ماجرای حضور «امید شجاعی» در برنامه گل یا پوچ | از کافه تا شهرت «آشوب» فریدون آسرایی نیامده حاشیه‌ساز شد! + عکس اخلاق در هنر | درباره تصمیم بزرگ «عرفان طهماسبی» گزارشی درباره کتاب فروشی‌های سیار در مشهد | ناشران پخته‌خوار، فروشندگان خام‌طمع معرفی رمان «جنگ و صلح» | روح ناآرام تولستوی ۴۴۴ شبانه روز در سفارت «سینمامتروپل» و «سه‌جلد» در راه سینما رمان جدید هاروکی موراکامی در ایران منتشر شد + خلاصه داستان نمایش «قصه‌های مجید» به مناسبت ۱۳ آبان سیما تیرانداز با «سوجان» به تلویزیون می آید + زمان پخش بازپخش «خواب و بیدار» مهدی فخیم زاده از شبکه آی فیلم + زمان پخش گفتگو با «حمید شریف‌زاده»، بازیگر سریال «فاصله‌ها» که قدم در راه کارگردانی گذاشته است | چالش جدید با ورود به سینمای کوتاه «همه‌چی رو می‌دونم» برای شبکه ۳ دوبله شد «هیئت‌منصفه شماره ۲» کلینت ایستوود در راه اسکار جناب‌خان به تلویزیون برمی‌گردد + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳
سرخط خبرها

«مارپیچ سکوت» را بشکن!

  • کد خبر: ۴۴۵۱۵
  • ۰۵ مهر ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۵
«مارپیچ سکوت» را بشکن!
بهروز فرهمند - روزنامه‌نگار
یکم: بی‌بی‌سی فارسی، امسال برای سالگرد جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، سنگ‌تمام گذاشت و همه‌جوره پای کار بود! می‌گویید چگونه؟ عرض می‌کنم.

دوم: رسانه دولت فخیمه ملکه که هنوز هم برای خودش به کمتر از پسوند «مستقل»، آن‌هم با «لام مشدد» رضایت نمی‌دهد، امسال به‌عنوان یک کشف بزرگ، نخست فایلی صوتی را منتشر کرد که درباره نشست داخلی و محرمانه شماری از فرماندهان جنگ بود. در آن جلسه، فرماندهان با زبان تند و رک و بی‌کنایه و پرده‌پوشی، با یکدیگر سخن می‌گویند و عملکرد خودشان و رفقای فرمانده دیگر را در هنگامه جنگ، به‌شدت نقد می‌کنند. گویی از این دست قیل‌و‌قال‌ها تنها در اتاق فرماندهان ایرانی رخ می‌داده و در اتاق جنگ همین دولت فخیمه، آقای چرچیل برای دیگران شکسپیر می‌خوانده است یا فرماندهان چشم‌آبی، نازک‌تر از گل به یکدیگر نمی‌گفته‌اند. عالی‌جناب بی‌بی‌سی! قبول. ما سرسپرده، شما رسانه مستقل! ما واشر نیم‌اینچی، شما ارباب حلقه‌ها!

سوم: رزمنده‌های داوطلب کم‌سن‌وسال بسیجی به قول بی‌بی‌سی، «کودک‌سرباز»‌ها و نیز اسیر‌هایی که سران منافقین در بغداد مخشان را زدند و آن‌ها را به کمپ اشرف کشاندند و بی‌بی‌سی هم هیچ آمار دقیق و درستی ازشان نمی‌دهد، دو موضوعی است که بی‌بی‌سی فارسی، امسال به آن‌ها پرداخت. به نظر شما آیا گمانه‌زنی درباره اینکه سمت‌وسوی روایت‌های این رسانه چه بوده است، کار شاق و سختی است؟

چهارم: باورم این است حق هر ملتی است که پرونده عملکرد حاکمان خودش را بگشاید و بی‌تعارف، نقد کند. خاصه سر بزنگاه‌های تاریخی مانند جنگ و صلح یا تغییر رویکرد‌های مبنایی در حاکمیت. کیست که در روزگار ما نداند دستاورد چنین بازخوانی و نقد کردن‌ها، برای ملت‌ها و کشور‌ها به‌مراتب از سکوت یا ماله‌کشی، راه‌گشاتر است؟ دست‌کمش این است که اگر هرگونه خطا و اشتباه در شرایط بحران مانند جنگ رخ داده باشد، می‌شود بازخوانی و شبیه‌سازی‌اش کرد تا نسل آینده، از آن درس بگیرد و در شرایط مشابه، با خطای انسانی کمتری، گام بردارد.

