درباره جستار دیپلماسی شهری و اهمیت آن در پیشرفت شهر، هم در ترازهای اندیشگانی و هم مسائل مدیریتی اشارههای فراوانی شده است. در شرایطی که زیست شهروندان امروزین جهان و تأمین نیازهای ایشان به شکلی جدی به توسعه ارتباطات و زمینهسازی تعامل دوسویه وابسته شده است، برای هیچ شهری چارهای جز مشخص کردن نسبت خود با موضوع ارتباطات بینالملل نمانده است.
امروز حتی در محدود و بستهترین سیستمهای شهری که حتی از امتیازات و ویژگیهای چندان ممتاز و منحصربهفردی برخوردار نیستند، شاهد کوشش برای حفظ و توسعه ارتباطات با دیگر شهرهای جهان با هدف تأمین نیاز هستیم.
نیازهای انسان معاصر چنان گسترده و البته پیچیده شده است که از اقتصاد به دیگر حوزه، ها، چون فرهنگ، سیاست، جامعه و ... نیز گسترش یافته است؛ و تأمین این نیازهای پیچیده بدون توسعه روابط و البته ارتباطات بینالملل آن هم در چهارچوب منافع و هویتهای بومی و محلی امکانپذیر نخواهد بود. طراحی و برنامهریزی این دو سطح مهم یعنی روابط که برآمده از فضای سیاسی است و ارتباطات که ذاتی فرهنگی دارد، از بایستگیهای مهم پیشرفت است.
مشهد مقدس به دلیل برخورداری از تنوع در همه ابعاد، ویژگیهای خاص تاریخی و جغرافیایی و معنا یافتن به لحاظ امر قدسی زیارت، مجموعهای بینظیر برای بینالمللی بودن و بهرهمند شدن از مزایای آن را دارد. برای نتیجهبخش بودن دیپلماسی شهری، لازم است دو سطح مهم مورد مطالعه و برنامهریزی قرار گیرد. نخست لازم است برای زمینهسازی فرهنگی و ارتباطی داخلی و میان شهروندان برای تعامل بیشتر با شهروندان دیگر مناطق جهان که یا مستقیم به مشهد آمدوشد دارند یا غیرمستقیم در ارتباط هستند برنامهریزی لازم صورت پذیرد.
زمانی که از لحاظ فرهنگی آمادگی لازم برای مواجهه با دیگران نباشد، بدون تردید با آسیبهایی گوناگون روبهرو میشویم. نکته دیگر ایجاد شناخت از فضاهای تعاملی بینالمللی برای برنامهریزی بهتر است.
آشکار است تا درکدرستی از تعاملات فرهنگی جامعه هدف وجود نداشته باشد، هیچ ساز و کار ارتباطیای امکان سامان دادن رابطه دوسویه را نخواهد داشت. آشکار است که نظامهای مدیریت شهری ذیل نظام سیاسی مرکزی هر کشور فعالیت میکنند و آزادی عمل و اختیارات آنها معطوف به سیاستهای کلان و راهبردهای مرکزی حکومتهاست.
از این روی، برای ترسیم چگونگی جریان یافتن دیپلماسی شهری باید نسبت چگونگی و حدود برقراری رابطه با دیگر شهرهای همسایه و یا غیرهمسایه را با سیاستهای کلان هر کشور در حوزه امور خارجه سنجید و بررسی کرد.
به علاوه، آشکار است چنانچه تعاملات در مسیر و راستای سیاستهای مرکزی حکومتها در زمینه امور خارجی نباشد، نهتنها مفید نخواهد بود، زمینه آسیبها و سوءتفاهمهای فراوانی را ایجاد خواهد کرد. گام بعدی تدوین سیاستهای بومی و محلی هر شهر در راستای دیپلماسی فرهنگی است.
باید بتوان در سایه کلانسیاستهای ملی در حوزه امور خارجی سیاستهایی را متناسب با وظایف نهادها و ساختارهای فعال در شهر برنامهریزی کرد. در این میان، در شناخت میدان بازی و عمل در فضای خارج از کشور، لزوم توجه به مخاطبشناسی، ذائقهسازی و اولویتبندی اقدامات بر اساس توانمندیها و امکانات داخلی اصلی بدیهی و انکارناپذیر است.
