کاوه سنابادی | شهرآرانیوز؛ گاهنمای فرهنگی ایران چند روز دیگر به چهاردهم تیرماه میرسد؛ روز قلم. درباره ریشه نام گذاری این روز فراوان نوشته و گفته اند و من تنها برای یادآوری، به آن اشارهای کوتاه میکنم. در ایران باستان نیاکان ما علاقه ویژهای به جشن و شادی داشته اند و تعداد جشنهای کهن در فرهنگ ما بسیار است. از آن جمله، میتوان جشنهایی را برشمرد که با یکی شدن نام روز و ماه محقق میشد (در ایران باستان هفته و شنبه و یکشنبه تا جمعه نداشته ایم و روزها ۳۰ نام داشته اند: اورمزد، بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ و...). جشن تیرگان هم به مناسبت رسیدن تیر روز (روز سیزدهم) از تیرماه برگزار میشده است. در این زمان، طبق باورهای اسطورهای ایرانیان، آرش کمانگیر تیر در کمان گذاشت تا با پرتاب آن از مرزهای سرزمینش پاسداری کند.
همچنین گفته شده که این تاریخ روز گرامی داشت نویسندگان بوده است. در هر صورت اکنون این مناسبت باستانی با یک روز اختلاف روز قلم نامیده میشود و این فرصت خوبی است تا از ضرورت توجه به عامل وحدت اهالی قلم بگوییم. این عامل هم چیزی جز همین کِلک یا خامه یا قلمی نیست که همه نویسندگان، از «متعهد» تا «معتقد به هنر برای هنر» و از «شاعر» تا «داستان نویس» و از «سیاسی» تا «سیاست گریز» آن را محترم میشمارند و اگر جز این بود که میبایست در نویسندگی شان تردید میکردیم.
در بررسی دوران معاصر ادبیات، تقابلی همیشگی میان نویسندگان دیده میشود. زمانی نویسندگانی در تمسخر ادیبان سبعه (بهار و نفیسی و فروزانفر و ...) که بیشتر به ادب کهن دلبسته بودند، گروه نوگرای ربعه (هدایت و مینوی و فرزاد و علوی) را علم کردند. بعدها نیز نویسندگان چپ گرا به آنهایی تاختند که هنر را به مثابه هنر محترم میداشتند و ایشان را مرتجع خطاب کردند. در ادامه این دعوا، میان نسلی دیگر از نویسندگان متعهد که باورهای دینی و انقلابی در آثارشان مشهود بود، و آنها که نگاه جداانگارانه میان مرام و سیاست قائل بودند یا در هر صورت نگاهی ناهمخوان با گروه قبل داشتند، اختلافاتی پدید آمد. به نظر نگارنده، اگر با دیدی منصف و از فاصلهای معقول به ماجرا باریک شویم، تفاوتها آن چنان نیست که باعث کدورت و موضع گیری شدید شود.
همه این نویسندگان اهل ایران اند و ابزار همگی قلم است. آنها که ادب و فرهنگ کهن را پاس میدارند، مانع گسست فرهنگی ما از گنجینه ارزشمندی میشوند که از پدرانمان برای ما به جا مانده است. نوگراها نیز کرانههای تازه به روی آگاهی و هنر و لذت هنری میگشایند و این، به پویایی فرهنگ یاری میرساند. برخی از حقوق فرودستان در برابر فرادستان دفاع کرده اند و برخی دیگر، اهمیت زیبایی را یادآور شدند.
متعهدان نسل بعد از انقلاب، از ارزشهایی والا سخن گفتند و گروه مقابل نیز بر جایگاه انسان پای فشرد. در این میان، انسانِ ممکن الخطا با گفتگو و تعامل هم میتواند بینش و دانش خود را گسترش ببخشد و هم با رواداری به دوستی و صلح و همزیستی هستی و دوام ببخشد. اگر نگاهی دین مدار داشته باشیم، در سیره اهل بیت (ع) گفتگو با پیروان دیگر مذاهب را میبینیم و امام اول مردم را یا برادران دینی یا انسانهایی همنوع، بنابراین شایسته عنایت میدانستند. اگر هم رویکردی انسان گرا داشته باشیم که طبیعتا نباید دیگری را دشمن بینگاریم. در همین دهههای اخیر، محموددولت آبادیِ روشنفکر به نوشتن از جنگ تحمیلی علاقه نشان داده و رضا امیرخانیِ ارزش مدار از رواداری، داستان نوشته است.
بعید است کشور دیگری، چون ایران وجود داشته باشد که دهها قوم و نژاد و زبانور صدها و بلکه هزاران سال همزیستی داشته باشند؛ تنوعی که از ارتش هخامنشیان تا رزمندگان دفاع مقدس و از پیش از اسلام تا پس از انقلاب اسلامی همواره بوده و از قضا مایه قدرت این سرزمین بوده است. آیا اهل قلم که خواصِ همین مردم هستند، اهل قلمی که پشتوانه شان هزاران سال تاریخ و فرهنگ و تمدن ایرانی است، نمیتوانند جلوههایی متعالی از همین رواداری و هم کناری را به نمایش بگذارند؟ قطعا میتوانند، مثلا میشود از همین روز قلم آغاز کرد؛ تبریک گفتن این روز به همکارانی که مثل ما نمیاندیشند.