فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

چرا باید «کارور» را خواند و چند بار هم خواند؟

  • کد خبر: ۶۸۳۵۴
  • ۰۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۰
چرا باید «کارور» را خواند و چند بار هم خواند؟
کیارنگ علایی - نویسنده و عکاس

امروز زادروز «ریموند کارور»، داستان‌نویس آمریکایی، است که ۳۱ سال پیش، دنیا او را از ما دریغ کرد. اهمیت فوق‌العاده کارور در ادبیات معاصر و موجزنویسی باعث شد به بهانه این روز، نگاهی کلی و اجمالی بیندازم به سبک نویسندگی وی.


همه‌چیز از آدم‌های عجیب داستان‌های کارور آغاز می‌شود، آنجا که با جامعه‌ای مشوش، درمانده، کم‌امکانات و سردرگریبان مواجهیم که از دل اتفاقاتی کم‌اهمیت راه خود را می‌جوید؛ آن‌چنان که «ایروینگ‌هاو» زبان‌شناس آمریکایی، معتقد است: «آدم‌های داستان‌های کارور بدون درد مشترک یا به‌طورکلی وجه مشترکی بین خودشان هستند تا بتوانند به‌خاطر آن وجه مشترک، تسکین پیدا کنند».


آن‌ها از ارتباط برقرار کردن باهم عاجزند و زندگی را برپایه فردیت خویش بنا می‌کنند و پیش می‌روند. عشق به‌عنوان تجلیگاه معنا در زندگی این آدم‌های تنها، دائم در خطر نابودی است. آن‌ها حتی به عشق نمی‌توانند متوسل شوند. مهم‌تر و تلخ‌تر از همه، آنکه عشق در بسیاری از داستان‌های کارور یک‌طرفه است. نگاه کنیم به داستان «عمارت تابستانی» یا «همسر دانشجو». در بسیاری از داستان‌های دیگر نیز شخصیت اصلی از فضای زیستی خود بیگانه شده است و برای او راهی جز ترک فضا وجود ندارد. عشق در آثار کارور با انزواطلبی و فردیت همراه است. این نگاه در وهله اول برای من، نگاهی شجاعانه است، زیرا ما در دورانی به‌سر می‌بریم که «عشق» در ادبیات داستانی به قدر کافی به ابتذال کشیده شده است. اما مراد از ابتذال چیست؟ تکرار بی‌واسطه شکلی از عشق که خودش را در کامیابی یا ناکامی نمایش می‌دهد و در هر دوی این‌ها یک اسلوب تکرارشونده در بن‌مایه داستان‌های کوتاه شکل می‌گیرد و با اندکی تنوع، خودش را در هیئت‌های مختلف داستانی تکثیر می‌کند. شکستن این فضا و از عشق، آوردگاهی برای انزوا ساختن و جدا کردن شخصیت از محیط پیرامونش، شجاعتی مثال‌زدنی می‌خواهد که کارور از جنس آن است.


کارور نویسنده‌ای است که ریتم داستانی را در دست دارد و انتظار برای اتفاقی قریب‌الوقوع به‌مثابه تردید و نگرانی، بر اغلب آثار او سایه انداخته است، حتی اگر این انتظار کشنده محقق نشود و ما رودست بخوریم؛ اگرچه شکل داستانی ریموند کارور هیچ‌گاه با اقبال منتقدان جناح راستی آمریکا روبه‌رو نبود. تصویر او از آمریکا تصویری مطلوب و آرمان‌گرایانه نیست. آمریکایی موفق با نسبت فراوان خوشبختی، ابدا چنین تصویری در کار‌های کارور قابل‌ردیابی نیست و طبیعی است که چنین نگاهی در دل آمریکا با منتقدانی سرسخت روبه‌رو شود؛ تصویر آدم‌هایی معلق و سرگردان که به‌راحتی دروغ می‌گویند و از خشونتی پنهان گلایه‌مندند.


آثار کارور به‌درستی در نهضت کمینه‌گرا قرار می‌گیرند. اغلب این کار‌ها زمان مشخصی ندارند، تشخص مذهبی یا گرایش سیاسی ندارند، حتی به مکان نیز در خیلی از این آثار اشاره‌ای نمی‌شود. ما در جهانی خودساخته و پر از انتزاع به‌سر می‌بریم و کارور به ما رشته‌هایی گسیخته را می‌دهد تا از طریق آن‌ها، حلقه‌هایی را پیدا کنیم. فشرده‌سازی طرح داستانی و روایت کوتاه و موجز، ویژگی اصلی کار‌های کارور است که شاید در کتاب «کلیسای جامع» او به غایت فرمی خود نزدیک می‌شود. او می‌تواند طرح‌های داستانی بسیار ساده و به‌ظاهر کم‌اهمیت را به‌گونه‌ای پرداخت کند که یک داستان گیرا از آن بیرون بیاید. اگرچه غایت این انتزاع در کار‌های کارور، ما را به‌سمت یک رئالیسم اجتماعی سوق می‌دهد که احوال مردمی را نمایش می‌دهد که تریبونی برای بیان دردهایشان ندارند. کار‌های او یادآور آثار «استفن کرین» است.


«ای. ا. اسکات» در کتاب «در جست‌وجوی ریموند کارور» که علی حسینی ترجمه‌اش کرده است، می‌گوید: «ما به‌ندرت از اسم شهر یا حتی ایالتی که داستان در آن اتفاق می‌افتد، آگاه می‌شویم. داستان‌ها از گرایش فرهنگی و تجاری، آهنگ‌های عامه‌پسند، مارک‌های مشهور و فیلم‌های مد روز که بسیاری از نویسندگان امروز در نوشته‌هایشان از آن‌ها سود می‌برند تا بر اثر خود مهر زمان و مکان بزنند، تهی‌اند. مثلا در داستان‌های او ما هیچ‌وقت متوجه نمی‌شویم رئیس‌جمهور کیست... آدم‌های داستان‌های او هیچ‌گاه روزنامه نمی‌خوانند و هیچ‌کدام اظهار علاقه یا ابراز عقیده سیاسی نمی‌کنند.»

چرا باید «کارور» را خواند و چند بار هم خواند؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->