میشود به فضای رسانهای در هر جای جهان از چند زاویه نگریست: ۱) وضعیت مقررات و قوانین حاکم بر فضای رسانه ها؛ ۲) وضعیت میثاقها و مقررات درون رسانه ها؛ ۳) وضعیت حرفهای دستاندرکاران درون رسانه ها؛ ۴) وضعیت نهادهای صنفی رسانهها. فضای رسانهای چاپی ایران نیز از این چارچوب خارج نیست. میکوشم به اصلیترین مسائل مطرح در این ۴ عرصه بزرگ بهگونهای فهرستوار اشاره کنم. من طرح این مسائل را صرفا یک پیشدرآمد میدانم برای آنچه در پایان بهعنوان پیشنهاد ارائه خواهم داد.
قوانین متعددی درباره مطبوعات بهنگارش در آمده است. حقوقدانان میدانند که طی بیش از صد سال قانونگذاری چه مواردی در این زمینه تدوین شده است. راه دور نرویم؛ متن کامل قانونهای مطبوعات، لایحهها، طرحها، آییننامهها، تصویبنامهها و استفساریههای مهم از آغاز تا امروز و در کتاب ارزشمند سیدفرید قاسمی با عنوان «مجموعه قوانین مطبوعاتی ایران» وجود دارد. تکالیف روزنامهنگاران و حقوق آنان از چه شرایطی برخوردار است؟ این مجموعه قوانین کافی و پاسخگوست؟ بهنظر میرسد در همان نگاه اول، تکلیفها بر حقها سنگینی میکند. در همین راستا باید پرسید چه کارهایی در این زمینه باید صورت گیرد؟
میثاق هر رسانهای میتواند میثاق بانیان و مؤسسان آن باشد و در فضایی دموکراتیکتر، بانیان رسانه و بدنه تحریریه میتوانند بر پایه یک میثاق مشترک کار خود را آغاز کنند، اما رگه اصلی میثاقهای اکثر سازمانهای رسانهای ایران را عمدتا سازمانهای راهانداز آنها تعیین کردهاند و خواهند کرد؛ همشهری (شهرداری)، جامجم (صداوسیما)، ایران (دولت)، کیهان و اطلاعات (نظام)، شهروند (هلالاحمر) و... در بخش خصوصی نیز رگه اصلی هر میثاقی تابعی از میثاقهای استقلال مدیرانمسئول یا میزان دوری و نزدیکی آنان به کانونهای قدرت و ثروت است. چه مواردی در این زمینه باید بررسی و دگرگون شود؟ وضعیت حرفهای درون رسانهها از چه قرار است؟ در نگاه اولیه میتوان گفت که سیاسیهای ستوننویس به درون تحریریهها آمدهاند. نسل جوان هم علیرغم کمتجربگی بر فضای تحریریهها غلبه یافتهاند. تجربه دارهای حرفهای تقریبا دیگر نقشی در تحریریهها ندارند و از تای اول صفحات اول نیز میتوان بهروشنی دریافت که شبهخبرها و خبرهای رسمی تا حد زیاد جای خبرهای روندی را گرفتهاند. دریغ از خبر و گزارش تولیدی و...! رقابت با رسانههای جدید هم بهکنار. سانسور چقدر فرارسانهای و چقدر درونرسانهای است؟ آنچه هنوز بهطرزی آشکار برقرار است، کماکان همان فرمان ایست روزنامهها به جهان است که سالی دوسه هفته نوروزها بهگوش میرسد. چه کارهایی در این زمینهها باید صورت گیرد؟
چندین و چند نهاد صنفی از دیرباز در پهنه روزنامهنگاری ایران ظهور یافتهاند که بعضی شبیه باشگاه دوستان قدیمی شدهاند و حتی یکبار در یکی از فراگیرترین آنها در کمال تعجب، مدیرانمسئول روزنامهها بانی مجلس روزنامهنگاران شدند، بیتوجه به بدیهیترین اصل روزنامهنگاری که آنکه قدرت استخدام و اخراج دارد، روزنامهنگار نیست. همین حالا هم نهادهای صنفی با کمال تأسف حتی از سوی خود روزنامهنگاران هم تحت فشار قرار میگیرند. بافت و ساخت این نهادها هم مسئله مهمی برای روزنامهنگاری ایران است. کارکرد این نهادها چیست و از چه قراراست؛ لابیگر یا خلاق؟ مسئلهگرا یا رویدادزده؟
من صرفا برای نمونه به چند مسئله در ۴ سطح فوق در روزنامهنگاری ایران اشاره کردم. این مسائل در صورت پژوهش دقیق تبدیل به یک فهرست بلند خواهد شد. شاید هیچگاه زمان برای تشکیل یک کمیسیون فراگیر برای آسیب شناسی عمیق و ارائه راهحل به روزنامهنگاری ایرانی، این همه ضرورت نداشته است. روزنامهنگاری ایرانی میتواند تصویر تمامقد خود را در آیینه یافتههای چنین کمیسیونی که حتما باید مرکب از حرفهایها و متخصصان بینرشتهای باشد، بهوضوح ببیند. وقت آن است که نهاد صنفی روزنامهنگاران آستین بالا زند و چنین کمیسیونی را تشکیل دهد. تشکیل چنین کمیسیونی، صرفا یک پیشنهاد نیست؛ ضرورتی تاریخی در برابر این حرفه است.