانهای آمیزهای از تکنیکهای بهرهوری مؤثر از رسانهها و کسب بینش و درک برای تشخیص رسانهها از یکدیگر است.» درباره «سرمایه اجتماعی» نیز چنین میخوانیم: «سرمایه اجتماعی مفهومی در جامعهشناسی است که در تجارت، اقتصاد، علوم انسانی و بهداشت عمومی برای اشاره به ارتباطات درون و مابینگروهی از آن استفاده میشود.» این تعریف نیز تکملهای از این قرار دارد: «اگرچه تعاریف مختلفی برای این مفهوم وجود دارد، اما در کل سرمایه اجتماعی بهعنوان نوعی علاج همه مشکلات جامعه مدرن تلقی شده است.» با اشاره به تعریف پیشگفته میتوان سرمایه اجتماعی را ظرفیتی معنوی و بیبدیل دانست که میتواند دیگر ظرفیتها را فعال و استعدادها را شکوفا کند. تجربه زیستی انسان هم این را ثابت میکند که هرجا این سرمایه زایا و در افزایش بوده است، همه مردم و جامعه از نتایج آن بهره بردهاند و هرجا هم که به هر دلیل این سرمایه به رکود خورده، دیگر ظرفیتها نیز قدرت فعالیت را از دست داده و زمینگیر شدهاند. بهعبارت دیگر، سرمایه اجتماعی برای دیگر سرمایهها از قبیل اقتصادی، سیاسی و... بهسان روح برای کالبد است.
همانطور که کالبد بیروح را زایش و افزایشی نیست، بدون سرمایه اجتماعی نیز جامعه به هیچ سرمایه دیگری دست نمییابد. اما مطالعه تاریخ به ما نشان میدهد که بودهاند گروهها، سازمانها و جوامع انسانی، بدون سرمایه اقتصادی و صرفا با تکیه بر سرمایه انسانی و اجتماعی توانستهاند بهموفقیت دست یابند. فکر میکنم باید به این سرمایه بهعنوان مفهوم پیشین نسبت به دیگر سرمایهها نگاه کرد. این نگاه هم ضرورت استفاده از رسانه را انکارناپذیر میکند، زیرا این رسانه است که میتواند به تولید و تکثیر «سرمایه اجتماعی» کمک کند و هم میتواند نقشی برعکس بیابد و آتش به خرمن این سرمایه بزند. باید دانست که رسانه بهعنوان یک برگه سفید، یک ظرفیت است؛ اینکه چگونه و چه کسانی آن را در اختیار گیرند و چه محصولی تولید کنند، موضوعی است که با «سواد رسانهای» باید با آن مواجه شد. شناخت در این حوزه میتواند ما را به درکی درست از رویدادها و اتفاقات رسانهای برساند و نحوه مواجهه ما را با آن سامان دهد. رسانه صادق و حرفهای که منصفانه به ماجراها نگاه میکند سرمایهافزاست، اما اگر از قاعده انصاف و مروت و حرفهایبودن خارج شود سرمایهسوز خواهد شد. اگر همین ماجرای بیماری همهگیر کرونا را بهعنوان یک مدل مطالعاتی در نظر بگیریم، خواهیم دید که کارکرد رسانهها و سواد رسانهای جامعه مخاطب، این توفیق را بهدست داد که در ایران بهرغم همه مصائب و تحریمها بتوانیم موفقتر از کشورهای توسعهیافته عمل کنیم که بدون مشکل و تحریم در مواجهه با این بیماری بیش از ما آسیب دیدهاند. ما توانستیم با تکیه بر سرمایه اجتماعی متولدشده از اعتماد عمومی به فضای عملیاتی و بهداشتی و مذهبی که رسانهها آن را به جامعه منتقل میکردند، جامعه را برای مواجهه با کمترین ضریب خطر با بیماری آماده کنیم. ما توانستیم بر امواج رسانهای غیرعلمی، دشمنساخته و شایعهپرداز فائق آییم و نگاه مردم را بهسمت رسانههای صاحبهویت و شناسنامهدار برگردانیم. نتیجه این اصلاح رویکرد، قاعدهمندکردن رفتارها بر اساس پروتکلهای بهداشتی بود که بهنگهداشت سلامت در جامعه کمک کرد. بازتعریف این مدل موفق و کاربردی در دیگر حوزهها هم میتواند کمک کند تا به موفقیتهای کلانتر برسیم.