خاطرات - صفحه 6

خاطرات

| شهرآرانیوز
ماجرای اعزام بچه‌های گروه سرود طرقبه به جبهه، خودش حکایتی شنیدنی است.
ماجرای اعزام بچه‌های گروه سرود طرقبه به جبهه، خودش حکایتی شنیدنی است.
کد خبر: ۱۳۸۳۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۴

مادرم صبح تا شب، کافی گوش می‌کرد و من همه نوار‌های کافی را حفظ بودم و گاهی این طرف و آن طرف، آن‌ها را با تقلید صدای مرحوم کافی می‌خواندم.
مادرم صبح تا شب، کافی گوش می‌کرد و من همه نوار‌های کافی را حفظ بودم و گاهی این طرف و آن طرف، آن‌ها را با تقلید صدای مرحوم کافی می‌خواندم.
کد خبر: ۱۳۷۸۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۲

همه آمده بودند «اکبر عبدی» را در هیبت ممنوعه آن فیلم ببیند؛ فیلمی که از روی پرده سردر سینما‌ها پایین کشیده شده بود و حالا یکی فکر کرده بود می‌شود اینجا پخشش کرد.
همه آمده بودند «اکبر عبدی» را در هیبت ممنوعه آن فیلم ببیند؛ فیلمی که از روی پرده سردر سینما‌ها پایین کشیده شده بود و حالا یکی فکر کرده بود می‌شود اینجا پخشش کرد.
کد خبر: ۱۳۷۶۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۰

بعد از ماجرای شعر «بچه محله امام رضا»، اتفاقات بانمکی افتاد...
بعد از ماجرای شعر «بچه محله امام رضا»، اتفاقات بانمکی افتاد...
کد خبر: ۱۳۷۵۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۹

یک دستش به عصایی چوبین بود و در دست دیگرش، سبدی پر از خرت وپرت. تند قدم برمی داشت و پیرزنی که گویا همسرش بود، با فاصله کمی از عقب‌تر می‌آمد.
یک دستش به عصایی چوبین بود و در دست دیگرش، سبدی پر از خرت وپرت. تند قدم برمی داشت و پیرزنی که گویا همسرش بود، با فاصله کمی از عقب‌تر می‌آمد.
کد خبر: ۱۳۷۲۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۸

آقام چندباری با مادرم سینما رفته بود؛ همان روزی که سیگار مردی روی چادر زن بغل دستی ما افتاد و سوخت و نزدیک بود واقعه سینما رکس در مشهد اتفاق بیفتد.
آقام چندباری با مادرم سینما رفته بود؛ همان روزی که سیگار مردی روی چادر زن بغل دستی ما افتاد و سوخت و نزدیک بود واقعه سینما رکس در مشهد اتفاق بیفتد.
کد خبر: ۱۳۷۰۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۷

عیسی که از سربازی برگشت، عوض شد. رفت کلاس‌های شبانه و درس خواند و باسواد شد.
عیسی که از سربازی برگشت، عوض شد. رفت کلاس‌های شبانه و درس خواند و باسواد شد.
کد خبر: ۱۳۶۶۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۵

عیسی که دیگر اسمش عیسی نبود و پسردایی من نبود، مسیر زندگی اش عوض شد.
عیسی که دیگر اسمش عیسی نبود و پسردایی من نبود، مسیر زندگی اش عوض شد.
کد خبر: ۱۳۵۸۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۳۰

عباس غفوری آن سال خواسته بود همه خانه‌های شهرک را گلدار کند.
عباس غفوری آن سال خواسته بود همه خانه‌های شهرک را گلدار کند.
کد خبر: ۱۳۵۶۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۹

به یاد روزگار خودمان و به یاد آن احوالات، چند نام و چهره را که در یاد داشتیم، جست وجو کردیم و در پیشانی امر نبشتیم ستارخان.
به یاد روزگار خودمان و به یاد آن احوالات، چند نام و چهره را که در یاد داشتیم، جست وجو کردیم و در پیشانی امر نبشتیم ستارخان.
کد خبر: ۱۳۵۶۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۹

برادر عیسی، خب طبعا موسی بود. برعکس شخصیت شر و شیطان عیسی، همه به سر موسی قسم می‌خوردند.
برادر عیسی، خب طبعا موسی بود. برعکس شخصیت شر و شیطان عیسی، همه به سر موسی قسم می‌خوردند.
کد خبر: ۱۳۵۴۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۸

