اغلب بر این باوریم که ادب معنایی روشن دارد، اما وقتی در معانی و مفاهیم و فرهنگ اصطلاحات بررسی میکنیم، درمییابیم که ادب و تحقق آن به این سادگیها نیست. از مرحوم علامه طباطبایی (ره) که در میان کارشناسان، فردی زبده شناخته میشود، نقل است که ادب را از اخلاق جدا میدانسته است؛ بدان معنا که اخلاق، مجموعه صفاتی است که انسان در خود نهادینه میکند، اما ادب، بروز و ظهور این اخلاق به شیوهای زیبا در رفتار آدمی است؛ برای مثال در بعد اخلاقی وقتی میگوییم فردی راستگوست، این راستگویی از اخلاق درونی اوست، اما اگر این راستگویی را به سبک و شیوهای بروز دهد که دیگران را جذب کند و بهعبارت دیگر این اخلاق را تزیین کند و به آن زیبایی ببخشد، اخلاق را به ادب، آراسته کرده و بهعنوان ادب، آن را تجلی داده است.
در منطق روایات هم ادب معنایی خاص دارد؛ ابوهاشم جعفری نقل میکند که در محضر امامرضا (ع) بودیم و ایشان، ما را به ادب و عقل توصیه و سپس خودشان، آن را معنا کردند و فرمودند: «عقل هدیهای است که خدا به انسان میدهد (یعنی ذاتی است، نه اکتسابی)، اما ادب، مشقت و زحمتی است که آدمی، آن را در خود ایجاد میکند»؛ یعنی وقتی بخواهیم سبکی برای رفتارهای صحیح خودمان داشته باشیم و بهزیبایی آن را بروز دهیم، بیشک سختی و مشقت دارد.
با رجوع دوباره به معنای مدنظر علامهطباطبایی (ره) از ادب، بهتر این موضوع را درک میکنیم؛ برای مثال اگر بخواهیم امین باشیم، اگرچه این ویژگی اخلاقی است و به حفاظت از عیوب و رازهای دیگران بازمیگردد، هنگامی که آن را بهزیبایی بروز دهیم، ادب دینی را تجلی دادهایم؛ یعنی رعایت اخلاق با جلوههای زیبای رفتاری.
از امامرضا (ع) است که فرمودند: «اگر فردی بخواهد ادب را بهعنوان سبکی خاص در خود نهادینه کند (یعنی این صفت اکتسابی است و به تمرین مکرر و مستمر نیاز دارد) باید منشأ آن را خدای متعال قرار دهد»؛ لذا اگر فردی چنین نگاهی نداشته باشد و بهجای خداوند بخواهد ادب را از فرهنگ اجتماعی یا محیط خانوادگی بگیرد، در زندگی دچار خلأها و حفرههایی میشود که حسرتهای فردی و اجتماعی را برای او بهدنبال دارد.
به تعبیر و توصیه آموزههای دینیروایی، کسب ادب دینی، نیازمند رجوع به خالق متعال است؛ چون بهترین سبک از ادب را او به ما معرفی میکند؛ چنانکه در قرآن تصریحاتی هست که کیفیت برقراری روابط اجتماعی با دیگران حتی در جزئیاتی مثل ارتباط تلفنی یا رفتوآمد به منزل یکدیگر را به ما میآموزد؛ برای مثال بنا به فرموده آیه ۲۷ سوره نور «یَا أَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا...؛ای اهل ایمان، هرگز به هیچ خانه مگر خانههای خودتان تا با صاحبش انس و اجازه ندارید، وارد نشوید و (چون رخصت یافتید و داخل شدید) نخست به اهل آن خانه سلام کنید...»، باید برای رفتن به منزل یکدیگر اجازه بگیریم و اطلاع بدهیم، ولو آنکه خانه برادر یا فرزند ما باشد یا در مثال جزئیتر در منزل برای ورود به اتاق شخصی فرزندمان، اطلاع دهیم و اجازه بگیریم. اینها همه جلوههایی از ادب دینی است که در سبک زندگی باید نهادینه شود و اخلاق و رفتار ما را زیباتر میکند. بهعبارت دیگر، اعلامهای قبلی در روابط اجتماعی، نوعی ادب دینی است که باید جدی گرفته شود.
شاید باورتان نشود که دین به ما حتی ادب پیادهروی را که عادت بسیاری از ماست، میآموزد؛ در کلامی منسوب به امامصادق (ع) به ما سفارشی شده است که میتوان از آن سبک پیادهروی را آموخت. اینها مصداقهای اخلاق است که اگر بخواهیم به آن جلوهای زیبا بدهیم، باید به ادب آراستهشان کنیم.
برپایه این حدیث، هنگام راه رفتن در مسیر، نباید با اطرافیان زیاد گفتوگو کرد یا اگر صحبت میکنیم، باید کوتاه باشد؛ علت آن است که این صحبت در مسیر راه رفتن، ما را از خطرهای اطراف غافل میکند یا در آداب غذا خوردن، برخی ویژگیهای اخلاقی سفارش شده است، اما آنچه جزو ادب محسوب میشود، عبارت است از شستوشوی دستها قبل از غذا خوردن، اینکه لقمهها را کوچک برداریم، لقمه را زیاد و خوب بجویم و جالبتر آنکه در حین غذا خوردن سعی کنیم به اطرافیان کمتر نگاه کنیم.
نداشتن ادب دینی باعث میشود نواقصی را در زندگی خود ایجاد کنیم. بهعبارت دیگر صرفا داشتن اخلاق و رعایت آن کافی نیست، بلکه اخلاق باید به ادب آراسته شود تا کارکردهای لازم را دارا باشد.