در شرایطی که مشهد از ظرفیت ویژهای برای بینالمللیشدن یا شعار جهانشهری (به دور از تعریف سیاسی موجود) برخوردار است، لازم است نسبت فعالیت و وظایف دستگاهها و ساختارهای دولتی و خصوصی فعال در آن با رویکردهای بینالمللی سنجیده شود. به عبارت دیگر، زمانی که شهری عنوان جهانی را با خود دارد، باید در حوزه فرایند، برنامه و اقدام نیز از تراز جهانی برخوردار باشد یا دستکم نیازهای مرسوم جهانی بودن را تأمین کند.
این مهم در سایه تدوین پیوستهای بینالمللی برای سازمانها و نهادهایی است که در مشهدمقدس فعالیت میکنند. سادهتر آن است که بگوییم نهادی که در مشهد مقدس فعالیت میکند، به دلیل الزامات بینالمللی بودن مشهد، حضور زائران بینالمللی و اهمیت دیپلماسی شهری، حتما باید با سازمان همتای خویش در یک شهر دیگر که جنبه بینالمللی بودن ندارد تفاوت داشته باشد.
از نهادی فرهنگی، چون ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گرفته تا سازمانی، چون صمت، در مشهد باید از پیوستهای بینالمللی برای همه فعالیتهای خویش برخوردار باشند. تدوین این پیوستها موجب میشود این نهادها در ارائه خدمات خود به زائران و مخاطبان بینالمللی دچار آسیب نشوند، منافع خویش را تأمین کنند و هم اینکه از فرصت تعاملات بینالملل برای توسعه خویش بهره بیشتری برند.
دو بایسته مهمی که بدان اشاره شد، یعنی تدوین سیاستهای بومی برای دیپلماسی شهری ذیل کلانسیاستهای خارجی جمهوری اسلامی ایران و تدوین پیوستهای بینالملل برای سازمانها نیاز ایجاد ساختاری تخصصی در دل یک مرکز حاکمیتی برای این امر است. بدون متولی مشخص برای این امر، نمیتوان انتظار تحقق واقعی این دو هدف جدی را در نظر گرفت.
این نهاد تخصصی باید ضمن مطالعه و پژوهش دقیق در مناسبات استان، ظرفیتهای استان، وظایف و خدمات نهادها و دستگاهها، مطالعه مخاطبان و ظرفیتهای کشورها و شهرهای هدف، نقشه راه حرکت دستگاهها و سازمانها در فضای بینالملل را ترسیم کند.
البته، چون بستر همه این رویدادها در نهایت شهر خواهد بود، نقش شهرداری در این زمینه بسیار پررنگ و حتی لازم است تا پیش از ایجاد یک ساختار حاکمیتی متمرکز در این زمینه، خود به ایجاد نهادهایی واقعگرا برای اهداف یادشده اقدام کند. تقلیل این مسئله به ترازنامههای کاری و سطوحی، چون عضویت مشهد در مجمعی چنین و چنانکه عملا نقشی جدی در پیشرفت شهری ندارد، یک آسیب بزرگ است.
نباید فراموش کرد در حوزههای گوناگونی، چون خدمات، اقتصاد، دانش و فناوری، صنعت، سلامت و فرهنگ امکان بهره بردن از دیپلماسی فرهنگی ذیل عنصر مرکزی زیارت بهخوبی فراهم است. زیارت به دلیل ماهیت معنوی و قدسی و غیرسیاسی بودن بهترین فضای معناسازی برای فعالیتهای بینالمللی است.
در این میان، در حوزههای مورد اشاره، گاه لازم است سازمانهایی با ماهیت اصلی بینالمللی ایجاد شوند، نهادهایی که هدف اصلیشان توسعه دیپلماسی فرهنگی باشد. ایجاد نهادهایی، چون جامعه المصطفی که اساسا ذیل توسعه دیپلماسی طرح میشوند نمونهای از این اقدامات است.
در سالهای گذشته، بسیاری از نهادها و سازمانهای فعال در مشهد در عنوان خویش از واژه بینالمللی بودن استفاده کردهاند. اگرچه مروری در عملکرد این مجموعهها نشان میدهد تنها ویژگی بینالمللی بودن آنها نهایتا حضور چند میهمانخارجی در یک برنامه مناسبتی و امثال آن است.
در واقع، روح کنشگری بینالمللی در راستای بینالمللی شدن مشهد در آنها به چشم نمیخورد. باید امیدوار بود با ایجاد دغدغه در مسئولان استانی و اتخاذ رویکرد علمی به عرصه بینالملل و توجه به گامهای اشارهشده شاهد استفاده بیشازپیش از ظرفیتهای جهانی مشهد مقدس باشیم انشاءا....