شاید نخستین بار در زمان ناصرالدینشاه قاجار بود که استفاده از واژگان و ترکیبات غربی در زبان فارسی رایج شد و فارسیزبانها با پدیدهای تازه روبهرو شدند؛ عدهای از جوانهای ازفرنگبرگشته یا تحصیلکرده یا بهاصطلاح فرنگیمآب برای نوعی خودنمایی و تظاهر به تجدد، از کلمهها و ترکیبهای زبان فرانسه در صحبتکردن روزمره استفاده میکردند. بسیاری از این کلمهها و ترکیبها هماکنون نیز در زبان ما باقی مانده است و استفاده میشود. برخی روشنفکران دلسوز و مشتاقان فرهنگ ایرانی در همان سالها یعنی حدود یکونیم قرن پیش در نوشتهها و گفتههای خود هشدار این مسئله را داده بودند و حتی گاه از آن به «بیماری تجدد» و بعدها نوعی «غربزدگی» تعبیر کردند که ممکن است خطر بزرگی برای فرهنگ ما باشد.
این مسئله که میتوان آن را نوعی بیماری فرهنگی دانست، هماکنون نیز در میان اقشار وسیعی از جامعه جریان دارد و در بعضی از موارد تبدیل به یک بیماری مسری نیز میشود. متاسفانه در روزگار ما استفاده از واژگان و ترکیبات زبان انگلیسی در زبان فارسی با هدف انواعی از خودنمایی و تظاهر به مدرنبودن یا شاید متفاوتبودن بهویژه در میان نسلهایی از جوانان و نوجوانان رایج است و تبدیل به مسئلهای نسلی شده است. این بیماری فرهنگی را میتوان در ادامه همان بیماری تجدد تعریف کرد، اما باید دانست که با ورود فناوریهای ارتباطی جدید، از کامپیوترهای ابتدایی دو دهه پیش تا تلگرام و اینستاگرام و... در این روزها، روزبهروز تشدید شده است؛ تا بهحدی که دیگر بهنظر بسیاری از صاحبنظران نمیتوان آن را «بیماری» با «مسئله» دانست، بلکه «ویژگی» نسلهایی از انسانهای ایرانی امروز است.
با این حال، هر کسی حتی اندکی دغدغه فرهنگی داشته باشد و هویت ایرانی را مهم بداند، نمیتواند بپذیرد که این واژگان و ترکیبات بهطور بیرویه در زبان فارسی گسترش پیدا کنند و در حالی که مفاهیم عادی و روزمره در زبان مادری خودمان بهترین واژگان و ترکیبات را دارند، بههر قصدی، از معادلهای انگلیسی یا اصطلاحات ترجمهنشده حوزه فناوری ارتباطات تا این حد استفاده شود.
در چنین وضعی، نهادهایی که ماهیت فرهنگی دارند، باید وظیفه سنگینی را بر دوش خود احساس کنند؛ وظیفهای سنگین برای حفظ هویت فرهنگی و فرهنگ ایرانی با همه جزئیاتش از جمله زبان فارسی. در این میان، وظیفه رسانهها بهمراتب سنگینتر و وظیفه صداوسیما بهعنوان رسانه انحصاری و فراگیر در ایران سنگینتر از دیگر رسانههاست. این رسانهها هستند که بهدلیل ارتباط مستمر و فراگیر با اقشار مختلف مردم باید برای فرهنگسازی و اصلاح عادتهای نادرست فرهنگی بکوشند. با این حال، جای بسی تاسف است که میبینیم گاه صداوسیما در برنامههای پرمخاطب خود از گویندگانی استفاده میکند که از سخنگفتن عادی به زبان مادری خود عاجزند و بهشکل حادی دچار همان بیماری فرهنگی هستند و بیشترین استفاده را از کلمهها و ترکیبهای انگلیسی میکنند. شاید اگر رسانهها و در راس آنها صداوسیما این رویکرد را اصلاح کند، تا حدی بتوان به اصلاح این بیماری در جامعه امیدوار شد..