«فورد در برابر فراری» در شبکه نمایش روایت یک جدایی «در انتهای شب» پخش مسابقه «قهرمان» از تلویزیون پایان نگارش فیلم نامه سریال «محله چینی‌ها» دیوید فینچر «زندگی و زندگی» در راه روسیه حسن پورشیرازی بهترین بازیگر جشنواره ترانسیلوانیا شد حکایت ۳ عابر و جهان بینی برعکس پیرمرد نابینا درباره قدرت الله ایزدی، کمدین اصفهانی که عشق امام رضا(ع) زندگی‌اش را دگرگون کرد مینی‌بوس تبلیغاتی نگاهی به نمایشگاه «وضوح ناقص» در نگارخانه آسمان مشهد | آدم‌هایی که خودشان را به یک شیشه نازک مات نزدیک می‌کنند معرفی اعضای هیئت داوری بخش عکس جشنواره «مهروشید» + اعلام اسامی راه‌یافتگان روکشی مهوع با رنگ‌های شاد! | درباره «سال گربه» فیلم جدید مصطفی تقی زاده جزئیات فروش سینما‌های خراسان رضوی در خرداد ماه ۱۴۰۳+اینفوگرافی مادری که خودش ناف را قیچی می‌زند نقد و بررسی کتاب «زبان اینترنتی فارسی» معرفی نامزد‌های ایرانی جایزه آلما مقایسه دیدگاه نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری درباره فرهنگ و ادبیات حادثه وحشتناک برای «حمیدرضا ترکاشوند» خوانند‌بازیگر «کوچه عاشقی» روی صحنه
سرخط خبرها

نیچه، مادرش و روشن‌فکران ما

  • کد خبر: ۶۷۹۲۹
  • ۰۱ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۲
نیچه، مادرش و روشن‌فکران ما
دکتر مهراب صادق نیا - عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب

دیوار‌های تنهایی ما از جایی شکل می‌گیرند که مرز‌های اخلاقی‌مان قرار دارند. هر اندازه که چارچوب اخلاقِ ما شخصی‌تر باشد، تنهایی ما بیشتر است و هر اندازه که مرز‌های اخلاقی ما در دنیای واقعی عمومی‌تر باشند تنهایی ما کمتر. هر چه همتایان اخلاقی ما (آنان که ارزش‌های اخلاقی‌شان با ما یکی است) بیشتر باشند، ما کمتر تنها هستیم و برعکس هر چه گمان بریم که ارزش‌ها و باورداشت‌های اخلاقی ما متمایز از دیگران است، بیشتر احساس تنهایی می‌کنیم. بد نیست اخلاق را با زبان مقایسه کنم. هر چه گویندگان و گوش‌دهندگان زبان ما زیاد باشند، احساس تنهایی ما کمتر است؛ زیرا امکان ارتباط و گفتگو با دیگران برای ما فراهم‌تر است و هر چه زبان ویژه‌تری داشته باشیم؛ مخاطبان و گوش‌دهندگان کمتری هم خواهیم داشت.


چندی پیش کتاب‌نامه‌های نیچه به مادرش را می‌خواندم. نامه‌هایی که از نوجوانی تا میان‌سالی برای مادرش می‌نوشته و همواره از ادبیّات صمیمی و روانی برخوردار هستند. او در همه این نامه‌ها می‌کوشد، خود را به فضای ذهنی مادرش نزدیک کند و با او زبان و اخلاق مشترک بسازد، تا بتواند با او وارد گفتگو شود.

 

این نامه را بخوانید ببینید چقدر کودکانه است، نیچه آن را در سال ۱۸۸۸ نوشته است، یعنی در ۴۴ سالگی:
مادر پیرم، اگر اشتباه نکنم، چند روز آینده کریسمس است ... در اینجا کمی زمستان است، البته نه به آن سردی که مجبور باشم خانه را گرم کنم. آفتاب و آسمان روشن و بی‌ابر تا چند روز آینده تمام و مه دوباره حکم‌فرما می‌شود. امروز مراسم خاک‌سپاری باشکوه یکی از شاهزادگان اینجا بود ... از هر لحاظ خوش‌حالم که دارم در نیزا مستقر می‌شوم. در این میان سه جعبه کتاب به اینجا ارسال کردم ... بهترین خبر‌ها را از دوستم کوزلیتس شنیده‌ام ... اگر بدانی با چه عباراتی شخصیّت‌های درجه یک سرسپردگی خود را به من بیان می‌دارند ... این حرفم را غیرممکن نمی‌دانی...
(نامه‌های نیچه به مادرش، لودگر لوتکه‌هاوس، ترجمه علی عبداللهی، ص. ۹۰)


نامه‌های نیچه به مادرش را که می‌خواندم، یاد خودم افتادم که وقتی به دیدار پدر و مادرِ پیرم می‌روم، در تمام مسیر چندین سناریو می‌چینم که بلکه بتوانم با آن‌ها چند ساعت بیشتر گفتگو کنم؛ ولی افسوس که همواره نقشه‌هایم نقش بر آب می‌شوند. هیچ وقت نتوانسته‌ام خود را وارد فضای ذهنی آنان کنم و، چون آنان از پیاز و خیار و سیب‌زمینی و ازدواج و طلاق این و آن بگویم و از درگیری‌شان با خرابی کولر و نشت پشت‌بام بشنوم.
چند روشنفکر ایرانی را سراغ دارید که این مهارت را داشته باشند که از دیوار‌های تنگی که برای خود ساخته‌اند، بیرون آمده و با مردمِ خیابان، ساده و صمیمی سخن بگویند؟ تا وقتی علم تنها در کلاس‌های دانشگاه دادوستد می‌شود و دانشگاهیان توان خیابانی کردنش را ندارند و نمی‌توانند آن را به پارک و خیابان بیاورند، نمی‌توان از تغییرات گسترده فرهنگی و اجتماعی سخن گفت.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
نظرسنجی
شما به کدام نامزد انتخابات ریاست جمهوری رای می دهید؟
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->