پس از نکتهای که در آخرین نوبت «روزنوشتهای شهری» در روزنامه شهرآرا با اشاره به دیدگاه منفی برخی مردم نسبت به روحانیت نوشتم، برخی دوستان در فضای مجازی واکنشهای مختلفی داشتند و ضمن تأیید یا رد آن نکته، مطالبی در موافقت یا مخالفت با آن نوشتند. در آن نوبت از سلسلهیادداشتهای «مسافر سنت در هزاره سوم» گفته بودم که برخی صاحبان خانه و آپارتمان بهصرف روحانیبودن مشتری از پذیرش یک روحانی بهعنوان مستأجر امتناع میکنند و هنگامی که بعد از انتشار آن یادداشت، در یک نظرخواهی در شبکههای اجتماعی پرسیدم که «اگر یک آپارتمان داشته باشید آیا به شخص روحانی و معمم میدهید؟» حدود نیمی از پاسخدهندگان اعلام کردند که صرف همین لباس روحانیت کافی است که پاسخ منفی بدهند! یعنی بخش گستردهای از مخاطبان آشکارا اعلام کردند که تنها بر اساس ظاهر و پوشش دیگری قضاوت میکنند و بیآنکه او را بشناسند، متهم میسازند و مجازات میکنند!
همزمان خبر درگذشت دو تن از چهرههای شناختهشده و نامدار علمی و فرهنگی از جامعه روحانیت، مرحوم حجتالاسلام دکتر داود فیرحی و مرحوم حجتالاسلام دکتر جواد اژهای، منتشر شد و هنگامی که خبر دردناک فقدان این دو عزیز را در فضای مجازی بازنشر کردم، اظهارنظرهای بیپرده برخی مخاطبان بسیار تکاندهنده و هشداربخش بود. اظهارنظرها و کامنتهای بسیاری حاکی از موضع منفی بخشی از مخاطبان نسبت به تصویر یک روحانی بود و برخیها از خبر درگذشت آنها اظهار خوشحالی کرده و ناسزایی هم گفته بودند.
واضح بود که همه این اظهارنظرها ناشی از ناآگاهی و ناآشنایی است و حتى اگر عکس این دو بزرگوار با لباس روحانیت نبود، هیچکدام حتى نمیدانستند که آنها روحانی هستند و این در حالی بود که این دو نفر چهرههایی بودند که تحصیلات عالی دانشگاهی داشتند و به رویکرد مردمسالاری و دموکراسی شناخته میشدند. البته برای هر کسی که امروز حتى اندکی در فضای اجتماعی حضور آزاد و روان داشته باشد، افزایش شکاف و فاصله گفتمانی میان روحانیت و بخشی از مردم، محسوس و درکشدنی است و دلایل آن بهخوبی فهمیده میشود.
شاید کسی بگوید که این واکنشهای منفی در فضای مجازی متعلق به برخی کاربران جوان و دارای دیدگاههای متفاوت است که بیشتر در کلانشهرها ساکن هستند و در گروه سنی جوان قرار دارند و بنابراین نتایج اینگونه نظرخواهیها و پرسشها علمی و دقیق نیست و واقعیت عمومی جامعه را نشان نمیدهد، زیرا دربرگیرنده نظر و موضع بسیاری از شهروندان نیست. این انتقاد البته درست و دقیق است، اما مگر در چنین موضوعی دیدگاه یک شهروند میانسال در شهرستانی دور یا موضع یک پیرمرد روستایی متدین چه نقشی دارد و چه تغییری ایجاد میکند؟
وقتی سخن از شکاف و فاصله گفتمانی و نگرانی و تردید درباره فروپاشی اجتماعی و پرسش از وضعیت کشور در دهههای آینده باشد، میدان مورد مطالعه ما همین مخاطبان جوان فعال در شبکههای اجتماعی هستند که فردای جامعه و کشور ما را میسازند.
واقعیت انکارنشدنی همین فاصله روزافزونی است که میان بخشی از مردم با روحانیت وجود دارد و این شکاف البته با شکاف میان دیگر صنوف و طبقات جامعه فرق میکند. روحانیت از سویی نماینده دین و جلودار دعوت بهسوی ارزشهای دینی است و میزان محبوبیت و جایگاه اجتماعی و نقش مرجعیت این صنف بهصورت مستقیم با جایگاه دین و نقشآفرینی باورهای اعتقادی و مذهبی ارتباط دارد و بههمین دلیل در روایات و احادیث فراوان به ضرورت محبوبیت و مقبولیت دعوتکنندگان به دین تأکید شده است. از سوی دیگر پس از پیروزی انقلاب اسلامی، روحانیت، خواسته یا ناخواسته، نقش ویترین و تابلوی حاکمیت را پیدا کردهاند و بههر حال مردم این لباس و این صنف را با حاکمیت مربوط میدانند. از همین روی، توجه به سرمایه اجتماعی روحانیت و ارزیابی دقیق جایگاه این صنف اجتماعی و تصویر آن در چشم و دل مخاطب اهمیت دوچندان مییابد.
بهخوبی پیداست که جایگاه طبقات مختلف اجتماعی بهمرور زمان و تحتتأثیر عوامل مختلف دستخوش تغییر میشود و میزان محبوبیت و مرجعیت اجتماعی آنان ثابت نیست و افزایش یا کاهش مییابد و بههمین دلیل شخصیتهای برجسته جهان و چهرههای سیاسی همواره از طریق مراکز مطالعاتی و مؤسسههای پژوهش و نظرسنجی در پی ارزیابی وضعیت و جایگاه خود هستند.
نمیتوان انتظار داشت که تصویر یک صنف اجتماعی، هرگز در نگاه مخاطبعام آسیب نبیند و همواره در یک موقعیت ثابت باشد، اما میتوان انتظار داشت که صنفی با اهمیت و حساسیت روحانیت برای رصد و بررسی جایگاه و موقعیت خود در افکار عمومی نگرانتر و حساستر از این باشد که اکنون هست!