مراسم رونمایی از کتاب «متولد چهل و دو» مشتمل بر خاطرات مرحوم «حاج علی شمقدری» یار و همراه رهبر معظم انقلاب، ظهر امروز برگزار شد.
مراسم رونمایی از کتاب «متولد چهل و دو» مشتمل بر خاطرات مرحوم «حاج علی شمقدری» یار و همراه رهبر معظم انقلاب، ظهر امروز برگزار شد.
کد خبر: ۱۳۵۲۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۶

عیسی یک سال با من فاصله سنی داشت، ولی انگار ۲۰ سال از من بزرگ‌تر بود.
عیسی یک سال با من فاصله سنی داشت، ولی انگار ۲۰ سال از من بزرگ‌تر بود.
کد خبر: ۱۳۵۰۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۵

آیین رونمایی از کتاب «متولد چهل و دو» هم‌زمان با سالروز درگذشت مرحوم حاج‌علی‌آقا شمقدری، برگزار می‌شود.
آیین رونمایی از کتاب «متولد چهل و دو» هم‌زمان با سالروز درگذشت مرحوم حاج‌علی‌آقا شمقدری، برگزار می‌شود.
کد خبر: ۱۳۴۷۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۳

هر دوسه تابستان پیش می‌آمد که برویم و یک ماهی آنجا خانه ننه بزرگ بمانیم.
هر دوسه تابستان پیش می‌آمد که برویم و یک ماهی آنجا خانه ننه بزرگ بمانیم.
کد خبر: ۱۳۴۴۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۲

عمو کلبه حسن فقط دوست داشت برود مکه و رفته بود، ولی هروقت موقع نماز، تلویزیون کوچکشان خانه خدا را نشان می‌داد، باز چشم هایش پراشک می‌شد.
عمو کلبه حسن فقط دوست داشت برود مکه و رفته بود، ولی هروقت موقع نماز، تلویزیون کوچکشان خانه خدا را نشان می‌داد، باز چشم هایش پراشک می‌شد.
کد خبر: ۱۳۴۳۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۱

نمی‌دانم چرا، ولی من آن موقع‌ها هر وقت چشمم به «آلمان حیدریه» می‌افتاد، گمانم می‌رسید لابد مال زمانی بوده است که دیوار برلین نریخته بوده و آلمان غربی و شرقی‌ای داشته ایم.
نمی‌دانم چرا، ولی من آن موقع‌ها هر وقت چشمم به «آلمان حیدریه» می‌افتاد، گمانم می‌رسید لابد مال زمانی بوده است که دیوار برلین نریخته بوده و آلمان غربی و شرقی‌ای داشته ایم.
کد خبر: ۱۳۴۰۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۹

خانم درمان، پیرزن چاق و مهربانی بود که در ایوان خانه ویلایی اش می‌نشست و رودخانه را تماشا می‌کرد.
خانم درمان، پیرزن چاق و مهربانی بود که در ایوان خانه ویلایی اش می‌نشست و رودخانه را تماشا می‌کرد.
کد خبر: ۱۳۳۷۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۸

راستش بهار که رفته بودم قنات، بالای باغ باقرزاده‌ها در استخر طبیعی، داخل قنات، ماهی‌های درشتی دیده بودم و با خودم فکر می‌کردم حالا که آب کم شده است، حتما می‌شود ماهی گرفت.
راستش بهار که رفته بودم قنات، بالای باغ باقرزاده‌ها در استخر طبیعی، داخل قنات، ماهی‌های درشتی دیده بودم و با خودم فکر می‌کردم حالا که آب کم شده است، حتما می‌شود ماهی گرفت.
کد خبر: ۱۳۳۳۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۶

آن روز کوله‌ها را برداشتیم و راه افتادیم. اول با اتوبوس رفتیم جاغرق و پیاده به سمت کردینه به راه افتادیم.
آن روز کوله‌ها را برداشتیم و راه افتادیم. اول با اتوبوس رفتیم جاغرق و پیاده به سمت کردینه به راه افتادیم.
کد خبر: ۱۳۳۰۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۴

پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->