شهرآرانیوز

حامد عسکری

| شهرآرانیوز
یک کاشی از کودکی ...
سرم روی پای عزیزجونه وسط روضه. عزیز داره گریه می‌کنه و هم زمان شونه منو تکون میده.
کد خبر: ۱۷۶۴۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۰۷

امان از این خاک...
مرد نشست مشتی خاک را برداشت و بویید. استرجاع خواند و آه کشید.
کد خبر: ۱۷۵۸۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۰۳

غم شما غم محفوظ...
پارسال توی حرم با محفوظ رفیق شدم. از اهالی اسلام آباد بود. نشسته بود کنجی از حرم و من توی بحرش بودم.
کد خبر: ۱۷۵۱۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۹

سرم بشکن، غرورم را نگه دار...
می‌گویم آن بیخ دل آدمی یک نقطه‌ای هست که مرکز فرمان جهان آدمی است.
کد خبر: ۱۷۴۷۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۷

رأس ساعت هشت...
مرد توی حس وحالی بین بیهوشی و هشیاری بریده بریده می‌گفت و من می‌شنیدم. بخش خلوت بود. بالای سرش بودم که به هوش اومد.
کد خبر: ۱۷۳۸۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۱

کلمات ابزار جان آدمی اند
راستش ما حواسمان نیست نقره جانم و کلمات را خیلی مفت و مجانی خرج می‌کنیم. هرچه هم بر سرمان می‌رود، من باب خرج کردن بی ملاحظه همین کلمات است.
کد خبر: ۱۷۳۷۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۲

چشم‌های روشن جمیله...
این عزت نفس هم خیلی چیز خوبی است. خدا در دل آدمی چه چیز‌ها که نگذاشته!
کد خبر: ۱۷۳۳۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸

«علی» کلان مفهومی برای همه تاریخ...
زوم می‌کنم روی محاسن جوگندمی محمد مصطفی (ص) که حج آخرش است و چشم‌های نگرانی دارد. زوم می‌کنم روی آرامش چهره علی (ع).
کد خبر: ۱۷۲۹۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۶

دوست من دینار...
دینار دوست دوران راهنمایی من بود در مدرسه شاهد. تقریبا پول دارترین بچه کلاس که چه عرض کنم، پول دارترین بچه مدرسه بود.
کد خبر: ۱۷۲۴۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۲

تابستان زن است...
می‌گویم نقره خانم، از شما چه پنهان، در چشم ما تابستان یک زن خوش سلیقه و زیبا و جاافتاده است، درست عین شما ...
کد خبر: ۱۷۲۲۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۱

من چه گویم که غریب است دلم در وطنم...
تیم بسکتبال باویلچر مملکت عزیزمان رفته به هلند و در آنجا روی سکو ایستاده و در جهان سوم شده است و این اتفاق هم برای اول بار بوده که رخ داده است. یکی از این حضرات مسئول در امر ورزش نکرده است برود یک شاخ گلی بخرد، بیاورد فرودگاه بر گردنشان بیندازد و خداقوتی بگوید.
کد خبر: ۱۷۱۱۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۴

دست ما را به محرم برسانید فقط
آقاجواد می‌گفت مشهد که می‌روید، اسراف کنید، در اشک، در زیارت، در گریه، در خواستن و... زرنگ باشید، امام ما شیعه زرنگ بیشتر دوست دارد.
کد خبر: ۱۷۰۴۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۳۱

رنج سفر
حامد عسکری - شاعر و نویسنده
کد خبر: ۱۶۹۹۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۸

هرچه دارم از تو دارم...
همان جلو باب الجواد (ع) کفش هایش را درآورد و زد زیر بغلش. سر افکنده و بی قرار و دردمند راه افتاد به سمت ضریح. مرمر‌های خنک لذتی رقیق را به جانش می‌ریخت.
کد خبر: ۱۶۹۲۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۴

امان از نسل بی قصه ...
یک جایی خواندیم بزرگی از اهل فرنگ گفته بود و انصافا خوب هم گفته بود که هر کودکی که به دنیا می‌آید، یعنی هنوز حی لایموت از بنی بشر نامید نشده است و می‌آیند بندگانی که قرار است دنیا را آبادان کنند، البته که فرمود ما راه را هم نشانشان می‌دهیم، حالا خودشان انتخاب می‌کنند که شکرگزار باشند یا کفران نعمت کنند.
کد خبر: ۱۶۹۰۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۳

التماس دعای مخصوص
بمی‌ها خرما را که می‌فروشند، عموما عازم مشهد می‌شوند، عموما هم با خودرو خودشان. رفتنشان با خودشان است و برگشتنشان با خدا.
کد خبر: ۱۶۸۸۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۲

ای نامه که می‌روی به سویش...
من هر وقت توی حرم می‌روم و این زن و شوهر‌های جوان را می‌بینم که دست هم را گرفته اند و دارند زیارت می‌کنند یا توی حرم نشسته اند و دارند کتاب دعا می‌خوانند خیلی دلم برای شما تنگ می‌شود.
کد خبر: ۱۶۸۰۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۷

در ستایش زخم ...
در لحظه اول زخم که اتفاق می‌افتد تو نمی‌فهمی، حس می‌کنی یک خراش است، یک خنکایی به پوستت می‌نشیند و بعد سرخی خون که پدیدار می‌شودت، می‌فهمی کار از کار گذشته...
کد خبر: ۱۶۷۸۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۶

یک قصه در هشت کاشی
سلام داد و وارد صحن گوهر شاد شد. گنبد پدیدار بود. به پدر گفته بود. جمع و جور کنید هتل را تحویل بدهید. من می‌روم حرم سلام می‌دهم.
کد خبر: ۱۶۷۰۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۰

فصل شکار توت
الیوم که بر یکی از شوارع مشهد عزیز قدم می‌زدیم و یاد از گذشته می‌کردیم، پیرزالی دیدیم نحیف و ریزه میزه.
کد خبر: ۱۶۶۴۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۷

پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->