پنجم: نقد و تفکر انتقادی در هر موضوعی، چاره‌ساز است. هم در بحث‌های روزمره و جاری و هم در نگاه ما به رخداد‌های تاریخی. اما هر بسته‌بندی پرزرق وبرق و شکیلی را آیا می‌توانند به نام نقد، به ما -خلق‌ا... - قالب کنند؟ به گمانم اگر در این جای بحث، کمی درنگ نکنیم، سرمان کلاه می‌رود. پس بیایید خود «تفکرانتقادی» را نیز به زیر «ذره‌بین نقد» ببریم.

ششم: «بازخوانی انتقادی تاریخ» آیا با رویکردی انجام می‌شود که درنهایت، می‌خواهد روحیه ذلت و ضعف و زبونی و تزلزل را به حافظه یک ملت تزریق کند یا انگیزه‌اش، ترویج فضیلت‌هایی مانند روح بلند شهامت و میهن‌دوستی است؟ این را من از خودم می‌پرسم.

هفتم: والتر لیپمن در کتاب خودش (افکار عمومی) شرح می‌دهد چگونه تصویر‌هایی که در مغز ما شکل گرفته است، رفتار‌ها و کنش‌های ما را جهت می‌دهد. لیپمن این تصویر‌ها را «شبه‌واقعیت» نام داده است. (سورین و تانکارد، ۱۳۸۳).

هشتم: شاید اکنون بتوانیم با صراحت، این پرسش را مطرح کنیم که بی‌بی‌سی فارسی، وقتی به قول خودش، پرونده «کودک‌سرباز»‌ها را بازنمایی می‌کند، انگیزه‌اش چیست؟ نوک پیکان روایت بی‌بی‌سی کدام سمت را نشانه رفته است؟ چرا این رسانه، به‌سراغ تصویر چهره اشکبار و چشمان نگران برخی رزمنده‌های کم‌سن‌وسال بسیجی در اسارت دشمن می‌رود و آن را برجسته می‌کند؟ اما چشم خودش را بر آن صحنه‌ای می‌بندد که همین نوجوان بسیجی، با حمایل فشنگ بر سینه، ۱۰، ۲۰ نظامی قلچماق و گردن‌کلفت بعث عراقی را اسیر می‌گیرد، درحالی‌که قدوقامت خودش، تا شانه آن‌ها بیشتر نیست. بی‌بی‌سی فارسی، چرا در کنار بازنمایی‌های خودش، این روایت را که همه ما از نزدیک دیده و شاهد عینی‌اش بوده‌ایم، نمی‌خواهد ببیند که دسته‌دسته نوجوان‌های ایرانی شناسنامه‌شان را دست‌کاری می‌کردند که به جبهه‌ها بشتابند؟ (فعل «شتابیدن» را در اینجا با وسواس و دقت و به معنای واقعی کلمه برگزیده‌ام.)

نهم: یک نظریه همچنان کاربردی در حوزه رسانه، نظریه «برجسته‌سازی» است که می‌گوید: رسانه‌ها در انتقال پیامشان، برجسته‌سازی می‌کنند. رسانه‌ها گرچه نمی‌توانند تعیین کنند که مخاطبان چگونه بیندیشند، می‌توانند تعیین کنند که درباره چه بیندیشند. (شاو و مک کامبز، ۱۹۷۰).

دهم: بگذارید اعترافی بکنم. راستش را بخواهید، وقتی این سوژه به ذهنم رسید، نمی‌خواستم قلمی‌اش کنم و دست و ذهنم کشش نداشت به سویش بروم. وقتی، اما آن را تمام کردم، از خودم پرسیدم: «چرا نمی‌خواستم بنویسمش؟». حالا که فکر می‌کنم، می‌بینم همه‌چیز زیر سر «مارپیچ سکوت» لعنتی است. همان نظریه (الیزابت نوئل نئومان) که می‌گوید: «بسیاری که باور خاصی دارند، از ترس انزوا از آن دفاع نمی‌کنند و هرچه بیشتر، افراد ساکت بمانند، دیگران احساس می‌کنند باور مخالف وجود ندارد و مارپیچ سکوت در جامعه شکل می‌گیرد.»
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->